عرفان؛ حقیقت مرگ

image: 
از منظر عرفانی حقیقت مرگ چگونه است؟

از منظر عرفانی حقیقت مرگ چگونه است؟ و علت حس پوچی در بین بعضی از افراد چیست؟

الف: بنابر اعتباری مرگ، اقسامی دارد:
1- مرگ ذاتی: که مقتضای امکانیت است و این شامل هر ممکنی می شود از جهت آن که «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ (1) هر چيزى جز ذات پاك الهى هالك الذّات و نابود است‏.»
این مرگ در هر لحظه ای برای ممکنات محقق است و در هر لحظه فیض وجود و حیات از مبدا فیاض افاضه می گردد، گر چه در اثر سرعت این نیست شدن و هست شدن برای انسان محسوس نیست، همانند رسیدن نیروی الکتریسیته به لامپ در هر لحظه که دائما لامپ در حال خاموش شدن و روشن شدن است.

2- مرگ اضطراری: مرگ اضطراری خود بر دو قسم است:
1-2- مرگ اخترامی: همانند مرگ و موت هایی که بر اثر تصادف، سیل، زلزله و جنگ، متوجه انسان می گردد و یا سایر موجودات.
2-2- مرگ طبیعی: که در این قسم سوم مرگ در انسان و حیوان، همان قطع تعلق روح از جسد است.

3- مرگ اختیاری:
مرگ اختیاری مخصوص نوع انسانی است، و عبارت است از قمع هواهای نفسانی و اعراض از لذات جسمانی و مشتهیات نفسانی.
به تعبیر شیخ «محمود شبستری» در کتاب «گلشن راز»:
«سه گونه نوع انسان را ممات است / یکی هر لحظه و آن بر حسب ذات است
دو دیگر زان ممات اختیاری است / سیم مردن مر او را اضطراری است
جهان را نیست مرگ اختیاری / که آن را از همه عالم تو داری»

مرگ اختیاری یعنی که انسان این قابلیت را دارد در عین حال که زنده است، نفس و هواهای نفسانی را بکشد و بمیراند، منیت و خودیت خود را در مقابل حق تعالی از بین ببرد، این موت همان است که اولیاء الهی به دنبال آن بودند و هستند، و به ما نیز توصیه دارند، چون این موت گر چه به ظاهر موت است، اما در واقع حیات است، و موجب قوت حیات و برخورداری از زندگی قوی تر است.
لذا پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «مُوتُوا قَبلَ اَن تمُوتُوا (2) یعنی قبل از این که مرگ شما فرا برسد، بمیرید.»

موت اختیاری را اهل عرفان چهارقسم معرفی نموده اند:
1-3- الموت الاحمر: یعنی مرگ سرخ که عبارت است از مقاتله و مبارزه با خواهش‌ های نفسانی که در روایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان جهاد اکبر معرفی شده است: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ‏ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ (3) رسول خدا (صلّى اللّه عليه و اله) لشكريانى را براى كارى فرستاد وقتى بازگشتند، فرمود: آفرين بر گروهى كه جهاد كوچك‌ تر را انجام دادند؛ و حال آن‌كه جهاد بزرگ‌ تر باقى مانده است. گفته شد: اى رسول خدا! جهاد بزرگ‌ تر چيست‌؟ فرمود: جهاد و مبارزه با نفس»
گاهی به آن، موت جامع هم می گویند، چون همه انواع و اقسام دیگر موت اختیاری را نیز شامل می شود.
2-3- الموت الابیض: مرگ سفید که عبارت است از گرسنگی کشیدن و از شکم بارگی دوری گزیدن.
3-3- الموت الاخضر: مرگ سبز که عبارت است از قناعت در پوشاک و دوری از پوشیدن لباسهای فاخر
4-3- الموت الاسود: مرگ سیاه که عبارت است از تحمل آزار و اذیت و ملامت های دیگران در مسیر حرکت به سوی حق تعالی و این مرگ و این‌ گونه تحملات براساس حب به حق تعالی است.(4)

بنابراین مرگ، مفارقت از بدن، رهایی از کثرت، راه یابی به وحدت و درک مقام مجردات و ملکوت است. مرگ اختیاری نیز در اثر ایمان حقیقی و یقینی و عمل صالح و خالص و شریعت باوری و شریعت گروی حاصل می شود، و پیوسته در چالش ها و تضادهای روزگار و زندگی متعارف برای اهل سلوک و مجاهده مطرح است.
چنین موتی، انقطاع الی الله تا رسیدن به کمال انقطاع است، و عین حیات حقیقی است، که زندگی روحانی و رحمانی خواهد بود.
مرگ ارادی تجربی و شهودی است، ولی امکان عقلی دارد، و برای همه مستعدان در مقام سلوک و جذبه و جذبه و سلوک تجربه شونده خواهد بود، و فراتر از زمان و زمین و رها از قید مذکر و مونث است، و جوهر حیات طیبه به شمار می رود، و بر آزادی معنوی و آزادگی و آزاده شدن از هر گونه دل بستگی تکیه دارد.(5)

ب: یكی از عوامل مهم احساس پوچی و از خود بیگانگی، عدم شناخت واقعی مبدأ و معاد است. اگر انسان جهان را در چارچوب ماده محدود نماید و برای آن، هدف و غایت قایل نشود، احساس پوچی و از خود بیگانگی می‏‌كند؛ چون دنیای بدون خداوند مانند خانه بدون صاحب است، لذاست که فضای پوچی و بی هویتی در آن، حاكم می ‏‌شود.
خداوند در قرآن کریم، خطاب به انسان می‏ فرماید: «اَفَحَسِبْتُم انّمَا خَلَقْنَاكُم عَبَثاً (6) آیا گمان می كنید كه ما شما را بیهوده خلق كرده‌‏ ایم؟!»
همچنین بازگشت انسان را به سوی حق بیان نموده است و به انسان تذكر می ‏‌دهد كه فكر نكن كه بازگشتی نیست: «وَ اَنَّكُم اِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ (7) و گمان كردید كه به سوی ما باز نمی ‏‌گردید!؟»
پس مهم این است که انسان، به این ایمان و باور رسیده باشد. که در این صورت، دیگر احساس پوچی و از خود بیگانگی نخواهد كرد.
اساساً اعتقاد و باور، برای رهایی از احساس پوچی و بیگانگی است و به عبارت دیگر؛ بدون این اعتقاد و باور، هیچ پاسخ صحیحی به پرسش‏‌ها و خواسته‏‌های اساسی انسان داده نخواهد شد.
امّا درمان احساس پوچی در انسان‌هایی كه باور و اعتقاد به خدا دارند و اعمال عبادی و واجبات خود را انجام می‏‌دهند، در این است که به باور و اعتقاد خود توجه نموده و به تقویت و اصلاح آن بپردازند.
اسلام انسان را به تقویت باورهای دینی سفارش نموده و یاد خدا را عامل آرامش روانی دانسته است: «ألَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبِ (8) با یاد خدا دل ‏‌ها آرامش می‏‌ یابد.»

پی نوشت ها:
1. قصص/ 88.
2. سيد حيدر آملى، جامع الأسرار و منبع الأنوار، مركز انتشارات علمى و فرهنگى وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالى‏، تهران‏، 1368 ه. ش‏، ص124.
3. كلينى، محمد بن يعقوب‏، كافي، دار الحديث‏، قم‏، ق 1429، ج9، ص378.
4. ابو عبد الرحمن محمد بن الحسين السلمى‏، طبقات الصوفية (السلمى)، دار الكتب العلمية، بیروت،1424ق، ص87.
5. رودگر، محمد جواد، مرگ ارادی، فصلنامه علمی و پژوهشی قبسات در حوزه فلسفه دین و کلام جدید، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص107.
6. مومنون/ 115.
7. همان.
8. رعد/ 28.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: