اسطوره در قرآن

image: 
 اسطوره در قرآن به چه معنا است؟

اسطوره در قرآن به چه معنا است؟
اسطوره در قرآن 9 بار تكرار شده است. و به معناي افسانه يا داستان يا خيال آمده است. در تمام اين آيات نه گانه قرآن نخست در پي اثبات حقايقي مي‎باشد كه اسطوره نيست، علت اينكه افرادي چنين نسبتي به آن داده‎اند. كفر و تأثير اعمال زشت ايشان است. در آيه 31 انفال خبر از مشركاني مي‎دهد كه نقشة ‌قتل حضرت محمد ـ صلّي الله عليه و آله ـ را داشته‎اند و در مقابل تحدّي قرآن ادعا نموده‎اند چيز مهمي نيست، ما مثل آن را مي‎آوريم ولي همين كه عاجز ماندند عوض ايمان به آن، تهمت اسطوره به آن چسباندند. «وَإِذَا تُتْلَى عَلَيهِمْ آياتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ : و هنگامي که آيات ما بر آنها خوانده مي‌شود، مي‌گويند: «شنيديم؛ (چيز مهمي نيست؛) ما هم اگر بخواهيم مثل آن را مي‌گوييم؛ اينها همان افسانه‌هاي پيشينيان است!» (ولي دروغ مي‌گويند، و هرگز مثل آن را نمي‌آورند.) *در آيه 24 سوره نحل از اوّل سوره در مورد عظمت نعمت‎هاي خدا سخن مي‎گويد تا آنجا كه قابل شمارش نيست ولي كافران دنبال عبادت مخلوق رفته و قيامت را كه حق است انكار نموده و قرآن را اسطوره مي‎پندارند و با توجه به اينكه معاد و قرآن حق است نمي‎تواند اين مطلب حق اسطوره باشد ولي كافران كه در گناه غلطيده‎اند حق را ناديده مي‎گيرند، «وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ مَاذَا أَنْزَلَ رَبُّكُمْ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ : و هنگامي که به آنها گفته شود: «پروردگار شما چه نازل کرده است؟» مي‌گويند: «اينها (وحي الهي نيست؛) همان افسانه‌هاي دروغين پيشينيان است!» نظير همين آيه، آيات 83 سوره مومنون و 68 سوره نحل است.[1] در آيه 5 سوره فرقان به قرآن نسبت اسطوره داده‎اند كه دست نوشت خود پيامبر يا املاء‌صبح و شام ديگران به او است. «وَقَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ اكْتَتَبَهَا فَهِي تُمْلَى عَلَيهِ بُكْرَةً وَأَصِيلًا : و گفتند: «اين همان افسانه‌هاي پيشينيان است که وي آن را رونويس کرده، و هر صبح و شام بر او املا مي‌شود.» خداوند در پاسخ اين سخن مي‎فرمايد: خدائي آن را نازل نمود كه از حقيقت آسمان و زمين آگاه است و اوست غفور رحيم در هر صورت اين قرآن اعجاز پيامبر است، با خرافه و افسانه حسابش جداست[2]. در آيه 17 سوره احقاف درباره كسي مي باشد كه عواطف انساني خود را از دست داده، زيرا به والدين و ولي نعمت خود احترام نمي‎كنند و چون مادر و پدر سوي خدا استغاثه مي‎كنند و انذار به قيامت مي‎كنند او مي‎گويد قيامت از اساطير است و سپس اصل عذاب قيامت براي آنها مسلّم مي‎گيرد و آنها را به عذاب عرضه مي‎كند به خاطر استفاده نامشروع از نعمت الهي و استكباري كه دارند. يعني در حقيقت همان استكباري كه نسبت به والدين داشته سبب استكبار به خدا شده است[3]. «وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِنْ قَبْلِي وَهُمَا يسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيقُولُ مَا هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ: و کسي که به پدر و مادرش مي‌گويد: «اف بر شما! آيا به من وعده مي‌دهيد که من روز قيامت مبعوث مي‌شوم؟! در حالي که پيش از من اقوام زيادي بودند (و هرگز مبعوث نشدند)! و آن دو پيوسته فرياد مي‌کشند و خدا را به ياري مي‌طلبند که: واي بر تو، ايمان بياور که وعده خدا حق است اما او پيوسته مي‌گويد: اينها چيزي جز افسانه‌هاي پيشينيان نيست!». در آيه 15 سوره قلم ياد مي‎كند از كساني كه بخاطر كارهاي زشت قابليت فهم و درك حقيقت قرآني را ندارند. وقتي قرآن به آنها عرضه مي‎شود، مي‎گويند: اساطير اولين است[4]. چه بسا اينكه در آية سورة مطففين، همين افرادي كه قلب آنها زنگار زده از گناه چنين نسبت به قرآن داده شده است. در پايان اضافه مي‎كنيم كه پاكي درون از صفات رذيله در درك انسان از واقعيّات تأثير مستقيم دارد، لذا قرآني كه نور است، همواره از سوي عدّه‎اي كه از گناه غفلت نمي‎ورزيده‎اند مورد تهمت قرار گرفته و اسطوره ناميده شده است.

پي نوشتها:

1 . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات دار الكتب اسلامي، چاپ هشتم، ج11، ص168، و ج14، ص 293 و ج15، ص 528.

2 . همان، ج15، ص 21.

3 . همان، ج21، ص377.

4 . همان، ج24، ص387.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید