محل غار اصحاب کهف
پرسش:
مدفن اصحاب کهف در کجا قرار دارد؟
پاسخ:
خداوند در سوره کهف، به بیان ماجرای اصحاب کهف پرداخته است. خلاصه داستان چنین است که چند جوان یکتاپرست، پس از اینکه نتوانستند قوم خویش را از بتپرست به سمت توحید هدایت کنند، از میان قوم خود بیرون رفتند و در غاری برای استراحت دراز کشیدند و خوابیدند؛ اما خواب آنان 309 سال (1) به طول انجامید. وقتی از خواب بیدار شدند، براثر احساس گرسنگی، یکی از خودشان را برای خریدن غذا به شهر فرستادند؛ آنهم با سکهای که بیش از 300 سال قدمت داشت. فروشنده از وی خواست بگوید آن پول را از کجا آورده و اینگونه بود که فهمید درزمانی دیگر به سر میبرد. سرانجام وقتی از خواب طولانی خویش مطلع شد، به همان غار برگشت و در آنجا مرگ به سراغ او و دوستانش آمد. بعد از این اتفاق، مردم بنایی به یاد آنان بر آن غار ساختند.
درگذشت اصحاب کهف
در منابع، مطلبی درباره چگونگی و محل دفن آنها، یافت نشد و صرفاً گفتهشده که بر ورودی غار، دیواری کشیدند و به تعبیر قرآن در آنجا مسجدی بنا کردند: ﴿وَ کَذلِکَ أَعْثَرْنا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَهَ لا رَیْبَ فیها إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذینَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً﴾. (2) یعنی: «بدین گونه مردم آن دیار را بر حالشان آگاه ساختیم تا بدانند که وعده خدا راست است و در فرارسیدن قیامت هیچ شکى نیست. [بعد از مرگ آنان] هنگامیکه مردم با یکدیگر نزاع کردند و عدهاى میگفتند بر روى آنها ساختمانى بنا کنید که پروردگارشان به حال آنان داناتر است. سرانجام کسانى که بر کارشان غلبه یافتند، گفتند: حتماً بر ایشان مسجدی بنا خواهیم کرد».
آنچه مسلم است، پیکر اصحاب کهف در همان غار دفن شد و در این آیه تصریحشده که کنار قبر یا اجساد آنان مسجدی ساخته شد؛ ولی در کتب شیعه و اهل سنت، درباره اینکه توسط چه کسی بر سر قبر آنان مسجد ساخته شد، اختلاف است. این مسئله مورد حساسیت وهابیت نیز هست؛ زیرا بارگاه ساختن برای اموات، خلاف تفکرات آنان است. (3)
ازجمله مطالبی که در منابع شیعه در مورد وضعیت قبور آنان آمده، روایتی از امیرالمؤمنین علیهالسلام است که طبق آن، بعد از مرگ اصحاب کهف، مردی مسلمان و مردی نصرانی در مورد آنان با یکدیگر اختلاف میکنند. مرد مسلمان میگوید: «آنان بر اساس دین من مردهاند. پس من در کنار این غار مسجدى بنا مىکنم» و مرد نصرانی میگوید: «آنان بر اساس دین من مردهاند و من دِیرى بر پا خواهم کرد». آن دو به نزاع با یکدیگر پرداختند و مسلمان، نصرانی را شکست داد و بر در آن غار مسجدى بر پا کرد؛ و این همان سخن پروردگار است که فرمود: ﴿قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً﴾. (4)
در مورد تعبیر «مسلمان» در این روایت، گفتهشده که او پیرو دین ابراهیم علیهالسلام بوده، (5) چنانکه خداوند متعال فرموده: ﴿مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ من قبلُ﴾. (6) یعنی: «آیین پدرتان ابراهیم [نیز چنین بوده است] او بود که قبلاً شما را مسلمان نامید». همچنین در تفاسیر شیعه نیز گفتهشده که این مسجد توسط موحّدان و مؤمنان ساختهشده است. (7)
محل غار اصحاب کهف
