بیعت با امام علی ع

image: 
. اگر علی خلیفه بود، چرا می گوید: دیگری را بجویید.؟

پس از قتل عثمان، مسلمانان در خانه علی ریختند که با او بیعت کنند، شیعیان می گویند: علی فرمود: «دعونی والتمسوا غیری» ؛«مرا رها کنید و دیگری را بجویید».اگر علی خلیفه بود، چرا می گوید: دیگری را بجویید.؟ قبل از سخن در اين مطلب لازم است مشخص شود حضرت اميرالمومنين (عليه السلام) كدام خلافت را نمي پذيرفت؟آيا خلافت منصوص الهي را نمي پذيرفت يا خلافتي را كه نه به عنوان خليفه منصوص پيامبر(صلي الله و عليه و آله)، بلكه به عنوان خليفه اي كه توسط بيعت انتخاب مي شود را نپذيرفت؟ توضيح مطلب آنكه خلافت را مي توان به دو گونه بيان كرد: (1)-در يك تعريف، خلافت مانند نبوت منصبی است الهی که پذیرش یا عدم پذیرش مردم درآن، هیچ نقشی ندارد بلکه مردم با پذیرفتن خلیفه معرفی شده از جانب خداوند راه سعادت خود رامی پیمایند وبا عدم پذیرشش پای درمسیر گمراهی می گذارند. (2)-در تعریف ديگر، خلافت منصبی انتخابی است که خلیفه توسط مردم انتخاب می شود در این تعریف بر خلاف تعریف اول، نقش مردم مهمترین ویگانه نقش است وبسیار طبیعی ومتداول است که چنین خلیفه ای تمام تلاشش درجهت جلب وحفظ اعتماد وآرای مردم باشد. خلافتی که حضرت امیر( علیه السلام) رد می کنند، خلافت با تعریفی غیر الهی است و مردم پس از قتل عثمان، از علی(عليه السلام) خواستند که به سان سه خلیفه پیشین با بیعت، زمام امام را به دست بگیرد.در این تعریف خلفای پیشین روش هایی داشتند که از دیدگاه امیر مؤمنان (عليه السلام) صحیح نبود و حضرت با اين گونه برخوردها مي خواستند ناراحتي خود را از روش هاي غلط پيشين اعلان و نسبت به آينده پرفراز و نشيب هشدار داده و آنان را آماده كند. اميرالمومنين حضرت علي (عليه السلام) در زمان ها و مكان هاي متعدد خود را خليفه بر حق پيامبر)صلي الله و عليه و آله( مي دانستند و بارها بر اين مطلب تصريح كرده اند و نپذيرفتن خلافت بعد از مرگ عثمان به اين خاطر نبود كه حضرت خود را بر حق نمي دانستند بلكه سبب آن دگرگوني جامعه اسلامي و تغيير شرايط دوران نبوي بود و اين سخن او گذشته از اين كه يك نوع اعتراض بود به وضع موجود بود كه نتيجه 22 سال حكمروائي خلفاء سه گانه و وضعيت شكننده كه در اثر كجرويي ها خصوصاً مفاسدي كه در زمان عثمان به وجود آمده و مردم شديدا از عهد رسول خدا)صلي الله و عليه و آله( دور و با سيره الهي او بيگانه شده بودند بلكه به نوعي هشداري بود بر اينكه جامعه ظرفيت عدالت علوي را ندارد و حضرت که از سستی و عدم استقامت آنها در راه حق و دفاع از آن آگاه است از مردم می خواهد که دست از در خواست خود بر دارند و او را رها کرده به دنبال دیگری بروند. همچنين لازم است متن كامل سخن اميرالمومنين(عليه السلام) آورده شود تا علت مطرح كردن چنين سخني از حضرت روشن شود: ایشان می فرمایند: ... دَعُونِی وَ الْتَمِسُوا غَیْرِی فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لَا تَقُومُ لَهُ الْقُلُوبُ وَ لَا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقُولُ وَ إِنَّ الْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ الْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ. وَ اعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَى قَوْلِ الْقَائِلِ وَ عَتْبِ الْعَاتِبِ ً(1) مرا رها کنید و به سراغ دیگرى بروید که ما به کارى روى آورده ‏ایم که داراى رنگهاى گوناگون است. دلها بر آن قرار نمى ‏گیرد و عقل ها پایدار نمى ‏ماند. براستى که همه جا را ابر فتنه پر کرده و راه راست ناشناخته مانده است. بدانید اگر من درخواست شما را پذیرا باشم با شما آن گونه که خود مى ‏دانم رفتار خواهم کرد و به حرف ملامت گرها و این و آن گوش نمی دهم. با توجه به اين خطبه و نگاهي به حوادث و فضاي حاكم بر آن زمان مي توان برخي از عوامل كه باعث مي شد حضرت چنين سخني را بگويند را چنين نام برد: (1)-آنان در شرایطی سراغ علی)عليه السلام( آمدند که آن روح پاکی که در عصر رسالت بر صحابه حاکم بود، از میان رفته و روح دنیا پرستی و زراندوزی بر بخشی از صحابه حکومت می کرد. (2)-تغییر تدریجی در سنت رسول خدا(صلي الله عليه و آله) پس از 23 سال به گونه اي كه مردم را چنين عادت داده بود كه اگر كسي بخواهد سنّت پيامبر را دقيقا اجرا كند با مخالفت هاي شديدي رو برو خواهد شد. و حوادث بعد، اثبات كرد كه اين پيش بيني امام ـ عليه السلام ـ كاملا بجا بوده است. (3)-طمع جمعی از بیعت کنندگان با امام برای استفاده از فرصت های حکومتی(2( (4)-شایعه حرص امام برای دست یابی به حکومت(3( (5)-وجود معاویه و بهانه جويي هاي او و تهمت زدن به اميرالمومنين(عليه السلام) در قتل عثمان. (6)-پیش بینی امام)عليه السلام( بر اوضاعی که بعد از عثمان بوجود خواهد آمد. (7)-رفتار نا عادلانه عثمان بر بیت المال حضرت (عليه السلام) در این خطبه در واقع استواری و ثبات قدم خود در عمل به حق و دین خدا را بیان کرده و نحوه عمل و برنامه خود را برای مردم تشریح می کند و به آنها یاد آوری می کند که شما طاقت عدالت و سخت گیری مرا در عمل به دستورات الهی ندارید ، پس همان بهتر که مرا رها کنید و سراغ فرد دیگری بروید. ولی آنگاه که اصرار مردم را دید، ناچار شد برای حفظ وحدت مسلمین و جلوگیری از تلاشی قوا و نیرو، بیعت را پذیرفت، ولی راه و روش خود را به وسیله اولین سخنرانی خود، اعلام کرد چنان که فرمود: «والله لو وجدته قد تزوّج بها النساء و ملک به الإماء لردته ، فإنّ فی العدل سعه، و من ضاق علیه العدل فالجور علیه أضیق».(4( « به خدا سوگند هرگاه به اموال نامشروع و غارت شده از بیت المال، صداق زنان قرار گیرد و کنیزان با آن خریداری شود، من آن را به بیت المال باز می گردانم، زیرا در عدل و داد گشایشی هست، و هر کس عدل و داد برای او ناخوشایند باشد، ستم و بیداد برای او ناخوشایندتر است» امیرمؤمنان)عليه السلام( درباره علت سکوت خدا پس از سقیفه و پذیرش حکومت پس از قتل عثمان چنین می فرماید: «فأمسکت یدی حتی رأیت راجعه الناس قد رجعت عن الإسلام یدعون إلی محق دین محمد فخشیت إن لم انصر الإسلام و أهله أن أری فیه ثلماً أو هدماً تکون المصیبه به علیّ أعظم من فوت ولایتکم...».(5( «من دست برداشتم تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد[صلي الله عليه و آله] را نابود سازند. ترسیدم اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنه ای در آن ببینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شما است که کالای چند روزه دنیاست و به زودی ایام آن می گذرد»

ــــــــــــــــــــــــــ

(1)نهج البلاغه ، خطبه 92.

(2)نهج البلاغه، حکمت202.

(3)نهج البلاغه، خطبه 172.

(4)نهج البلاغه، خطبه 15.

(5)نهج البلاغه ، نامه 62. اندیشمند 2 مرداد 91 پست شماره : 2-4

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: