امر به معروف به اسم دین

image: 
آیا امر به معروف و نهی از منکر باید حتما به اسم دین و مذهب باشد؟

آیا امر به معروف و نهی از منکر باید حتما به اسم دین و مذهب باشد؟ یا در صورت مسخره کردن و یا حساسیت مخاطب بر روی اسم دین، می توان بدون اسم دین و فقط با ذکر فوائد و مضرات، انجام شود؟ باید برای امر به معروف و نهی از منکر معتقد به مراتب شد: مرتبه اول: اگر مخاطب ما مسلمان باشد، قطعا در مرتبه اول در امر به معروف و نهی از منکر، خودِ برای خدا بودن، موضوعیت دارد. اینکه طرف را متوجه خدا و دین خدا کرده و بخواهیم به خاطر خدا و دین، دست از رفتارش بردارد، موضوعیت و اصالت دارد. البته اگر لازم است باید ابتدا مقدماتی به زبان آورد، یا در لحن به گونه ای گفت که تأثیرگذار باشد و شخص، آن را به تمسخر نگیرد. بسیاری از مردم غافل هستند، ما در وهله اول موظف هستیم آنها را به اطاعت خداوند دعوت کنیم، در روایات هم هدف نهایی از امر به معروف و نهی از منکر ایجاد عشق و محبت و عبادت عاشقانه معرفی شده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «أَ لَا أُحَدِّثُكُمْ عَنْ أَقْوَامٍ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا شُهَدَاءَ يَغْبِطُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الْأَنْبِيَاءُ وَ الشُّهَدَاءُ بِمَنَازِلِهِمْ مِنَ اللَّهِ عَلَى مَنَابِرَ مِنْ نُورٍ قِيلَ مَنْ هُمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ هُمُ الَّذِينَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ وَ يُحَبِّبُونَ اللَّهَ إِلَى عِبَادِهِ قُلْنَا هَذَا حَبَّبَ اللَّهَ إِلَى عِبَادِهِ فَكَيْفَ يُحَبِّبُونَ عِبَادَ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ قَالَ يَأْمُرُونَهُمْ بِمَا يُحِبُ‏ اللَّهُ‏ وَ يَنْهَوْنَهُمْ‏ عَمَّا يَكْرَهُ‏ اللَّهُ‏ فَإِذَا أَطَاعُوهُمْ أَحَبَّهُمُ اللَّه»؛ گروهى هستند كه نه پيامبرند و نه شهيد، ولى آنها به مقامى كه خداوند به خاطر امر به معروف و نهى از منكر به ایشان عطا فرموده غبطه مى خورند، و بر منابری از نور خواهند بود. پرسیده شد آنها چه کسانی هستند یا رسول الله؟ فرمود: آنها کسانی هستند بندگان را دوستدار خداوند می کنند و خداوند را دوستدار بندگان. سوال کردیم: چگونه خداوند را دوستدار بندگان می کنند؟ فرمود: آنها را امر می کنند به آنچه که خداوند دوست دارد و از آنچه خداوند دوست ندارد نهی شان می کنند، پس هنگامی که خداوند را اطاعت کردند خداوند آنها را دوست خواهد داشت.(1) البته برای اینکه طرف مقابل موضع منفی نگرفته و تمسخر نکند می توان از مقدماتی بهره گرفت، چون بالاخره کسی که اعتقاد به خداوند و دین دارد، تمسخر کردنش جنبه روانی و غفلت دارد و باید او را با شیوه های مختلف آگاه کرد، مثلا اگر کسی رفیق باز است، از همین در وارد شویم و بگوییم پس چرا پای رفاقت با خدا نمی ایستی؟ مرتبه دوم: اما در گام بعدی اگر انسان دید، طرف مقابلش با هیچ لحنی و با هیچ روشی اگر این امر یا نهی منتسب به دین و خدا باشد نمی پذیرد، آن موقع است که خوب است به خاطر حُسن خودِ کار، شخص را به انجام آن سفارش کرده یا به خاطر قبحش، مرتکب آن را نهی کند. از باب این که بدین طریق حداقل از اشاعه و ترویج گناه ممانعت به عمل می آید، لذا طبیعتا خوب و پسندیده است، چون بالاخره عمل به کارهای نیک و ترک رفتارهای قبیح در جامعه، به خودی خود نقش دارد، همان طور که در روایات آمده است: «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ‏ الْفَرَائِضُ‏ وَ تَأْمَنُ‏ الْمَذَاهِبُ‏ وَ تَحِلُّ الْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الْأَمْر»؛ امر به معروف و نهى از منكر راه و روش پيامبران و شيوه صالحان است و فريضه بزرگى است كه ديگر فرايض به واسطه آن بر پا مى‏ شود، به واسطه آن راه ‏ها امن مى‏ گردد و درآمدها حلال مى‏ شود و حقوق پايمال شده به صاحبانش برمى‏ گردد، زمين آباد مى‏ شود و (بدون ظلم) حق از دشمنان گرفته مى‏ شود و كارها سامان مى‏ پذيرد.(2) نکته: نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که نسخه پیچیدن در مورد نحوه رفتارِ باز در مورد نوع معروف و منکر متفاوت است. یک وقت آن منکر، خوردن گوشت خوک است، که انسان می تواند به خاطر مضراتش شخص را از آن دور کند؛ اما یک وقت طرف روزه نمی گیرد، اینجا اگر بگویید روزه بگیر برای سلامتی ات خوب است و شخص بدین منظور روزه بگیرد، اصلا این روزه باطل است، او فقط باید برای رضایت خداوند و شریعت اسلام روزه بگیرد. نتیجه گیری: با توجه به مطالبی که گذشت برای مصادیق مختلف امر به معروف و نهی از منکر نمی شود یک نسخه واحد پیچید، اولا باید دید شخص طرف مقابل ما کیست و چه خصوصیاتی دارد، و ثانیا باید دید آن معروفی که ترک شده و آن منکری که دارد عمل می شود چیست، آیا رضایت الهی در آن شرط شده و اصالت دارد یا خیر.

___________________

(1) فتال نيشابورى، محمد بن احمد، روضة الواعظین، انتشارات رضى‏، چاپ اول، 1375ش، قم، ج1، ص12.

(2) کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق، تهران، ج5، ص56.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: