ابوسفیان و خلافت عثمان

image: 
واکنش ابوسفیان در باره به خلافت رسیدن عثمان چه بود؟

واکنش ابوسفیان در باره به خلافت رسیدن عثمان چه بود؟ ابوسفیان که از اول ایمانش ظاهری بود و در جریان فتح مکه مسلمان شده بود، حتی در زمان ابوبکر و عمر، کینه خود از اسلام را فراموش نکرده بود؛ ولی پس از این که خلافت به پسر عمویش عثمان رسید خطاب به عثمان گفت: «صارَتْ إِلَیْکَ بَعْدَ تَیْم وَ عَدِیٍّ فَأَدِرْها کَالْکُرَةِ، وَاجْعَلْ أَوْتادَها بَنِی أُمَیَّةَ، فَإِنَّما هُوَ الْمُلْکُ وَ لاَ أَدْرِی ما جَنَّةٌ وَ لا نارٌ»؛ این خلافت پس از قبیله تیم (ابوبکر) و عدى (عمر) به تو رسیده است. اکنون آن را هم چون توپ (میان قبیله خودت) بگردان و پایه هاى آن را بنى امیّه قرار ده! (این نکته را بدان که) فقط مسأله، فرمانروایى است (نه خلافت اسلامى)، من که بهشت و دوزخى را نمى شناسم! در کتاب تاریخ دمشق آمده است: ابوسفیان، پس از آن که نابینا شده بود، بر عثمان وارد شد و گفت: آیا جاسوسى در میان ما هست؟ عثمان به او گفت: نه. ابوسفیان گفت: اى عثمان! این پادشاهى، همان پادشاهى جاهلى است. پس، بنى امیّه را از بزرگان زمین قرار بده.(1) مسعودی در مروج الذهب می نویسد: چون با عثمان، بیعت شد، ابو سفیان (صخر بن حرب) به خانه عثمان رفت و چون نابینا شده بود، پرسید: «آیا بیگانه اى میان شما هست؟». گفتند: نه. ابوسفیان گفت: «اى بنى امیّه! این (خلافت) را همچون گوى بازى بقاپید، سوگند به کسى که ابو سفیان به او سوگند مى خورَد، پیوسته امید داشتم که آن به شما برسد و ارث فرزندان شما شود.(2) هم چنین طبری در کتاب تاریخ خود می نویسد: از جمله چیزهایى که مخالفى در آن نیست، چیزى است که راویان از ابو سفیان روایت مى کنند که به عثمان و اطرافیانش گفته است: اى بنى عبد مناف! آن (خلافت) را هم چون گوىِ بازى بقاپید، که بهشت و دوزخى به کار نیست.(3) هم چنین در تاریخ آمده است در همان ایّام، ابوسفیان به قبر جناب حمزه (علیه السلام) لگد زد و گفت: اى ابو عماره! مسأله اى که دیروز بر سر آن شمشیر کشیده بودیم، امروز به دست کودکان ما رسیده و با آن بازى مى کنند؛ «یا أَبا عُمارَةِ! إِنَّ الاَمْرَ الَّذِی اجْتَلَدْنا عَلَیْهِ بِالسَّیْفِ، أَمْسى فِی یَدِ غِلْمانِنَا الْیَوْمَ یَتَلَعَّبُونَ بِهِ»(4)

___________

(1) تاریخ دمشق، ج 23، ص 471؛ الأغانی، ج 6، ص 370، عن أنس و فیه «اللّهُمّ اجعل الأمر أمر جاهلیّة، والملک ملک غاصبیّة، واجعل أوتاد الأرض لبنی اُمیّة» بدل «إنّ الأمر ...».

(2) مروج الذهب، ج 2، ص 351.

(3) تاریخ الطبری، ج 10، ص 57؛ الأغانی، ج 6، ص 371؛ الاستیعاب، ج 4، ص 241، الرقم 3035 و فیهما ذیله؛ شرح نهج البلاغة، ج 15، ص 175، ح 27 نحوه. راجع، ج 5، ص 330 (بلاغ تعمیمی للمعتضد العبّاسی).

(4) عاشورا ریشه ها، انگیزه ها، رویدادها، پیامدها، زیر نظر آیت الله مکارم شیرازی، ص 132.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: