«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ»
ترجمه آیه «فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ» چیست؟
علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) می فرماید: اين آيه خطاب به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، و مطلبش به خاطر اين كه حرف "فاء" در آغازش آمده نتيجه گيرى از بيان آيات قبل است، كه سخن از تحميل رسالت و دعوت بر آن جناب داشت، و منت هاى خدا را بر او كه شرح صدرش داده، وزر را از او برداشت، و نامش را بلند آوازه كرد، بر مى شمرد، و در آخر، همه اين ها را از باب يسر بعد از عسر دانست. و بنا بر اين، معنايش اين مى شود: حال كه معلوم شد هر عُسرى كه تصور شود بعدش يُسر مى آيد، و زمام عسر و يسر تنها به دست خدا است و لا غير، پس هر گاه از انجام آن چه بر تو واجب شده فارغ شدى، نفس خود را در راه خدا يعنى عبادت و دعا خسته كن، و در آن رغبت نشان بده، تا خدا بر تو منت نهاده، راحتى كه دنبال اين تعب است و يسرى كه دنبال اين عسر است، به تو روزى فرمايد. بعضى از مفسرين گفته اند: مراد اين است كه هر گاه از واجباتت فارغ شدى، به نمازهاى مستحبّ بايست.(1) بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه هر گاه از نماز فارغ شدى به دعا بپرداز.(2) ليكن صاحبان اين دو قول بر روى بعضى از مصاديق انگشت گذاشته اند، و نمى توانند بگويند آيه تنها در اين معنا نازل شده. بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه هر گاه از جنگ فارغ شدى، در عبادت بكوش.(3) و بعضى گفته اند: مراد اين است كه هر گاه از دنيايت فارغ شدى به آخرتت بپرداز.(4) و بعضى وجوه ديگرى ذكر كرده اند كه وجوهى ضعيف است.(5) هم چنین در تفسیر نمونه این چنین ذکر شده است: آيه مفهوم گسترده اى دارد كه فراغت از هر مهمى، و پرداختن به مهم ديگر را شامل مى شود، و جهت گيرى تمام تلاش ها را به سوى پروردگار توصيه مى كند، ولى غالب مفسران معانى محدودى براى آيه ذكر كرده اند كه مى توان هر يک از آن ها را به عنوان مصداقى پذيرفت: جمعى گفته اند منظور اين است هنگامى كه از نماز واجب فراغت يافتى به دعا پرداز و از خدا تمنا كن تا هر چه مى خواهى به تو بدهد. يا اين كه هنگامى كه از فرائض فارغ شدى براى نافله شب برخيز. يا اين كه هنگامى كه از دنيا فارغ شدى به امور آخرت و عبادت و نماز پروردگارت بپرداز. يا اين كه هنگامى كه از واجبات فراغت پيدا كردى به مستحباتى كه خدا دستور داده توجه كن. يا اين كه هنگامى كه از جهاد با دشمن فارغ شدى به عبادت برخيز. يا اين كه هنگامى كه از جهاد با دشمن فارغ شدى به جهاد نفس پرداز. يا اين كه هنگامى از اداى رسالت فارغ شدى به تقاضاى شفاعت برخيز! در روايات متعددى كه دانشمند معروف اهل سنت حافظ حاكم حسكانى در "شواهد التنزيل" نقل كرده از امام صادق(علیه السلام) چنين آمده است كه فرمود: يعنى "هنگامى كه فراغت يافتى على را به ولايت نصب كن".(6) قرطبى نيز در تفسير خود از بعضى نقل كرده است كه معناى آيه اين است: "هنگامى كه فراغت يافتى امامى را كه جانشين تو است نصب كن" (هر چند نامبرده خودش اين معنى را نپذيرفته است.)(7) با توجه به اين كه در آيه شريفه موضوع "فراغت" معين نشده است و "فانصب" از ماده "نصب" (بر وزن نسب) به معنى تعب و زحمت است، آيه بيانگر يک اصل كلى و فراگير است، و هدف آن است كه پيامبر را به عنوان يک الگو و سرمشق از اشتغال به استراحت بعد از پايان يک امر مهم باز دارد، و تلاش مستمر و پیگير را در زندگى به او گوشزد كند. با توجه به اين معنى روشن مى شود كه تمام تفاسير فوق صحيح است ولى هر كدام به عنوان يک مصداق از اين معنى فراگير و عام. و چه برنامه سازنده و مؤثرى كه رمز پيروزى و تكامل در آن نهفته است، اصولا بيكار بودن و فراغت كامل مايه خستگى، كم شدن نشاط، تنبلى و فرسودگى، و در بسيارى از مواقع مايه فساد و تباهى و انواع گناهان است. قابل توجه اين كه آمارها نشان مى دهد كه به هنگام تعطيلات مؤسسات آموزشى ميزان فساد گاهى تا هفت برابر بالا مى رود! به هر حال مجموعه اين سوره بيانگر عنايت خاص الهى به پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و تسلّى او در برابر مشكلات، و وعده نصرت و تاييد او در برابر مشكلات و فراز و نشيب هاى راه رسالت است. و در عين حال مجموعه اى است اميد بخش سازنده و حيات آفرين براى همه انسان ها و همه رهروان راه حق. نكته: همان گونه كه در بالا اشاره كرده ايم در روايات متعددى آمده است كه منظور از آيه "فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ" (به عنوان بيان يک مصداق) نصب اميرمؤمنان على (علیه السلام) به خلافت بعد از انجام امر رسالت است. " آلوسى" در "روح المعانى" بعد از نقل اين سخن از بعضى از "اماميه " مى گويد: آنها "فانصب" را با كسر "ص" خوانده اند، و به فرض كه چنين باشد دليلى بر اين نمى شود كه منظور نصب على بن ابى طالب باشد، سپس از زمخشرى در كشاف نقل مى كند كه اگر براى شيعه چنين تفسيرى ممكن باشد "ناصبي ها" (دشمنان على (علیه السلام) نيز مى توانند آن را به عنوان دستور به "نصب" (به معنى بغض على بن ابى طالب) تفسير كنند"!.(8) زيرا" انصب" (بفتح" ص") به معنى خود را به تعب بينداز و جد و جهد كن آمده در حالى كه "انصب" (به كسر"ص") دستور به نصب كردن و بالا بردن و بر پا داشتن است. اين مفسران چنين پنداشته اند كه "شيعه" قرائت آيه را تغيير مى دهد، تا براى مساله ولايت به آن استدلال كند، در حالى كه هرگز نياز به چنين تغييرى نيست، بلكه همين قرائت معروف و شناخته شده براى تفسير مزبور كافى است، زيرا مى گويد بعد از فراغت از امر مهمى مانند رسالت براى امر مهم ديگرى مانند ولايت تلاش و كوشش كن، و اين به عنوان يک مصداق، كاملا قابل قبول است، و مى دانيم پيامبر طبق حديث معروف غدير و احاديث فراوان ديگر كه در كتب همه علما اسلام آمده است تلاش پىگير و مستمرى در اين زمينه داشت. اما چقدر زننده است كه دانشمندى همچون زمخشرى كه "على" (علیه السلام) را به عنوان چهارمين پيشواى بزرگ اسلام و جانشين پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى شمرد به خود اجازه دهد كه بگويد ناصبی ها نيز حق دارند آيه را به بغض على بن ابى طالب تفسير كنند، چه تعبير ركيک و زننده اى؟ آن هم از چنين مفسرى؟ راستى تعصب چه پيامدهاى زشتى كه ندارد؟!.(9)
ـــــــــــــــــــــــــ
(1)و(2) روح المعانى، ج 30، ص 172.
(3)و(4) روح المعانى، ج 30، ص 172.
(5) ترجمه الميزان، ج 20، ص 535.
(6) شواهد التنزيل، ج 2، ص 349، احاديث 1116 تا 1119.
(7) قرطبى، ج 10، ص 7199.
(8) روح المعانى، ج 30، ص 172؛ تفسير كشاف، ج 4، ص 772.
(9) تفسير نمونه، ج 27، ص 129 تا 131.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید