مرتبه عنقاء

image: 
مقصود از مرتبه‌ی عنقاء چیست و چه تفاوتی با «الله» دارد؟

مقصود از مرتبه‌ی عنقاء چیست و چه تفاوتی با «الله» دارد؟

«عَنْقاء مُغْرِب» نامی است برای اشاره به مقام ذات و غیب بودن آن در مقام اطلاق مقسمی.(۱)
این غیب بودن مقام ذات، گاهی به لحاظ مدرِک و مخلوقات است به این معنا که حق‌ تعالی معلوم هیچ احدی نیست و از همه مخلوقات «غایب» است؛ این لحاظ، یک لحاظ معرفت‌ شناختی است؛ اما گاهی این غیب بودن به لحاظ خودِ معلوم (ذات حق) است که یک لحاظ هستی‌ شناسانه است.(۲)

نکته‌ ای که باید به آن دقت شود این است که این غیب بودن به معنای باطن بودن (در مقابل ظاهر بودن) نیست بلکه شامل هم ظاهر و هم باطن بودن است و این مقتضای اطلاق مقسمی بودن این مقام است. پس نه تنها قید بطون، بلکه از همه قیود دیگر نیز رها است.(۳)
به عبارت دیگر، منظور از غیب بودن مقام ذات این است که ذات، در مرتبه‌ ای پیش از کثرت و پیش از تنزل و تجلی و ظهور است و این قبلیت هم یک قبلیت رتبی (نه زمانی) است.
به تعبیر سوم، ذات حق، غیب است یعنی هنوز تجلی و ظهور کثرات در آن مطرح نیست. این یعنی خفای پیش از مقام تعین، تجلی و ظهور. که یکی از انواع ظهور، «باطن» و نوع دیگرش «ظاهر» است.

توضیح فوق از منظر عرفان نظری چنین است؛ اما شاید بتوان از منظر شاعران عارف مسلک نیز چنین معنایی را برای «عنقاء» در نظر داشت؛ مثلا: حافظ می‌ گوید: «عنقاء شکار کس نشود دام باز چین/ کان جا همیشه باد به دست است دام را»(۴) یا به قول عطار: «آن مگو چون در اشارت نایدت / دم مزن چون در عبارت نایدت»(۵).

اما تفاوت این مرتبه با مرتبه‌ ای که با اسم «الله» بدان اشاره می‌ شود آن است که اگر اسم الله برای اشاره به ذات حق‌ تعالی به کار رود، هیچ تفاوتی به لحاظ مسمی ندارد و فقط تفاوت، در جهتی است که اسم عنقاء بدان اشاره دارد ـ که همان جهت غیب بودن است - اما «الله»ی که به ذات اشاره می‌ کند اگر چه این جهت را نیز در بر دارد اما مشخصاً به این جهت اشاره نمی‌ کند.

مطلب فوق (عین هم بودن مرتبه‌ ی عنقاء و الله) صحیح است اگر مقصود از «الله»، «الله» ذاتی باشد؛ اما اگر مراد از «الله»، «الله» وصفی - که سرسلسله‌ ی تعین ثانی است- باشد، با یکدیگر متفاوت‌ اند؛ زیرا، «الله» وصفی، هویت عَلَمی ندارد بلکه دارای هویت وصفی است اما ذات مطلق به اطلاق مقسمی، فارغ از هر گونه وصف می‌ باشد و اگر با عناوینی – مثل عنقاء مغرب- بدان اشاره می‌شود، دارای هویت عَلَمی است.

نتیجه‌ گیری:
بر طبق آموزه‌ ها و اصطلاحات عارفان در علم عرفان نظری، «عَنْقاء مُغْرِب» عنوانی است برای اشاره به ذات غایب به لحاظ مخلوقات که به لحاظ هستی‌ شناختی نیز مطلق به اطلاق مقسمی و دارای مقام بی‌ نهایتی است؛ بر این اساس، به لحاظ مسمی، هیچ تفاوتی با مسمای‌ اسم «الله» ذاتی ندارد هر چند با اسم «الله» وصفی متفاوت است؛ زیرا «الله» وصفی همان اسم جامع و کلی‌ ایی است که منشأ پیدایش همه اسماء و به عبارتی، سرسلسله‌ ی تعین ثانی است.

پی نوشت ها:
۱. اطلاق مقسمی بودن خداوند به معنای وجود نامتناهی و بی‌ حد اوست؛ وجودی که از هر تعین ویژه‌ ای رهاست؛ اما همه‌ ی تعینات را در خود جمع کرده است و در تمام آنها سریان و حضور دارد. از همین رو، تمام کثرات امکانی باید نه در عرض وجود حق، بلکه در نفس وجود حق و به نحو شئون و اطوار وی تفسیر شوند (سید یدالله یزدانپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ص 209).
۲. یزدانپناه، سید یدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سید عطاء انزلی، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم، 1389، چاپ دوم، ص 346.
۳. همان.
۴. حافظ شیرازی،‌ دیوان حافظ، تصحیح قزوینی و قاسم غنی، نشر زوار، تهران، 1385، چاپ چهارم، ص 199.
۵. عطار نیشابوری، منطق الطیر، تصحیح محمد رضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، تهران، 1385، چاپ سوم، ص 238.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: