داستان حضرت آدم (علیه السلام)
پرسش:
در تقسیم بندی تاریخ انسان به این تقسیم میرسیم1. دوران پیش از تاریخ2. دوران تاریخی 3. عصر سنگ 4. عصر فلز
حضرت آدم در کجای این تاریخ قرار دارد؟بر فرض منکر وجود انبیا نباشیم اما این تقسیم بندی بیان میکند که قدمت انسان به میلیونها سال میرسد ،در حالی که قدمت حضرت آدم نهایتا 10 هزار سال بیشتر نیست؟
پاسخ:
اگر چه این تقسیم بندی بر اساس حدسیات و فرضیات باستان شناسی و کشف آثار و بقایای به جا مانده از گذشتگان است اما در همان حد فرضیه باقی میماند. زیرا به مرور زمان کشفیات حاصل از گذشتگان فرضیه ها و تئوری جدیدی را ارائه میکند که فرضیات قبلی را تحت الشعاع قرار میدهد از این رو به طور قطع و یقین نمیتوان به این مباحث نظر نمود. اما حضور انسان قبل از حضرت ادم از قطعیات است.
نکته دیگر اینکه کسانی که در مقام بیان این تقسیم بندی بودند در صدد بیان نوع بشر نبودند بلکه فقط انسانها را از نوع تغدیه، مسکن و ادامه حیات تقسیم بندی نمودند. اما اینکه ایا حضرت ادم و حوا در این چرخه حیاتی وجود دارند مسلم است که انها به عنوان پدر و مادر نسل بشر امروزی در تاریخ انسان حضور جدی و فعالی داشتند.
نکته دیگر اینکه بر فرض صحت تقسیم بندی فوق، تاریخ، حضور انسانهایی قبل از حضرت ادم را تایید میکند هم قرآن و هم روایات و هم منابع تاریخی بر این موضوع اذعان دارند. از این رو جای تعجب نیست اگر علم امروز به شی عتیقه ای برخورد کند که متعلق به هزاران سال پیش است یا باز جای تعجب نیست که علم امروز جمجمه ای را شناسایی کند که متعلق به یک میلیون سال پیش باشد زیرا دلائل متقنی وجود دارد که قبل از حضرت آدم و حوا انسانهایی روی زمین میزیستند که قبل از حضرت ادم از بین رفته و نژاد بشری امروز فقط متعلق به حضرت ادم و حوا است. نام انسانهای ماقبل حضرت ادم ، نسناس است.[1]
دلائل وجود حیات بشری قبل از حضرت ادم :
خداوند به ملائک خود فرمود:وَإِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَيَسْفِكُ الدِّماءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ.[2]زماني كه خداوندگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت»، [فرشتگان ] گفتند: «آيا در آن كسى را مى گمارى كه در آن فساد مي انگيزد، و خون ها مي ريزد؟ در حالي كه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى كنيم و به تقديست مى پردازيم؟» فرمود: «من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد».
در تفسیر این ایه آمده است که: موجوداتي از قبيل جن و نسناس پيش از آفرينش آدم در زمين زندگي مي كرده اند كه بر اثر فساد و خون ريزي منقرض شده اند و آدم(ع) جانشين آنها بوده است.[3]امام صادق(ع) روایتی آورده كه در ضمن آن به راوی فرمود: «شاید شما گمان میكنید كه خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلكه هزار هزار آدم آفریده كه شما از نسل آخرین آنها هستید.[4]
امام باقر(ع) روایت كرده كه فرمود: «خدای عز وجل از روزی كه زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض كرده است) كه هیچ یك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده اند و خدای تعالی همه آنها را از پوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد كرد و برای هر یك، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه اش را از او منشعب ساخت.[5]
اما سوالی که در اینجا مطرح است اینکه حضرت ادم و حوا به چند هزار سال پیش باز میگردند؟عمر آخرین نوع انسان که با خلقت حضرت آدم شروع شده است حدود ۷ هزار سال است. این عدد با مقایسه عمر انبیاء و نگاهی به کتابهای تاریخ انبیاء منطقی به نظر می رسد. دقت کنید که اگرچه ۱۲۴ هزار پیامبر داشته ایم، لیکن تنها ۵ پیامبر صاحب شریعت بوده اند و دیگران پیامبران تبلیغی و ترویجی بوده اند. لذا ممکن است هزاران پیامبر همزمان زندگی کرده باشند.
صاحب تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی”ره” در این زمینه می فرمایند:تاریخ یهود عمر نوع انسانی را بیش از هفت هزار سال نمی داند و این مطلب بی وجه هم نیست، و این همان عددی است که امروز آمار جهانی راجع به تعداد نفوس بشری نشان می دهند، و این موضوع تأکید می کند که عمر نوع انسان (حضرت آدم) همان است که گفته شد یعنی (هفتاد قرن)؛ و این موافق بعضی روایات معصومین(ع) هم هست.[6]
بنابر این با توجه به ایات و روایات قبل از حضرت ادم انسانهایی زندگی میکردند که نسل انان منقرض گردید و نسل بشر امروزی از حضرت ادم است پس میتوان گفت که انسانهای قبل از 7 هزار سال پیش یا قبل از 10 هزار سال پیش از نسل حضرت ادم نبودند و انان نسناس نام داشتند که از نسل انها کسی باقی نماند.
پی نوشت:
[1] . مجلسی بحار الانوار ج 11 ص 103، اسلامیه، تهران، 1363ش
[2] . بقره 30
[3] . علی بن ابراهیم قمی، تفسير القمي، ج 1، ص 36؛ سید هاشم بحرانی، البرهان في تفسير القرآن، ج 1، ص 171؛ محمد بن محمدرضا مشهدی قمی، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 1، ص 331؛ شیخ طوسی، التبيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 131
[4] . توحید صدوق ج 1 ص 277
[5] . خصال صدوق ج 2 ص 652
[6] . علامه طباطبایی، المیزان ترجمه ج 4 ص 221