حدیث (( رفع القلم ))
پرسش:
در روز «نهم ربیعالاول» برخی از افراد با استناد به حدیث «رفع القلم» مراسمهای نامتعارفی انجام میدهند و معتقد هستند که اعمال آنها در این روز نوشته نمیشود! آیا واقعاً چنین حدیث وجود دارد؟ در صورت صحیح بودن حدیث، مضمون و مفهوم روایت «رفع القلم» چیست؟
پاسخ:
مقدمه:
«رفع القلم» عنوان روایتی است که علامه مجلسی به نقل از برخی از ¬احمد بن اِسحاق قمی بیان کرده است. بر ¬اساس این گزارش، عدهای قائل هستند که خلیفه دوم اهل تسنن در¬نهم ربیعالاول به دست غلام ایرانی به قتل رسیده است؛ به همین بهانه در روز¬«نه ربیعالاول» مراسم جشنی با عنوان «عیدالزهرا» بر پا میکنند و علاوه بر اظهار مسرت و شادی، به روشهای مختلف و حتی غیرمتعارف، اعمالی انجام میدهند. در¬مقابل عدهای، روایت معروف به «رفعالقلم» را دارای اشکالات سندی و متنی متعددی دانسته و با استناد به منابع تاریخی معتبر شیعه و سنی، قتل خلیفه را در روزهای پایانی ذیالحجه میدانند.
۱. متن حدیث «رفع القلم»
همانگونه که بیان شد عدهای با تمسک به روایت احمد بن اسحاق، روز «نهم ربیعالاول» را به جهت قتل خلیفه دوم جشن اعلام کرده و فضایل و اسامی فراوانی نیز برای این روز بیان میکنند. این روایت را مجلسی در کتاب بحارالانوار به صورت مفصل و ترجمه آن را نیز در کتاب زاد المعاد آورده است.(۱)
خلاصه روایت این است که دو نفر، با یکدیگر درباره «ابالخطاب» اختلاف پیداکرده و به احمد بن اسحاق قمی، مراجعه میکنند تا مشکل خویش را حل کنند. بهصورت اتفاقی، این مراجعه در روز نهم ربیعالاول رخ میدهد و آنها احمد بن اسحاق را در حال انجام دادن اعمال روز¬عید میبینند. با تعجب علت این امر را از او میپرسند. احمد بن اسحاق نیز با بیان اینکه در چنین روزی با گروهی نزد امام حسن عسکری (بنا بر نقل دیگر امام هادی) (علیهماالسلام) رفته و امام را در این حال مشاهده کرده است، از قول امام فضیلتهای این روز را برمیشمرد؛ در ادامه نیز به نقل روایتی طولانی از یکی از¬اصحاب رسول خدا (صلیالله علیه و آله)، به نام حُذَیفَة بن یَمان میپردازد که او نیز از زبان پیامبر، فضایل و ویژگیهای این روز را بیان کرده و¬علت آن را قتل یکی از منافقان و دشمنان خدا در¬این روز دانسته است.
در ادامه این روایت به نقل از پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) چنین نقل میشود که خداوند فرمود:
به درستی امر کردهام ملائکه هفتآسمان خود را که این روز را برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند و امر کردهام ملائکه را که تا سه روز قلم از جرائم مردم بردارند و ننویسند.
ای محمد! این روز را عید گردانیدم برای تو و اهلبیت تو و برای هر که تابع ایشان است از مؤمنان و شیعیان و سوگند یاد میکنم به عزت جلال عُلُوّ منزلت و مکان خود، کسی که این روز را عید کند از برای من، ثواب آنها که دور عرش احاطه کردهاند به او عطا کنم.
۲. بررسی منابع روایت
علامه مجلسی این روایت را دو بار در بحارالانوار به نقل از کتاب «زَوائد الفَوائد»¬(۲) و کتاب «المُحْتَضَر»¬(۳) نقل میکند. کتاب «محتضر» نوشته حسن بن سلیمان حِلّی از شاگردان شهید اوّل است. کتاب «زوائدالفوائد» نوشته فرزند سید بن طاووس است،¬(۴) البته علامه مجلسی این کتاب را از آثار سید بن طاوس میداند.¬(۵)
۳. اشکالات سندی و متنی حدیث
این حدیث، از¬دو¬حیث سندی و¬محتوایی، دارای اشکالاتی است:
الف) اشکالات سندی
در روایات متعدد، ائمه (علیهمالسلام) عید فطر، قربان، غدیر، روز جمعه و روز عرفه را بزرگترین اعیاد مسلمانان معرفی کردهاند.¬(۶) با توجه به اینکه حدیث «رفع القلم» در¬صدد معرفی یکی از¬مهمترین اعیاد شیعیان است، انتظار میرفت که همچون روایت قبل، در منابع مهم حدیثی وجود داشته باشد درحالیکه این حدیث در¬منابع اولیه ثبت نشده است، بلکه خبر واحدی است که فقط در برخی کتابها آنهم با سند ضعیف نقلشده است.
اشکال دیگر این است که نام برخی راویان این حدیث مانند «یحْیی بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حُوَیجٍ الْبَغْدَادِی» در هیچیک از کتابهای رجالی شیعه موجود نیست و بهغیراز این روایت، در سند هیچ روایت دیگری نیز قرار ندارد در نتیجه این راوی «مجهول» و ناشناخته هست؛ علاوه بر آنکه حتی اسم این شخص و همچنین اسم «ابْنُ أَبِی الْعَلَاءِ الْهَمْدَانِی الْوَاسِطِی» در¬همین سند نیز مختلف نقلشده است.¬(۷) اشکال دیگر «مُرسَل» بودن سند روایت است؛ یعنی در سند آن افتادگی وجود دارد و نام برخی از افرادی که این روایت را گزارش کردهاند در سند ذکر نشده است و مشخص نیست که آن افراد مورد اعتماد بودهاند یا نه.
ب) اشکالات متنی روایت
علاوه بر سند در متن این روایت نیز تعارضاتی وجود دارد؛ یعنی اگر عبارت «یوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به این معنا بدانیم که افراد مجوز بر¬انجام دادن هرگونه رفتار و¬عمل قبیحی دارند -چنانچه برخی قائلان جشن نهم ربیعالاول گمان کردهاند- با قسمتهای دیگر روایت که این روز را «یوْمٌ یَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّیعَهِ وَ یوْمُ تَقْدِیمِ الصَّدَقَهِ، یوْمُ التَّزْکِیهِ وَ یوْمُ کَشْفِ الْبِدَعِ وَ یوْمُ الزُّهْدِ فِی الْکَبَائِرِ وَ یوْمُ التَّزَاوُرِ وَ یوْمُ الْمَوْعِظَهِ وَ یوْمُ الْعِبَادَه» میدانند، در تعارض است چون در این قسمت از روایت، «نهم ربیعالاول» روز زهد، توبه، انابه و بازگشت به سوی خداوند و روز تزکیه نفس خواندهشده است، قطعاً تحقق زهد با آزادی هر عمل و هر گناهی در این روز، جمع شدنی نیست. مگر این که عبارت «یوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ» را به معنای برداشته شدن عقاب از شیعیان، به سبب سختیها و مشقاتی که در¬راه دین خدا میکشند، دانسته و آن را مغتنم برای توبه و انابه بدانیم.
از سوی دیگر اساساً چنین معنایی با اصول اعتقادی برداشت شده از آیات قرآن(۸) و روایات، ناهماهنگ و در تعارض است.(۹) خداوند هر کس را در گرو اعمالش میداند(۱۰) و میفرماید شما جزای اعمالتان را خواهید دید¬(۱۱) و اگر کسی بهاندازه وزن یک ذرّه و خردل هم کار بد کند، آن کار را خواهد دید(۱۲) و حتی تلفظ یک کلمه نیز نوشته میشود و در قیامت بازخواست صورت میگیرد.-(۱۳)
تعارض دیگر حدیث، از ابتدای پاسخ ابن اسحاق به دست میآید؛ امام حسن عسکری (علیهالسلام) همواره تحت شدیدترین مراقبتها در سامرا بود، بهگونهای که حتی ارتباطشان با شیعیان به سختی و بیشتر از طریق وکلایشان بوده است بعد چگونه این مقدار آزادی داشتند که با شیعیان و خادمان خود به برپایی جشن در مرگ خلیفه دوم مشغول باشند!
در پایان به این نکته نیز اشاره میشود که بسیاری از بزرگان شیعه بر این اتفاق نظر دارند که تاریخ قتل خلیفه دوم در ذیالحجه است.(۱۴) حتی علّامه مجلسی هم که از مدافعان بزرگداشت روز نهم ربیع است، با اعتراف به شهرت تاریخ ذیالحجه در میان عالمان شیعه مینویسد:¬«این سخن که عمر در ذیالحجه به قتل رسیده، بین فقهای امامیه مشهور است».¬(۱۵)
نتیجه:
با توجه به اینکه حدیث مورد نظر در¬منابع روایی معتبر شیعه نیامده و ¬از¬سوی دیگر دارای اشکالات سندی و متنی فراوانی نیز است، نمیتوان آن را صادر شده از معصوم دانست.¬ علاوه بر اینکه اگر «رفع القلم» را به معنای اجازه ارتکاب هر¬ کاری بدانیم، با اصول اعتقادی برخاسته از¬آیات و روایات در تعارض خواهد بود. واضح است که اگر چنین فضایل و ویژگیهایی صحت داشت، دیگر امامان (علیهمالسلام) نیز نقل میکردند، بهویژه آن که وضعیتی بهتر از وضعیت سخت و نظامی امام حسن عسکری (علیهالسلام) داشتند.
پینوشتها:
۱. مجلسی، محمدباقر، بحار¬الأنوار، بیروت: انتشاراتدار احیاء التراث، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۳۱، ص۱۲۰-۱۳۱؛ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، زاد المعاد، محقق / مصحح: اعلمی، علاءالدین، بیروت: مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، ۱۴۲۳ ق، ص۳۷۲-۳۷۸.
۲. بحار¬الأنوار، ج۹۵، ص۳۵۱.
۳. همان، ج۳۱، ص۱۲۰.
۴. تهرانی، آقابزرگ، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، قم: اسماعیلیان، ۱۴۰۸ ق، ج۱۲، ص۵۹؛ امین، سید محسن، أعیان الشیعه، بیروت:دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۶ ق، ج۲، ص۲۶۷.
۵. بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۵۱.
۶. فرات کوفی ابوالقاسم فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، تحقیق: محمدکاظم محمودی، تهران: سازمان چاپ و¬انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ ق، ص۱۱۸.
۷. رجوع کنید: بحارالانوار، ج۹۵، ص۳۵۱؛ حلّی، حسن بن سلیمان، المحتضر، تحقیق سید¬علی اشرف، نجف اشرف، المکتبه الحیدریه، ۱۴۲۴ ق، ص۹۳.
۸. سوره جاثیه، آیه ۲۱.
۹. رجوع کنید: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق/مصحح، غفاری، علیاکبر، آخوندی، محمد، تهران: دارالکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۷۵.
۱۰. سوره مدّثر، آیه ۳۸.
۱۱. سوره طور، آیه ۱۶.
۱۲. سوره زلزال، آیه ۷ و ۸.
۱۳. سوره ق، آیه ۱۸.
۱۴. رجوع کنید: محمّدبن نعمان مفید، مسارالشیعه فی مختصر تواریخ الشریعه، قم: کنگره شیخ مفید، ۱۳۶۴ ق، ص۴۲؛ ابن ادریس، محمد بن احمد، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، محقق / مصحح: الموسوی، حسن بن احمد و ابن مسیح، ابوالحسن، قم: ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۰ ق، ج۱، ص۴۱۸؛ سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، تهران:دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۹ ق، ج۲، ص۳۷۹؛ کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی، المصباح للکفعمی (جنه الأمان الواقیه)، قم: دار¬الرضی، چاپ دوم، ۱۴۰۵ ق، ص۵۱۰.
۱۵. بحارالانوار، ج۳۱، ص۱۱۸.