نامتناهی بودن خداوند

image: 
با توجه به این که نامتناهی جایی برای غیر خود باقی نمی گذارد، وجود مخلوقات چگونه خواهد بود؟

با توجه به این که نامتناهی جایی برای غیر خود باقی نمی گذارد، وجود مخلوقات چگونه خواهد بود؟

منظور از نامتناهی بودن خداوند متعال، نداشتن حد و ماهیت است. ماهیت نیز همان چگونگی اشیاء بوده(1) و بر اساس آن، حدود اشیاء مشخص می شود، به عنوان مثال با جنسِ حیوان و فصلِ ناطق، موجودی به نام انسان خواهیم داشت که از یک سو دارای رشد و نمو است و از سوی دیگر دارای تفکر و قدرت اندیشیدن. این خصوصیات باعث انسان شدن انسان است. جنس و فصل، حدود انسان است و باعث محدود شدن او به نوع خاص می شود.
پس ماهیت داشتن مخصوص ممکنات است که هر کدام به نوعی با برخی موجودات مشترک و با برخی دیگر تفاوت دارند، در حالی که خداوند متعال هیچگونه حدی ندارد، که اگر حدی خاص داشت، مرکب از وجود و عدم می شد و دیگر واجب الوجود نبود و تبدیل به ممکن الوجود می شد، به همین دلیل ترکیب در خداوند متعال به دلیل غنای ذاتی او، غیر ممکن است.

با اثبات حد نداشتن خداوند متعال، طبیعتا او به همه چیز احاطه دارد: «إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحيطٌ»(2) استاد جوادی آملی احاطه واجب الوجود را این گونه بیان می کند:
«اگر چيزي در قبال خداوند موجود باشد هر چند وجودش عين ربط باشد لازم مي ‏آيد كه خداوندْ هستي محدود باشد؛ ليكن اين تالي و لازم باطل است، پس مقدم و ملزوم هم مانند آن باطل خواهد بود و بيان تلازم بين مقدم و تالي همان است كه نامتناهي مقابل ندارد و غيرمحدود جايي براي غير خود نمي‏گذارد، هر چند آن غيرْ عين ربط به او باشد.»(3)

بر این اساس، حتی وجود رابط فلسفی هم جواب گوی رابطه خداوند متعال و مخلوقات نیست، بلکه تنها رابطه ظاهر و مظهر است که گویای این رابطه است.
توضیح این که فلاسفه صدرایی مخلوقات را عین ربط به خالق خود معرفی می کنند به طوری که تصور مخلوق بدون خالق ممکن نیست اما در عین حال وجود ضعیفی را برای مخلوق قائل هستند، در حالی که این رابطه در عرفان به صورت ظاهر و مظهر جلوه کرده است، در این رابطه مظاهر، چیزی جز ظاهر نیستند و مخلوقات از وجود حقیقی برخوردار نیستند، بلکه تنها نمودی از خدای متعال هستند. چراکه اگر موجودي واحدِ عددي بود، جايي براي غير در كنار آن هست و نيز اگر چيزي وحدت نوعي يا جنسي داشت، در كنارش جا براي نوع يا جنس ديگر هست، اما در كنار وحدت نامحدود، ديگر خلأیي نيست تا موجود ديگر آن را پر كند. خداوند متعال وحدتش، حَقّه حقيقي است كه داراي اطلاق و بساطت است.(4)
از سوی دیگر، در بحث وحدت وجود باید در نظر داشت که منظور از وحدت، وحدت سعی است نه عددی و این وحدت با تعدد مظاهر سازگار است، به عبارت دیگر، وحدت وجود بر اساس تفکر وحدتِ ذات و کثرت اسماء و صفات الهی قابل تبیین است. به‌ طوری‌ که در عالم هستی غیر از یک وجود نیست و این وجود در ذات خود و در مقام احدیت، بسیط مطلق و صرف است، اما در مقام واحدیت که مقام اسماء و صفات است، ظهورات متجلی می شوند.(5)

بنابراین حقیقت وجود به وحدت شخصی، منحصر در ذات خداوند متعال بوده و جمیع ممکنات جلوه های آن ذات واحد هستند و معنای ظاهر و مظهر یک معنایی لطیف تر از وجود رابط و مستقل است(همانطور که خود ملاصدرا در آخرین نظرات خود، وجود رابط و مستقل را به ظاهر و مظهر عرفانی ارتقاء می دهد و قائل به وحدت وجود می شود) بر این اساس ما در عالم هستی، یک وجود حقیقی بیشتر نداریم و دیگر ممکنات، مظاهر همان وجود هستند، همانطور که با تعدد و تکثر اسماء و صفات، ذات الهی متعدد نمی شود، با وجود مظاهر آن ذات نیز بساطت همچنان باقی است.
برای تقریب به ذهن، عرفا مثال هایی برای فهم بهتر مساله می زنند، مثلا شما دریا و موج را در نظر بگیرید، آیا موج چیزی غیر از دریاست؟ موج همان دریاست اما با شکلی متفاوت و برآمده از همان دریا که در آخر به دریا برمی گردد. از نظر عرفا تمام موجودات همانطور که در ابتدای خلقت از ذات واحد سرچشمه گرفتند، در نهایت هم مانند موجی که از دریا برآمده به همان برمی گردند.
بر اساس این دیدگاه مخلوقات وجود حقیقی ندارند و هر چه دارند از خالق خود دارند، شکلی هستند بر ذات یگانه خالق که شکل از بین می رود و ذات همچنان باقی است.
بنابراین اولا؛ خداوند متعال حدی ندارد و ثانیا؛ جایی برای غیر به معنایی که عرض شد، باقی نخواهد گذاشت.

پی نوشت ها:
1. طباطبایی، سید محمد حسین، (1382)، بدایة الحکمة، چهارم، قم، نشر قدس، ص73.
2. فصلت: 54.
3. جوادی آملی، عبدالله، (1387)، عین نضاخ، تحقیق حمید پارسا نیا، اول، قم، اسراء، ج1، ص64.
4. همو، (1379)، سیره پیامبران در قرآن، تحقیق علی اسلامی، دوم، قم، اسراء، ج7، ص29.
5. همو، (1387)، تسنیم، قم، مرکز نشر اسراء، ج2، ص313.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: