اختلاف در داستان سقیفه بنی ساعده
چرا در شرح ماجرای سقیه بنی ساعده بین شیعه و سنی اختلاف است؟ چه اختلافی در ثبت این واقعه تاریخی بین شیعه و سنی وجود دارد؟
اختلاف چندانی در نقل داستان سقیفه بنی ساعده وجود ندارد و نکات تاریخی ای را که شیعه بیان می دارد عمدتا از منابع خود اهل سنت است. اما آن چه در این میان موجب برداشتی متفاوت از برداشت شیعه شده است این است که اهل سنت معتقدند در مورد جانشینی بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نصّی وجود نداشته و اساسا جایگاه امامت جایگاه انتصابی از جانب خدا نیست؛ زیرا امامت مربوط به امور دنیوی است و در این امور، این مردم هستند که حق انتخاب امام را خواهند داشت و بر این اساس حتی اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نظر خاص به شخصی می داشتند چون مساله مربوط به شئون دنیا بوده، مردم می توانستند با این امر مخالفت نمایند و این نگرش در سیره صحابی وجود داشته است. اما آن چه به صورت خلاصه می توان در مورد سقیفه بیان نمود این است که سقيفه نام مكانى است كه در تاريخ اسلام يادآور رويدادهاى فراوان و آغازگاه رخدادهاى شگفت پس از پيامبر (صلی الله علیه و آله) مى باشد. سقيفه بنى ساعده محل گرد آمدن انصار براى گشودن مشكلات و حل معضلات بود.(1) پس از رحلت پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) عده اى از مهاجرين و انصار در سقيفه گرد آمدند تا ظاهراً براى معطل نماندن امور امت چاره اى بيانديشند. آنان بر اين پندار بودند كه پيامبر (صلی الله علیه و آله) امت را به حال خود وانهاده و امورشان را به خودشان سپرده است. اين در حالى بود كه بنى هاشم و در رأس آنان على بن أبىطالب (علیه السلام) مشغول كفن و دفن پيامبر (صلی الله علیه و آله) بودند و از گردهم آيى مهاجرين و انصار اطلاعى نداشتند. پرسشى كه همواره براى شيعه مطرح بوده اين است كه واقعاً چه چيزى اين عده از مهاجرين و انصار را واداشت تا قبل از پرداختن به مراسم خاك سپارى پيامبر (صلی الله علیه و آله) به فكر جانشينى او بيافتند؟!. اهل سنّت در پاسخ اين پرسش از بيم فتنه سخن مى گويند و در خيرخواهى اين گروه ترديدى به خود راه نمى دهند. در حالى كه شيعه با توجّه به پاره اى شواهد تاريخى و قرائن تأمّل برانگيز نسبت به اين ماجرا چندان خوشبين نبوده است. از نگاه شيعه، نه تنها گردهم آيى سقيفه به جلوگيرى از فتنه نيانجاميد، كه خود آغازگر فتنه اى سترگ گرديد، و روند اختلاف امّت با نداى «منّا امير و منكم امير» آغاز شد!. به هر حال پس از مجادلاتى كه در سقيفه بنى ساعده ميان مهاجر و انصار رد و بدل شد، مهاجرين با تمسّك به خويشاوندى با پيامبر (صلی الله علیه و آله) ادعاى اولويت كردند.(2) و با توجّه به اختلافاتى كه ميان خود انصار بود بر آنان پيروز آمدند. نكته تاريخى جالب و قابل تأمّل اين است كه در همان هنگام عده اى از انصار مى گفتند كه جز با على (علیه السلام) بيعت نخواهند كرد.(3) اما به زودى صداى اينان در ميان ازدحام ديدگاه ها و جوسازى ها محو گرديد. آن چه سرانجام بر كرسى نشست ديدگاه برخى مهاجرين به ويژه عمر بن خطاب بود كه بيعت با ابوبكر بن ابى قحافه را پيش مى نهاد. دليل او براى اين پيشنهاد سالخوردگى، تجربه و پختگى ابوبكر بود؛ چيزى كه از نگاه شيعه براى تصدّى خلافت و امامت جامعه كافى به شمار نمى رود. نكته اى كه بايد مورد تأكيد قرار گيرد آن است كه بر خلاف نظر اهل سنّت درباره خلافت ابوبكر هيچ اجماع و اتفاق نظرى در ميان مهاجرين و انصار واقع نشده است. چه آن كه از نظر تاريخى ترديدى وجود ندارد كه: اوّلًا: بنى هاشم به عنوان خاندان پيامبر (صلی الله علیه و آله) و بخش مهمّى از مهاجرين مانند عباس بن عبد المطلب، فضل بن عباس، زبير بن عوام، خالد بن سعيد، مقداد بن عمرو، سلمان فارسى، أبوذر غفارى، عمار بن ياسر، براء بن عازب و ديگران در سقيفه بنى ساعده حضور نداشته اند.(4) ثانياً: آنان و به ويژه على (علیه السلام) پس از آگاهى از بيعت با ابو بكر به مخالفت پرداختند و تا چندين ماه از همراهى با ديگران پرهيز نمودند. (5) لذا اهل سنّت براى اثبات مشروعيت خلافت خليفه نخست به چيزى فراتر از اجماع احتياج دارند. روشن است كه شيعه با توجّه به باور بنيادين خود به اين واقعيت كه پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) هرگز كار امّت خويش را براى پس از خود مهمل نگذاشته، و به تعيين جانشين و نصب امير المؤمنين (علیه السلام) اقدام فرموده، عملكرد اصحاب سقيفه و ديدگاه اهل سنّت را جدّاً مورد انتقاد قرار داده است.
ــــــــــــــــــــــ
(1) مجمع البحرين، 2/ 387.
(2) تاريخ ابن خلدون، 2/ 64.
(3) تاريخ طبرى، 2/ 443.
(4) تاريخ الاسلام، 3/ 5- 12.
(5) تاريخ طبرى، 2/ 446.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید