لطفا درباره دير راهب توضيح بدين. که چه اتفاقاتي اونجا افتاد؟
لطفا درباره دير راهب توضيح بدين. که چه اتفاقاتي اونجا افتاد؟
روضه دیر راهب از روضههای مربوط به واقعه کربلا و اسیران اهل بیت(ع). در این روضه از مسلمان شدن راهب مسیحی سخن میرود که در راه کوفه و شام در دیری گوشه نشینی اختیار کردهبود. وی وقتی مشاهده میکند از سر امام حسین(ع) نوری به آسمان ساطح شده، ضمن گرفتن سر و شستشوی آن با مشک و گلاب، شهادتین جاری کرده و مسلمان میشود.
دیر راهب
دیر راهب نام محلّی در سرزمین شام است، که اسیران اهل بیت از آن گذشتند. در این سفر، که اسرا به همراه نیروهای یزید بن معاویه به شام برده میشدند، سرهای شهدا نیز همراه قافله بود. در یکی از منزلگاههای راه، به محلّی رسیدند به نام «قنّسیرین» که راهبی در دیری به عبادت مشغول بود.[۱]این دیر، هم اکنون در منطقه راه سوریه به لبنان موجود است و بر یک بلندی مشرف به جاده قرار دارد.[۲] در ماجرای اسیران اهل بیت از کوفه تا شام، حاملان سر امام حسین(ع) هنگامیکه به دیر راهب رسیدند سر را داخل دیر قرار دادند، راهب در آن شب دید نوری به سوی آسمان ساطح است، وقتی به سوی آنان رفته و از هویت آنان و صاحب سر آگاه شد پس از شماتت آنان، مقداری پول داده و از آنان خواست تا یک شب سر را در اختیار وی بگذارند. راهب در آن شب سر را بر روی سینه گذاشته و صبح گریه میکرد و به برکت آن سر صبح مسلمان شد، ماموران پس از مراجعت از آنجا به سراغ سکهها رفته اما دیدند همه سکهها به خاک ریزه تبدیل شدهاست.[۳]
روضه
در روضه راهب به ماجرای مسلمان شدن راهب مسیحی با دیدن کرامت از سرامام حسین(ع) اشاره میشود. راهب که در بین راه کوفه و شام در دیری واقع در کوهی گوشه نشینی اختیار کرده بود نیمه شب صدایی را میشنود که ذکر میگوید. او سر از دیر بیرون آورده متوجه نوری میشود که از صندوق کنار دیر به آسمان ساطح است. راهب فردا صبح با گریه و زاری به نزد حاملان صندوق میرفته و از محتوای داخل صندوق میپرسد. با پاسخ ماموران حامل صندوق، متوجه راس امام حسین(ع) شده و با دادن مقداری پول از آنان میخواهد تا برای ساعتی آن صندوق را به وی تحویل دهند. وی سر امام حسین(ع) را با مشک و گلاب شستشو میدهد و ضمن ناله و گریه شروع به صحبت کردن با سر بریده میکرده و شهادتین بر زبان جاری مینماید.[۴]
پی نوشتها:
۱. فرهنگ عاشورا، جواد محدثی،ص:۱۷۸
۲. محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا،ص:۱۷۸
۳. إحقاق الحق، الشوشتری،ج۳۳،ص:۶۹۲
۴. اشعری، ص۱۹۵