طبق برخی اخبار، مسلمانان در صدر اسلام به این غار دسترسی پیداکرده بودند؛ (8) اما آیا واقعاً این مکان، همان غار اصحاب کهف بوده؟ اساساً درباره اینکه غار اصحاب کهف در کدام کشور و یا کدام شهر واقعه شده، همواره احتمالاتی مطرح شده است. علامه سید محمدحسین طباطبایی رحمهالله علیه در تفسیر سوره کهف، به بررسی این احتمالات پرداخته است و به چند احتمال اشاره کرده است:
غار اول: کهف اِفِسوس (/اِفِسُس) که شهر مخروبهاى در ترکیه امروزی است. این شهر در 73 کیلومترى شهر بزرگ اِزمیر قرار گرفته و این غار در یک کیلومترى شهر افسوس نزدیک قریهاى به نام ایاصولوک، در دامنه کوهى به نام ینایرداغ قرارگرفته است. این غار در نزد مسیحیان نصارى از هر جاى دیگرى معروفتر است و نامش در بسیارى از روایات مسلمین نیز آمده؛ اما علیرغم شهرت مهمى که دارد، بههیچوجه با آن مشخصاتى که در قرآن کریم راجع به آن غار آمده تطبیق نمىکند. ازجمله اینکه:
اولاً خداوند متعال درباره آن غار مىفرماید: ﴿وَ تَرَی الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ کَهْفِهِمْ ذاتَ الْیَمینِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ﴾. (9) یعنی: «آفتاب وقتى طلوع مىکند، از طرف راست غار به درون آن مىتابد و وقتى غروب مىکند از طرف چپ غار». پس غار اصحاب کهف، آفتابگیر بوده و لازمه این حرف این است که درب غار بهطرف جنوب باشد؛ درحالیکه غار افسوس بهطرف شمال شرقى است که آفتابگیر نیست.
ثانیاً: در قرآن آمده ﴿وَ هُمْ فِی فَجْوَهٍ مِنْهُ﴾. (10) اصحاب کهف در بلندى غار قرار دارند. در حالی که غار افسوس ظاهراً بلندى ندارد. البته این در صورتى است که فجوه به معناى مکان مرتفع و بلند باشد نه اینکه به ساحت و درگاه معنا شود.
ثالثاً: جمله ﴿قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدا﴾، ظهور در این دارد که مردم شهر مسجدى بر بالاى آن غار بنا کردند؛ ولی در غار افسوس، اثری از مسجد و صومعه و مانند آن دیده نمیشود.
غار دوم: دومین غارى که احتمال دادهاند، غار رجیب است که در هشت کیلومترى شهر عمان پایتخت اردن هاشمى نزدیک دهى به نام رجیب قرار دارد. در این غار نیز چند قبر هست به شکل قبور باستانى روم و گویا عدد آنها هشت و یا هفت است. بر دیوار این غار نقشهها و خطوطى به خط یونانى قدیم و به خط ثمودیان دیده مىشود که چون محوشده، خوب خوانده نمىشود. البته بر دیوار، عکس سگى هم بارنگ قرمز و زینتهاى دیگر دیده مىشود. در آثارى که ازآنجا استخراج کردند شواهدى یافت شده که دلالت مىکند که این غار همان غار اصحاب کهف است که داستانش در قرآن کریم آمده است. طبق برخی از روایات مسلمین، غار اصحاب کهف در اردن واقعشده. از طرفی رقیم هم اسم دهى است نزدیک به شهر عمان که قصر یزید بن عبدالملک در آنجا بوده است و این نام، همانی است که قرآن کریم هم به آن اشاره کرده و تعبیر ﴿اصحاب الکهف و الرقیم﴾ (11) را به کار برده است؛ بنابراین، مشخصات غار اصحاب کهف با این غار انطباق بیشتری نسبت به غارهاى دیگر دارد.
غار سوم: غارى است که در کوه قاسیون در نزدیکىهاى شهر صالحیه دمشق قرار دارد.
غار چهارم: غارى است که در بتراء یکى از شهرهاى فلسطین است که اصحاب کهف را به آنجا نیز نسبت مىدهند.
غار پنجم: غارى است که گفتهاند در شبهجزیره اسکاندیناوى در شمال اروپا کشفشده و در آنجا به هفت جسد سالم در هیئت رومیان برخوردند و احتمال دادهاند که همان اصحاب کهف باشند.
چهبسا غارهاى دیگرى باشد که اصحاب کهف را به آنها نیز نسبت مىدهند. همچنان که مىگویند در نزدیکیهای شهر نخجوان (از شهرهاى قفقاز) غارى است که اهالى آن نواحى احتمال دادهاند که غار اصحاب کهف باشد و مردم به زیارت آنجا مىروند. ولیکن هیچ شاهدى که دلالت کند بر اینکه یکى از این غارها همان غارى باشد که در قرآن یاد شده، در دست نیست. علاوه بر اینکه مصادر تاریخى، این دو غار آخرى را تکذیب مىکند؛ چون قصه اصحاب کهف قصهاى رومی است؛ درحالیکه رومیان حتى در بحبوحه قدرت و مجد و عظمتشان، بر قفقاز و اسکاندیناوى تسلط نیافتند. (12)
نتیجه:
منابع اسلام پس از ذکر ماجرای اصحاب کهف، تصریح کردهاند که آنان در همان غار از دنیا رفتند و اجساد آنان در همانجا بود و به یاد آنان مسجدی در کنار آن غار بنا گردید. اینکه این غار در کجا واقعشده، اختلافی است و در کشورهای مختلف غارهای متعددی به این واقعه نسبت داده میشوند. در این بین، غار رجیب که در هشت کیلومترى شهر عمان پایتخت اردن هاشمى قرار دارد، بر دیگر موارد ترجیح دارد و بهاحتمال قوی، همان غار اصحاب کهف است.
جهت مطالعه بیشتر:
ترجمه تفسیر المیزان، علامه سید محمدحسین طباطبایی، جلد 13، ذیل سوره کهف.
پینوشتها:
1. در آیه 25 سوره کهف آمده است: ﴿وَ لَبِثُوا فی کَهْفِهِمْ ثَلاثَ مِائَهٍ سِنینَ وَ ازْدَادُوا تِسْعا﴾؛ یعنی: «سیصد سال در غارشان درنگ کردند و نُه سال [نیز بر آن] افزودند». آنگونه که از برخی روایات به دست میآید، این عدد (309) به سال قمری بوده و مدت درنگ آنان در غار به سال شمسی، سیصد سال بوده است.
2. سوره¬ی کهف آیه 21.
3. ر ک: اخوان مقدم، زهره و زیدی جودکی، مجید، تحلیل پیشنهاد ساخت «بنا» و «مسجد» بر اصحاب کهف از دیدگاه فریقین (و ارتباط آن با مسئله ساخت قبور صالحان و مسئله زیارت)، آموزههای قرآنی بهار و تابستان 1400 شماره 33، ص ۱۸۹ – ۲۱۴.
4. علامه حلى، حسن بن یوسف بن مطهر، کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین علیهالسلام، محقق درگاهى، حسین، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اول، 1411 ق، ص 446.
5. فیروزآبادى، سید مرتضى، فضائل الخمسه من الصحاح السته، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1392 ق، ج2، ص 300.
6. سوره حج، آیه 78.
7. طبرسی، فضل بن حسن، مجمعالبیان فی تفسیر القران، بیروت، انتشارات مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1415 ق، ج 6، ص 328.
8. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، بیروت، انتشارات دارالتراث، چاپ دوم، 1387 ق، ج 2، ص 10؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، تهران، اسلامیه، چاپ دوم، 1363 ش، ج 14، ص 409.
9. سوره¬ی کهف آیه 17.
10. سوره¬ی کهف آیه 17.
11. سوره کهف، آیه 9: ﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً﴾؛ یعنی: «مگر پنداشتى اصحاب کهف و رقیم [=خفتگان غار لوحهدار] از آیات ما شگفت بوده است؟!». بسیاری از مفسران، «اصحاب رقیم» را نام دیگری برای همان اصحاب کهف دانستهاند.
12. ر ک: طباطبائی، سیّد محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، چاپ پنجم 1417 ق، ج 13، صص 254-256.