مدعیان پیامبری و سرانجام آن ها
مدعیان نبوت در صدر اسلام که بودند و عاقبتشان چه شد؟
در صدر اسلام چند نفر ادعای پیامبری کردند که عباتند از: یک، مسیلمه كذاب: در برخی از منابع آمده است: «فرستادگان بنی حنیفه وقتی نزد رسول خدا (صلی الله علیه وآله) آمدند، مسیلمه را پیش بارهای خود گذاشتند، آن ها وقتی مسلمان شدند به پیامبر عرض كردند: ما یكی از یاران خویش را پیش بارها و مركب های خویش نهادیم تا مراقب آنان باشد. پیامبراكرم (صلی الله علیه وآله) كه معمولا به این نمایندگان هدیه ای می داد، به كسی كه مسئول اعطاء هدایا بود دستور فرمود: تا هر چه به نمایندگان دادید به مسیلمه نیز بدهید. و فرمود: او (مسیلمه) بدتر از شما نیست. نمایندگان وقتی نزد مسیلمه رفتند، هدیه او را دادند و سخن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به او گفتند(1) قبیله بنی حنیفه به یمامه باز گشتند و مسیلمه وقتی به آن جا رسید ادعای پیامبری كرد.(2) سر انجام در سال ۱۲ق خلیفه اول ابوبکر(3) سپاهی به فرماندهی خالد بن ولید را راهی یمامه کرد(4) خالد در عقرباء، با مسیلمه و یارانش جنگید. مسیلمه در ربیع الثانی سال ۱۲ق کشته شد.(5) دو، "سجّاح" در میان بنی تمیم: دیگر مدعی نبوت زنی به نام «سجاح بنت حارث» است. هم زمان با مسیلمه در میان بنی تمیم ادعای نبوت کرد.(6) طبق نقلی سجاح وقتی شنید که در سرزمین یمامه مسیلمه ادعای نبوت دارد و مردم را به سوی خویش دعوت میکند، با جماعتی انبوه از پیروان خویش به سوی یمامه روی آورد.(7) در نهایت این تقابل به ازدواج این دو با هم تمام شد.(8) سه، طُلیحه در میان بنی اسد: همزمان با مسیلمه، یکی دیگر از کسانی که ادعای پیامبری کرد «طلیحه بن خویلد بن نوفل اسدی» است. او از قبیله بنی اسد بود. از زندگانی او اطلاعات چندانی در دست نیست. اولین باری که نام وی در منابع آمده جمع کردن نیرو توسط وی برای حمله به مدینه است.(9) در سال پنجم نیز در غزوه خندق علیه مسلمانان شرکت جست و فرماندهی بنی اسد را بر عهده گرفت.(10) طلیحه در سال نهم هجری به اسلام گروید(11) اما ارتداد ورزیده و ادعای نبوت کرد. پیامبر (صلی الله علیه وآله) کسانی را برای سرکوبی وی فرستاد و در همان زمان رحلت کردند.(12) در زمان ابوبکر خالدبن ولید به جنگ با طلیحه فرستاده شد نهایتا او شکست خورده و تسلیم شده و دوباره به اسلام باز گشت.(13) عمر بن خطاب او را به فتوحات فرستاد(14) او در فتح ایران، کشته شد.(15) چهار، اسود عنْسی در یمن: اسود عنسی یکی دیگر از پیامبران دروغین است. از زندگانی او اطلاع دقیقی در دست نیست. او در یمن ادعای پیامبری کرد و عده ای را به خود جذب نمود. اما توسط ایرانیان مقیم یمن که به اسلام گرویده بودند به هلاکت رسید.(16) او فرماندار پیامبر (صلی الله علیه وآله) در یمن یعنی «باذان» را به شهادت رساند و همسر وی را به زور تصاحب کرد. این بانو که مرزبانه نام داشت نیز با فیروز و دادویه و ایرانی دیگر همداستان شد، از جان خود بیمناک شده، شبانگاه «اسود» را در خواب کشتند.(17)
پی نوشت ها:
1. ابن سعد، الطبقات الكبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، 1374، ج1، ص303-304.طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375، ج4، ص1265 -1266.
2. طبری، پیشین، ج4، ص1266 و یعقوبى، ابن واضح؛ تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1371، ششم، ج2، ص7.
3. ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، دارالفکر، 1409ق، ج3، ص194.
4. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: علی محمدالبجاوی، بیروت، دارالجیل، 1412ق، ج2، ص429.
5. یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا، ج2، ص131.
6. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، ، تهران، اساطیر، 1375ش، پنجم، ج4، ص1396.
7. ابن اعثم كوفى، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372، ج1، ص22.
8. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، دار الفکر، 1417، اول،ج12، ص199.
9. واقدی، المغازی، ترجمه مهدوی دامغانی، تهران، نشر دانشگاهی، 1369ش، ص341.
10. مقریزی، احمد، امتاع الاسماع، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420ق، چاپ اول، ج1، ص224.
11. ذهبی، محمد، تاریخ السلام، بیروت، دارالکتب العربی، 1413ق، دوم، چ3، ص230.
12. ابن اثیر، کامل، ترجمه ابوالقاسم حالت، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی، 1371، ج2، ص243.
13. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص129-130.
14. واقدی، کتاب الرده، چاپ یحیی جبوری، 1990ق، چ1، ص101-102.
15. بلاذری، فتوح البلدان، چاپ دخویه، فرانکفورت، 1413ق، ج1، ص314-313؛ بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس، عظم، دمشق، 1993ق، چ10، ص89.
16. بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، 1956م، ج1، ص27.
17. ابن حبیب، محمد، «اسماء المغتالین من الاشراف»، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1373ق، ج1، ص51.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید