سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)در رعایت اصول انسانی و مقررات الهی
پرسش :
حدیثی از پیامبر دیده بودم که در آن به مردم گفته شده بود که در حین جنگ ویرانی به بار نیاورید و نخلستان ها را آتش نزنید و قطع نکنید. اما در سال چهارم هجری در جنگ پیامبر با یهودیان، پیامبر به مسلمانان دستور بریدن و سوزاندن نخل های عجوه در منطقه بویره را داده بودند که برای یهودیان بودند.
چطور ممکن است؟ حتی اگر وحی هم بوده یعنی خلاف اصول عقلی و انسانی و حرف پیامبر نبوده؟ آیا با وحی میشود چنین کاری را توجیه کرد؟
پاسخ :
حکم اوّلی اسلام، ممنوعیت قطع درختان است؛ پیامبر(صلی الله علیه و آله) همواره رعایت اصول انسانی و مقررات الهی را حتی در جنگ و پیکار نسبت به دشمن فراموش نمی کردند.
در آیه 5 سوره حشر به پاسخ ایرادى مى پردازد که یهود بنى نضیر به پیامبر (صلى الله علیه و آله ) متوجه مى ساختند، در آن موقع که دستور داد قسمتى از نخلهاى نزدیک قلعه هاى محکم یهود را ببرند (تا محل کافى براى نبرد باشد، یا براى اینکه یهود ناراحت شوند و از قلعه ها بیرون آیند و درگیرى در خارج قلعه روى دهد) آنها گفتند: اى محمد! مگر تو نبودى که از اینگونه کارها نهى مى کردى ؟ آیه نازل شد و گفت : «هر درخت با ارزش نخل را قطع یا به حال خود واگذار کردید همه به فرمان خدا بود: ما قطعتم من لینه او ترکتموها قائمه على اصولها فباذن الله ».
و هدف این بود که فاسقان را خوار و رسوا کند«و لیخزى الفاسقین»
ظاهر آیه این است که مسلمانان به اذن خداوند بعضى از درختان لینه (نوع خوب ) را بریدند و بعضى را رها ساختند، و این عمل باعث ایراد یهود شد و قرآن به آنها پاسخ گفت تا روشن شود این کار از روى هواى نفس نبوده، بلکه یک دستور الهى در این زمینه صادر شده بود که در شعاع محدود این کار عملى گردد، تا بیش از حد ضایعاتى رخ ندهد.
در هر صورت این حکم یک استثنا در قانون معروف اسلامى است که مى گوید به هنگام حمله به دشمن نباید درختان را قطع کرد، و حیوانات را کشت ، و زراعتها را آتش زد، این تنها مربوط به موردى بوده است که براى بیرون کشیدن دشمن از قلعه ، و یا فراهم ساختن میدان جنگ و مانند آن ضرورت داشته ، و در هر قانون کلى استثنائات ضرورى غالبا وجود دارد، همانگونه که اصل کلى بر نخوردن گوشت مردار است ، ولى به هنگام اجبار و اضطرار (اکل میته) مجاز است.
جمله «و لیخزى الفاسقین : تا فاسقان را خوار و رسوا کند» نشان مى دهد که لااقل یکى از اهداف این کار خوار نمودن دشمن و در هم شکستن روحیه آنها بوده است.(1).
بنابراین قطع درختان به دستور خدا بوده است، ضمن آن که تعداد نخل هاى بریده شده زیاد نبود، چنان که برخى آنها را شش عدد گفته اند. (2).
مورخان موضوع تسلیم شدن بنى نضیر را بلافاصله پس از داستان بریدن نخل ها ذکر کرده اند. واقدى سخنان ابن اخطب را به دنبال قطع درختان چنین گزارش کرده است: «حى به رسول خدا پیام داد که چرا درختان را قطع مى کنى؟ به آنچه خواسته اى تن مى دهیم و از شهر تو بیرون مى رویم.» پیامبر فرمود: اکنون فقط مى توانید یک بار شتر همراه خود ببرید (نه همه اموال خود را). سرانجام بنى نضیر به شرایط رسول خدا تن داد و حاضر شد که با برجاى گذاشتن اموال خود، از مدینه بیرون رود. (3).
در ضمن قطعا و یقیناً حکم الهی بر هر قانون و حکمی مقدم بوده و همگان باید در مقابل حکم الهی مطیع محض باشند.
پی نوشت ها:
1. تفسیر نمونه، ج23، ذیل آیه5سوره حشر
2. مجلسى، بحارالانوار، ج20، ص165
3. واقدى، المغازى، ج1، ص373.