چرایی حکم قتل برای ساب النبی (صلی‌ الله علیه و آله)

image: 

پرسش:
اگر کسی دیگری را به خاطر فحش و ناسزا بکشد، همگی آن را قتل و غیراخلاقی به حساب می‌آورند؛ اما اگر این کار در دین انجام شود و سابّ النبی را بکشند، کسی معترض نمی‌شود و آن را غیراخلاقی و قتل به حساب نمی‌آورد! چرا؟
 

پاسخ:
سابّ النبی، اصطلاحی فقهی و حقوقی به معنای کسی است که عبارت توهین‌آمیزی را به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نسبت دهد که موجبات وهن و نقص ایشان را فراهم آورد. (1) همچنین مواردی چون لعن و نفرین نیز مصادیقی از سبّ به‌حساب می‌آید.(2)
این مسئله تنها اختصاص به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله نداشته و سبّ معصومان (علیهم السلام) دیگر نیز از نظر برخی از فقها، همان حکم را دارد. (3) سب پیامبران دیگر نیز در ردیف سب النبی دانسته شده (4) و این امر در خصوص پیامبرانی که اسمشان در قرآن آمده روشن‌تر است.(5)
حال سؤال اینجاست که آیا این امر را می‌توان اخلاقی دانست و آیا قتل یک انسان به سبب توهین، توجیه‌پذیر است؟
با این مقدمه به سراغ پرسش یادشده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم:

نکته اول
از نظر فقهای اسلامی، حکم کسی که به نبی مکرم اسلام توهین کند، قتل است (6) و مبنای این حکم را نیز روایات متواتر و اجماع عالمان اسلامی در این خصوص دانسته‌اند. (7) هرچند در اینکه حکم ساب النبی ذیل بحث ارتداد بوده (8) و یا مستقل از آن است، (9) اختلاف نظر وجود دارد.
در منابع تاریخی، اجرای حکم ساب النبی، به زمان خود رسول گرامی اسلام بازگشته (10) و برای نمونه در جریان فتح مکه همه مشرکان مشمول عفو نبی اکرم شدند، مگر دو زن آوازه خوان که ایشان را هجو و استهزاء می‌کردند. (11)
در دوره معاصر نیز حکم ساب النبی در خصوص انتشار کتاب آیات شیطانی، توسط سلمان رشدی، کاریکاتورهای وهن آمیز روزنامه دانمارکی جیلاندپوستن و مجله فرانسوی شارلی ابدو مورد توجه قرار گرفته است.
گفتنی است که حکم ساب النبی، تنها زمانی است که توهین‌کننده، این کار را از روی جهالت یا بر اثر غضب و خشم شدید انجام نداده باشد. (12) چنانکه در ماده ۲۶۳ قانون مجازات و تبصره آن افرادی که ادعا نمایند اظهاراتشان از روی اکراه، غفلت، سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات و یا نقل قول از دیگری بوده است ساب النبی محسوب نمی‌شود.

نکته دوم
نکته دیگر آنکه، مسئله‌ی برخورد با انسان هتاک و موهن، خصوصاً کسی که موضوع اهانت خود را مقدسات مورد باور و قبول یک جماعت، نظیر جماعت دین‌داران قرار می‌دهد، اختصاص به اسلام و جامعه اسلامی نداشته و در ادیان، بلکه در همه جریانات انسانی، این امر، مستلزم برخورد جدی و شدید است تا جایی که در کتاب مقدس مسیحیان، توهین به مقدسات، ازجمله روح‌القدس، گناهی نابخشودنی و ابدی دانسته شده ‌است و به‌عنوان جدی‌ترین گناه توسط کلیساها و شاخه‌های مختلف مسیحیت محکوم شده (13) و طبق گزارشات تاریخی اعدام در اروپا به‌واسطه توهین به مقدسات تا قرن 18 میلادی برقرار بوده است. (14) در تورات یهودیان نیز مجازات توهین و کفر گویی به خداوند را مرگ دانسته است. (15) اما باید دانست که فلسفه این برخورد حذفی، به جهت دفاع از باورهای انسانی و پیشگیری از آسیب‌هایی است که جامعه ایمانی را از این بابت تهدید می‌کند.
توضیح مطلب آنکه، کسی که بر طبق نظر شخصی خود، باورهای مقدس یک جامعه انسانی را زیر پا گذاشته و آن را به باد توهین و استهزاء می‌گیرد، با این طرز تفکر و عمل، به دیگرانی که اساس و بنیان فکری خود را بر آن آموزه چیده و تمام ساحت‌های زیستی خود را بر محوریت این باور سامان داده‌اند، آسیب جدی می‌رساند. تا جایی که ممکن است افراد جامعه را به وادی بی‌هویتی و پوچی کشانده و در مسیر بیماری‌های روانی یا حتی خودکشی قرار دهد.
در حقیقت اگر بخواهیم گناه قتل که مستوجب قصاص است را با گناه توهین به مقدسات، مقایسه کنیم، خواهیم دید که قتل گناهی است که یک نفر را می‌کشد، اما توهین به مقدسات گناهی است که زمینه کشته شدن هزاران نفر را فراهم می‌کند و حیات معنوی و سعادت ابدی بسیاری از افراد را تهدید می‌کند. لذا بر حاکم و قانون‌گذار لازم است که از دیگران در برابر توهین‌ها و تمسخرهای ویرانگر حمایت کرده و با کسی که چنین گستاخی را به خرج می‌دهد، برخوردی مطابق با گستره تأثیرات نامطلوبش داشته باشد.
در واقع، اسلام، با طرح مجازات سابّ نبی، با حفظ احترام پیامبر اکرم به عنوان کانون و محور دین اسلام، به نوعی از دیگرانی که در این دین معتقد و مطیع‌اند، حمایت می‌کند. چراکه علاوه بر آسیب‌های فردی و روان‌شناختی، در جامعه اسلامی که فرمایشات رسول اکرم و حضرات معصومین علیهم‌السلام پایه‌های احکام و قوانین رفتارهای اجتماعی و روابط خانوادگی به‌حساب آمده و تعیین‌کننده ارزش‏های اخلاقی جامعه است، هرگونه اختلالی در باور مسلمانان، با توجه به همسنگ نبودن آگاهی‏ها، مستقیماً در عملکردها تأثیر گذاشته و التزام به احکام و قوانین دینی و اجتماعی را سست می‌کند و ارکان جامعه و حکومت را مورد تهدید جدی قرار می‌دهد.
همچنین گسترش افکار انحرافی در جامعه که از طرف افراد مسخره کننده ایجاد می‌شود، نیروی مسلمانان را از جهت کمّی و کیفی مورد تهدید قرار می‌دهد، از این جهت هرگونه برنامه‌ریزی بر اساس نیروهای اسلامی در جامعه، غیرممکن خواهد بود و این به معنای آسیب‌پذیری جامعه اسلامی و انهدام آن در برابر ابتدایی‌ترین یورش است.

نکته سوم
در خصوص ملاک فعل اخلاقی و تمایز آن از فعل طبیعی، در علم فلسفه اخلاق، رویکردهای بسیاری وجود دارد که بیان آن از حوصله این نوشتار خارج است. (16) اما این امر مسلم است که اولاً در اخلاق اجتماعی، دیگر خواهی و عدم خودخواهی را می‌توان از مقومات فعل اخلاقی دانست، ثانیاً، فعل اخلاقی، با نوعی مصلحت همراه است که تابع و موافق با عقل است. اگر فی الجمله این شاخصه‌ها را معیار اخلاقی دانستن یک رفتار بدانیم، با توجه به مسائلی که در نکته دوم گذشت، برخورد قاطع با انسان موهِن، یقیناً فعلی اخلاقی است.

نتیجه
از آنچه بیان شد نتیجه می‌شود که:

اولاً، موضوع حکم قتل برای ساب النبی، دارای شرایطی است که ازجمله آن، عامدانه و آگاهانه بودن ارتکاب آن است.
دوم اینکه، حفظ احترام نبی اکرم و دیگر مقدسات، به جهت حفظ بنیان ایمانیِ فرد و جامعه اسلامی، ضروری است.
سوم اینکه، قتل کسی که گستاخانه، تعمداً و از سر لجاجت (نه از سر جهالت)، باورهای پایه ‌یک جامعه را به سخره گرفته و در پی انهدام ایمان و مشروعیت ارزش‌های اجتماعی آن‌ها به‌وسیله وهن مقدسات آن جامعه باشد، به جهت دفع لطمات و خسارت‌های جبران ناپذیری که برای فرد و اجتماع اسلامی به بار می‌آورد، نه‌تنها یک رفتار غیراخلاقی نیست، بلکه به جهت اولویت دادن مصالح اکثریت بر فرد، عدم آن خلاف اخلاق به‌حساب می‌آید.

 پی‌نوشت‌ها:
1. مروجی طبسی، محمدجواد، حکم فقهی دشنام‌ دهنده به پیامبر، نشریه فرهنگ کوثر، ۱۳۸۸ ش، شماره 78، ص 42-43.
2. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱ ش، واژه سبّ.
3. نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۹۸۲ م (۱۳۶۱ ش)، ج 41، ص 435.
4. سعیدی، فریده، مدخل «سب»، دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دائره‌المعارف اسلامی، ۱۳۷۵ ش، ج ۲۲، ص ۶۸۱-۶۷۴.
5. «منظور از انبیاء عظام و ساب النبی»، پایگاه دفتر آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی، تاریخ بازید: ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ ش).https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=21&lid=0&mid=1024
6. نجفی، جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۲۶۸ و ج ۴۱، ۴۲۲.
7. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، قم، مؤسسه آل‌البیت لاحیاءالتراث، ۱۴۱۶ ق، ج ۱۸، ص ۲۱۳-۲۱۱.
8. شهید ثانی، زین‌الدین بن علی، مسالک الافهام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۳ ق، ج ۴، ص ۴۵۴.
9. محقق حلی، نجم‌الدین جعفر، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تهران، استقلال، ۱۴۰۹ ق، ج ۴، ص ۱۶۷.
10. کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، بهار ۱۳۶۷ ش، ج ۷، ص ۲۶۷.
11. ابن هشام، السیره النبوی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۲ م، ج ۲، ص ۸.
12. لنکرانى، موحدی، محمد فاضل،‌ جامع المسائل‌ عربی، ص 490، قم، امیر قلم‌، چاپ اول، 1425 ق.
13. انجیل مرقس، ۳: ۲۹.

14. Andrew Hill, "Thomas Aikenhead", Dictionary of Unitarian & Universalist Biography,  September 26, 2000,visited in 2023-6-08. https://uudb.org/articles/thomasaikenhead.html

15. سفر لاویان، 24:16.
16. مطهری، مرتضی، یاد داشت‌های استاد مطهری، تهران، صدرا، 1394، چ 6، ج 11، ص 140-159.

موضوع: