سحر شدن پیامبر خدا
در تفسیر آیه 102 بقره آمده که سحر اثر نمی کند مگر به اذن خدا. چطور خدا خواست که پیامبر سحر شود و بعد دو سوره برای بطلان آن نازل کند؟
در باره اذن خدا بر تاثیر جادو و سحر باید گفت همان طور که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان آورده، این در واقع دفع این توهّم است که ساحر نمی تواند خدا را با این کارش عاجز کند، چون تاثیر سحر به خاطر اذنی است که خدا در تاثیر داده است.(1)اما در جواب این که چرا خدا اذن می دهد تا بعد بخواهد برای دفع و رفع اثر آن تعویذ یاد دهد و بفرستد باید گفت بر فرض قبول چنین روایاتی که بر مسحور شدن بدن پیامبر و نه عقل ایشان (که قرآن صراحتا مسحور شدن عقل ایشان را رد می کند) دلالت می کند، این است که منظور از این اذن، همان اذن عام خداوند بر تاثیر عوامل و موثرات در عالم است، یعنی همان طور که اگر در جنگ پیامبر با یک کافر و دشمن درگیر می شد و احتمال داشت با شمشیر و یا نیزه و یا خنجر دشمن زخمی شود، همان طور هم احتمال دارد با سحر ساحرین به زحمت بیفتد و بیمار شود. سبب گاهی مادی و محسوس است، مانند شمشیر و کارد، و گاهی غیر مادی و نامحسوس است، مانند تاثیر دعا و تعویذ بر بهبود بیماری و یا سحر بیمار شدن. لذا اذنی که در آیه است یک اذن عام است که خدا بر تاثیر داده و در عالمی که عالم اسباب و مسببات است تاثیر هر موثری از جانب خداست، اما نه این که برای هر تاثیر خداوند یک اذن خاص بدهد. اگر کارد می برد اگر آتش می سوزاند، اگر بین مواد واکنش شیمیائی رخ می دهد و ... همه و همه به خاطر همان اذن عامی است که خدا در تاثیر عوامل داده است. لذا اگر روزی خداوند اراده بر عدم تاثیر داشته باشد اراده می کند و آن سبب از کار می افتد، کارد گلوی اسماعیل را نمی برد، آتش بر ابراهیم گلستان می شود و نمی سوزاند، چشم زخم کفار بر پیامبر اثر نمی کند و ... . اما گاهی حکمت و مصلحت اقتضا می کند که این اسباب کار طبیعی خود را انجام دهد و لذا ایوب بیمار می شود، زکریا در بین درخت بریده می شود، سر سید الشهدا جدا می شود و ... که این حکمت و مصلحت گاهی امتحان الهی و گاهی یک مصلحت بزرگتر، مانند حیات دین و یا مورد دیگری است.
__________
(1) ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 355.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید