بیرون آمدن دستان حضرت زهرا (سلام الله علیها) از کفن
بررسی صحت و سقم جریان های تاریخی، روش علمی خود را دارد و نمی توان به واسطه مشهور شدن مطلبی در بین مردم و یا عده ای خاص، درست یا غلط بودن آن را اثبات کرد.
پرسش:
آیا اینکه مداح ها می گویند حضرت زهرا بعد از وفات، زنده شدند و دستانشان را از کفن بیرون آوردند و فرزندانشون را در آغوش گرفتند صحیح است؟
پاسخ:
مطالبی که در مجالس روضه خوانده میشود، اعتبار تاریخی یکسانی ندارند. برخی معتبر و برخی ضعیفاند. ممکن است مطلبی از جهت سند و منبع، معتبر نباشد، ولی محتوای مُنکَر و غیرقابل قبولی هم نداشته باشد.
ازاینرو، باید با روش علمی و بر اساس قواعد به نقد و بررسی آنها پرداخت.
منبع گزارش مورد بحث
این مطلب را مرحوم مجلسی بهعنوان حدیث پانزدهم در باب هفتم از ابواب مرتبط با تاریخ زندگی حضرت زهرا سلامالله علیها، در ضمن یک روایت طولانی درباره چگونگی شهادت و تشییع و دفن آن حضرت آورده است. (1)
اصل این گزارش، از زبان فضه (خادمه حضرت زهرا) است؛ ولی بخشی از آن، از زبان امیرالمؤمنین علیهالسلام گزارش شده و در آن بخش آمده است: «… فاطمه سلام الله علیها را کفن کردم و پیکرش را در کفنش پیچاندم. هنگامیکه خواستم ردا (بخش سرتاسری کفن) را ببندم، صدا زدم: «ای ام کلثوم! ای زینب! ای سکینه! ای فضه! ای حسن! ای حسین! بیایید و از مادرتان توشه برگیرید که اینک هنگام جدایی است؛ تا اینکه در بهشت یکدیگر را دیدار کنید». پس حسن و حسین نزدیک آمدند و در آن حال ناله سر میدادند: «ای وای! در سوگ جدّمان محمد مصطفی و مادرمان فاطمه زهرا دچار اندوه و حسرتی شدهایم که هرگز فرو نخواهد نشست. ای مادر حسن! ای مادر حسین! هرگاه با جدّمان محمد مصطفی دیدار کردی، سلام ما را به او برسان و به او بگو که ما بعد از تو در سرای دنیا یتیم ماندیم». امیرالمؤمنین فرمود: خدا را گواه میگیرم که فاطمه نالهای کرد و آهی کشید و دستش را گشود و آن دو را برای مدّتی طولانی به سینه خود چسباند. به ناگاه ندا دهندهای از آسمان ندا در داد که: «ای ابوالحسن! آن دو را بردار و از فاطمه جدا کن که به خدا سوگند، فرشتگان آسمانها را به گریه انداختند. همانا دوست مشتاق دیدار محبوب خویش است». پس من حسن و حسین را از سینه فاطمه برداشتم و به بستن کفن پرداختم». (2)
نقد و بررسی
این گزارش، از چند جهت قابل نقد است:
_ از جهت منبع:
منبع این گزارش، کتابی ناشناخته است که علامه مجلسی عنوان کتاب یا نام نویسنده آن را هم ذکر نکرده و حتّی تصریح کرده است که منبع قابلاعتمادی ندارد. وی در ابتدای این گزارش میگوید: «در بعضی از کتابها، گزارشی درباره وفات حضرت زهرا سلامالله علیها یافتهام که دوست دارم آن را نقل کنم؛ هرچند آن را از منبع قابلاعتمادی نگرفتهام». (3)
_ از جهت راوی:
راوی این گزارش، فردی است به نام ورقه بن عبدالله ازدی. در جستوجوهای انجام شده در چندین نرمافزار و صدها عنوان کتاب رجالی و تاریخی، هیچ اطلاعاتی از وی به دست نیامد و گویی نامش تنها در اینیک روایت ثبتشده است.
_ از جهت متن:
این گزارش، شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها را چهل روز پس از رحلت پیامبر صلیالله علیه و آله ذکر کرده؛ (4) در حالی که روایات معتبر و آنچه از اهلبیت علیهمالسلام دراینباره به دست ما رسیده، حاکی از 75 یا 95 روز پس از رحلت پیامبر است. (5) البته برخی وقوع چنین امری (زنده شدن یا حرکت کردن فرد متوفّا) را ناممکن دانستهاند. ولی این مسئله، محال نیست و بهعنوان یک امر خارقالعاده و معجزهآسا، ممکن است رخداده باشد. این واقعه، همانند قرآن خواندن سربریده امام حسین علیه¬السلام است. منتها باید توجه داشت که اثبات وقوع چنین حوادثی، نیازمند دلیل معتبر است و با روایات ضعیف نمیتوان وقوع آن را اثبات کرد؛ هرچند بدون دلیل هم نمیتوان وقوع آن را انکار کرد.
نتیجه:
خلاصه اینکه ماجرای بیرون آمدن دستان حضرت زهرا سلامالله علیها از کفن و در آغوش کشیدن حسنین علیهما السلام توسط ایشان، مطلبی است که مرحوم مجلسی آن را در یک منبع ناشناخته و نامعتبر و از زبان یک راوی ناشناخته دیده و نقل کرده است؛ بنابراین، نمیتوان به آن اعتماد کرد؛ هرچند ممکن است بهعنوان امری خارقالعاده و معجزهآسا واقعاً رخداده باشد.
پینوشتها:
1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1409 ھ.ق، ج 43، ص 174 ـ 180 (أبواب تاریخ سیده نساء العالمین، باب 7: ما وقع علیها من الظلم و بکائها و حزنها و شکایتها فی مرضها إلى شهادتها و غسلها و دفنها و بیان العله فی إخفاء دفنها صلوات الله علیها و لعنه الله على من ظلمها، ح 15).
2. مجلسی، همان، ج 43، ص 179. عبارت چنین است: «…وَ کَفَّنْتُهَا وَ أَدْرَجْتُهَا فِی أَکْفَانِهَا فَلَمَّا هَمَمْتُ أَنْ أَعْقِدَ الرِّدَاءَ نَادَیْتُ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ یَا زَیْنَبُ یَا سُکَینَهُ یَا فِضَّهُ یَا حَسَنُ یَا حُسَیْنُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکُمْ فَهَذَا الْفِرَاقُ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّهِ فَأَقْبَلَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیه¬السلام وَ هُمَا یُنَادِیَانِ وَا حَسْرَتَا لَا تَنْطَفِئُ أَبَداً مِنْ فَقْدِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى وَ أُمِّنَا فَاطِمَهَ الزَّهْرَاءِ یَا أُمَّ الْحَسَنِ یَا أُمَّ الْحُسَیْنِ إِذَا لَقِیتِ جَدَّنَا مُحَمَّداً الْمُصْطَفَى فَأَقْرِئِیهِ مِنَّا السَّلَامَ وَ قُولِی لَهُ إِنَّا قَدْ بَقِینَا بَعْدَکَ یَتِیمَیْنِ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه¬السلام إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا وَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاً وَ إِذَا بِهَاتِفٍ مِنَ السَّمَاءِ یُنَادِی یَا أَبَا الْحَسَنِ ارْفَعْهُمَا عَنْهَا فَلَقَدْ أَبْکَیَا وَ اللَّهِ مَلَائِکَهَ السَّمَاوَاتِ فَقَدِ اشْتَاقَ الْحَبِیبُ إِلَى الْمَحْبُوبِ قَالَ فَرَفَعْتُهُمَا عَنْ صَدْرِهَا وَ جَعَلْتُ أَعْقِدُ الرِّدَاءَ...».
3. حدیث 15 ـ «أَقُولُ وَجَدْتُ فِی بَعْضِ الْکُتُبِ خَبَراً فِی وَفَاتِهَا سلام¬الله علیها فَأَحْبَبْتُ إِیرَادَهُ وَ إِنْ لَمْ آخُذْهُ مِنْ أَصْلٍ یُعَوَّلُ عَلَیْهِ رَوَى وَرَقَهُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَزْدِیُّ قَالَ: خَرَجْتُ حَاجّاً إِلَى بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ رَاجِیاً لِثَوَابِ اللَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَبَیْنَمَا أَنَا أَطُوفُ وَ إِذَا أَنَا بِجَارِیَهٍ سَمْرَاءَ وَ مَلِیحَهِ الْوَجْهِ عَذَبَهِ الْکَلَامِ وَ هِیَ تُنَادِی بِفَصَاحَهِ مَنْطِقِهَا وَ هِیَ تَقُول…»؛ مجلسی، همان، ج 43، ص 174.
4. «... لَمْ تَزَلْ عَلَى ذَلِکَ إِلَى أَنْ مَضَى لَهَا بَعْدَ مَوْتِ أَبِیهَا سَبْعَهٌ وَ عِشْرُونَ یَوْماً وَ اعْتَلَّتِ الْعِلَّهَ الَّتِی تُوُفِّیَتْ فِیهَا فَبَقِیَتْ إِلَى یَوْمِ الْأَرْبَعِینَ…»؛ (همان، ص 178) البته اگر «یوم الاربعین» را به معنای چهل روز پس از بیماری بگیریم و نه چهل روز پس از رحلت پیامبر صلیالله علیه و آله، باید آن را با عدد 27 که قبل از آن آمده، جمع بزنیم که میشود 67 روز و این عدد بهعنوان زمان وفات حضرت زهرا سلامالله علیها هرچند با نقل 75 روز نزدیک است؛ ولی بازهم منطبق با آن نیست.
5. البته دراینباره، اقوال دیگری هم هست؛ ولی هیچکدام بهاندازه این دو قول، قابلاعتماد نیستند. برای توضیح بیشتر و اقوال دیگر، ر.ک: مقدّسی، یدالله، باز پژوهی تاریخ ولادت و شهادت معصومان علیهمالسلام، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1391 شمسی، ص 156 _ 174.