جنگ بین اجنه و انسان؟!
آیا درگیری بین اجنه و انسان ها به وقوع پیوسته است؟ ماجرای بئر ذات العَلَم چیست؟ نمونه دیگری نیز داریم؟
ماجرای جنگ حضرت علی (علیه السلام) با جنیان به واقعه بئرذات العلم مشهور است. اولین کتابی که آن را بیان داشته کتاب «مناقب ابن شهر آشوب» است. این داستان از زبان ابن عباس که به حسب روایت در این واقعه حضور داشته نقل شده و مختصری از آن در این جا ذکر می شود: «در حدیبیّه، مردم را تشنگی سختی فرا گرفت. پیامبر فرمود آیا کسی هست که با آب آوران رفته و از چاه ذَاتِ الْعَلَمِ آب آورد و من برای او بهشت را تضمین کنم. عده ای برخاستند و داوطلب این امر شدند... و برگشتند در حالی که ترسیده بودند و آبی نیز نیاوردند. دوباره پیامبر(صلی الله علیه وآله) کلام قبل خود را تکرار کرد و بر آورنده آب، تضمین بهشت را داد... سپس به امام علی (علیه السلام) فرمود بلند شو و با آب آوران به پیش آن چاه برو و ان شاء الله با آب برگرد. ما (ابن عباس و دیگر آب آوردان) به راه افتادیم و ترس تمام وجودمان را در بر گرفته بود، امام (علیه السلام) متوجه ما شد و گفت به دنبال من بیایید و از چیزهائی که می بینید و می شنوید، نترسید که إن شاء الله آن ها به شما ضرری نخواهند زد... در آنجا آتشی بود که بدون چوب می سوخت... سرهای جدا از بدن که ناله می زدند و امام(علیه السلام) به ما می گفت دنبال من بیایید و نترسید و به اطرافتان دقت نکنید... وقتی به آب رسیدیم هر سطلی که در درون آب می انداختیم، بریده می شد... و از درون آب قهقهه ای بلند، شنیده می شد... امام به درون آب رفت و پایش لغزید و به درون آب افتاد و ما فریادهای وحشتناکی می شنیدیم؛ سپس ناگهان فریاد امام بلند شد: "اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ أَنَا عَبْدُ اللَّهِ وَ أَخُو رَسُولِ اللَّه"... سپس به پیش پیامبر(صلی الله علیه وآله) رفتیم. او از آنچه بر ما گذشت از امام(علیه السلام) سؤال کرد و امام(علیه السلام) نیز همه ماجرا را تعریف کرد...»(1) این روایت دارای سند محکمی نیست و بیشتر کتاب های بزرگ حدیثی و تاریخی فاقد آن هستند. لذا نمی توان به صورت جدی بر سند این حدیث تکیه کرد. در منابع اهل سنت نیز داریم شخصی به نام «سعد بن عباده» که از مخالفان خلافت ابوبکر و سپس عمر بود در راه شام به صورت مرموزی درگذشت، دستگاه خلافت قاتل وی را اجنه اعلام کردند. و گفتند که اجنه پس از کشن وی این سرود را خواندند. آنان پس از ارتکاب این قتل در حالی که دف میزدند این شعر را میخواندند: «قد قتلنا سیدالخزرج سعد بن عباده * و رمیناه بسهمین فلم یخط فُؤادَه» ما سعد بن عباده، سرور خزرج را کشتیم * و دو تیر به قلب او زدیم و تیرها به خطا نرفت. علت مرگش نیز این بوده که سر پا ادرار کرده است.(2) به نظر می رسد این جریان ساختگی باشد زیرا «ابن ابی الحدید» نیز با نقل داستانی به این جریان طعنه می زند؛ او می گوید از شیعه ای پرسیدند که چرا حضرت علی (علیه السلام) مخالفتش با خلافت ابوبکر را علنی نکرد و شیعه پاسخ می دهد که می ترسید اجنه او را بکشند(3)؛ شوشتری نیز به رد این قتل توسط اجنه پرداخته می گوید: «یقولون سعد شفت الجن بطئه * الا ربما حققت فعلک بالغدر و ما ذنبسعد انه بال قائما * ولکن سعدا لم یبایع ابابکر» میگویند جنیان شکم سعد را دریدند؛ ولی چه بسا تو با نیرنگ این کار را انجام داده باشی گناه سعد این نبود که ایستاده بول میکرد؛ بلکه گناهش این بود که با ابوبکر بیعت نکرد. این داستان نیز به نظر ساختگی می رسد زیرا «سعد» از کسانی بود که با ابوبکر و عمر، در ماجرای سقیفه مخالفت کرد و به دستور آنان از میان راه بر داشته شد. جعل کشته شدن وی توسط باند سقیفه، علاوه بر آن که برخی دشمنان مکتب خلفا را دچار واهمه می کرد در عوام الناس نیز تاثیر به سزایی داشت و چنین القاء می کرد که اگر کسی به جانشینان پیامبر (صلی الله علیه وآله) مخالفت کند حتی از حمله جنیان نیز در امان نخواهد بود.
پی نوشت ها:
1. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبی طالب (ع)، ج 2، ص 90، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
2. ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵، ج3، ص463.
3. تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، موسسه نشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۴۹.
4. شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ش، ج۲ ، ص۲۳۵.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید