كشتار بنی قریظه واقعیت یا هلوكاست(3)
لازم است قرآن كریم را به عنوان تنها منبع معتبر و معاصر در برابر مصادر متأخر و مشكوك و راویان متروك قرار دهیم . چنان كه پیش تر گفته شد قرآن به گونه ای بسیار مختصر در آیه 26سوره احزاب به این حادثه اشاره كرده ، فقط از كسانی كه مستقیماً در نبرد شركت داشته اند سخن می گوید . اگر كشته شدگان در این حادثه 600 تا900 نفر بودند،رویدادی مهم تلقی و در قرآن به صورت روشن به آن اشاره می شد كه از آن درس و عبرت گرفته شود. گزارش های مربوط به واقعه، بسیار متاخر از اصل واقعه و همچنین غیر قابل اعتماد است و بررسی درباره آنها صورت نگرفته ،قرآن اشاره ای به كشتار جمعی نكرده است. دلایل دیگری در ردّ این موضوع می توان به شرح زیر بیان نمود: الف: حكم اسلام در چنین واقعه ای آن است كه تنها مسئولان فتنه مجازات شوند، چنان كه تعداد و اسامی آنان در متن واقعه ذكر شده است . كشتن چنین رقم بالایی از افراد ،با عدل اسلامی و مبانی اساسی قرآن به خصوصآیه «لا تزر وازره وزر اخری» سازگار نیست . ب: داستان كشتار بنی قریظه با حكم قرآن در خصوص اسیران جنگی مخالف است كه می فرماید: منت گذاشته آزادشان كنید یا از آنان فدیه بگیرید ( سوره محمد آیه 4) ج: بسیار بعید است بنی قریظه كشته شوند در حالی كه با مجموعه های قبلی یهود كه پیش یا پس از آنان تسلیم شدند، با رفق و مدارا برخورد شده و اجازه كوچ به آنها داده شود. ابوعبید بن سلام در كتاب الاموال (ص 247) نقلمی كند : وقتی خیبر به دست مسلمانان فتح شد برخی گروه ها یا خاندان ها بودند كه در دشمنی با رسول الله افراط می كردند' با این حال پیامبر فقط با این كلمات آنان را خطاب كرد كه چیزی بیش از توبیخ نبود: ای خاندان ابوحقیق، دشمنی تان را با خدا و رسولش می دانم اما این باعث نمی شود بیش از آنچه با دوستانتان رفتار كردم با شما هم رفتار كنم .... حضرت این سخن را پس از غائله بنی قریظه فرموده است. اگر این مطلب درست باشد كه صدها نفر در بازار كشته شده و گودال هایی برای این امر حفر كرده باشند ، چرا آثاری از آن یا كم ترین علامتی كه بر این واقعه اشاره كند وجود ندارد؟! اگر چنین كشتار عظیمی رخ داده بود فقها آن را به عنوان یک مبنا مورد استناد قرار می دادند، در حالی كه برعكس' مبنای آنان بر اساس آیه «لا تزر وازره وزر اخری» است. نمونه آن گزارشی است كه ابو عبید در الاموال - كه كتابی فقهی و نه تاریخی است - نقل می كند: زمانی كه عبد الله بن علی، حاكم شام، گروهی از اهل كتاب را قلع و قمع كرد، دستور داد به محل دیگری كوچ كنند؛ اوزاعی فقیه معاصر ابن اسحاق زبان به اعتراض گشود كه آشوب از سوی همه آن افراد نبوده تا همه مجازاتشوند، و حكم الهی آن است كه گروه زیادی به خطای چند نفر مجازات نمی شوند بلكه برعكس است. اگر اوزاعی داستان بنی قریظه را پذیرفته بود بر اساس آن حكم می كرد. در این جریان دیده می شود از اشخاص معینی نام برده شده و سپس همان ها كشته شده اند، بخصوص كه برخی از ایشان به دشمنی شدید علیهمسلمانان وصف شده اند. نتیجه منطقی آن است چند نفر كه رهبری ماجرا را بر عهده داشته اند مجازات شده باشند نه همه قبیله. مطالعه جزئیات رویداد بنی قریظه نشان می دهد كه قتل و كشتار میان خود یهودیان مطرح شده و سپس به عنوان كار پیامبر (ص) تلقی شده است. موضوعاتی چون مشورت سران قبیله هنگام محاصره و سخن كعب بن اسد و پیشنهاد كشتن زنان و كودكان برای جنگیدن جدّی با مسلمانان، مطالبی است كه نسل بنی قریظه برای ستایش پیشینیان خود نقل كرده باشند. همان گونه كه بازماندگان مسلمانان مدینه هم در صدد تجلیل بزرگان خود بوده و موضوع قضاوت سعد بن معاذ علیه بنی قریظه و حمایت رسول خدا (ص) از او كه فرمود «حكم الهی را در مورد آنان بیان كردی» از فرزندان سعد نقل شده ، طبیعی است كه برای بزرگداشت پدران و تبرئه ایشان قصه هایی توسط نسل بعدی ساخته و پرداخته شود و ابن اسحاق هم آنها را نقل كند. مطالب دیگری نیز دراین گزارش هست كه پذیرش آن را مشكل می نماید مانند اینكه گفته می شود صدها نفر از بنی قریظه پیش از اعدام در خانه زنی از بنی نجار زندانی شدند. به طور كلی تاریخ قبایل یهودی پس از ظهور اسلام كاملاً روشن نیست، چنان كه كوچاندن جمعی آنان از مدینه هم نیاز به تجدید نظر دارد. ابن حزم در كتاب جمهره انساب العرب به یهودیانی اشاره می كند كه همچنان در مدینه می زیسته اند، ( نیز بنگرید : نسب قریش، تحقیق عبدالسلام هارون، ص 340) یعنی از آنجا اخراج نشدند . واقدی (مغازی: 2/634، 684) هم در دو مورد گزارش كرده است كه وقتی رسول خدا (ص) آماده نبرد خیبر می شد - و این زمانی است كه ادعا می شود گروه های سه گانه یهودی از مدینه تبعید و اخراج شده اند - هنوز یهودیانی در مدینه حضور داشته اند . در گزارش اولسخن از 10 یهودی مدینه است كه در مسیر خیبر به مسلمانان پیوستند و گزارش دوم می گوید یهودیانی از مدینه كه با رسول خدا (ص) پیمان داشتند، هنگام بسیج نیرو علیه خیبر بسیار ترسیده بودند. واقدی همچنین نقل می كند كه این یهودیان در صدد بودند مسلمانانی را كه به یهودیان بدهكار بودند از مقابله با خیبریان منع كنند. ابن كثیر تنها به اقدام عمر در اخراج یهودیانی از خیبر كه پیمانی با رسول خدا (ص) نداشتند اشاره می كند و توضیح می دهد كه در سال سیصد هجری، یهود خیبر ادعا كردند قراردادی در اختیار دارند كه رسول خدا(ص) آنان را از دادن جزیه استثنا كرده است . به هر حال منبع واقعی داستان نادرست كشتار بنی قریظه، فرزندان یهود مدینه اند كه ابن اسحاق از ایشان اخذ كرده و مورد اعتراض شدید علما و مورخان قرارگرفته و مالك او را دجال دانسته است. بنابرین مصادر قصه بسیار مشكوك و جزئیات آن با روح اسلام و احكام قرآن ناسازگار است به گونه ای كه نمی توان آن را تصدیق كرد. چون راویان مورد اعتماد بر آن خرده گرفته اند و قرآن هم آن را تایید نمی كند. به نظر می رسد تأیید آن ناممکن باشد. نه راویان موثقی آن را نقلکرده اند و نه ادله آن را تأیید می کند و این نشان از آن دارد که این داستان واقعا مشکوک است. از سوی دیگر باید توجه داشت كه این، داستانی مشابه و نمونه ای در تاریخ قدیمی یهود دارد كه می توان این گزارش را نسخه ای از همان نقل کهن دانست. در آن حادثه گفته می شود انقلابیون یهود علیه رومیان قیام كردند، اما پس از تخریب معبد آنان در سال 73 میلادی و فرار متعصبان (الغیوریین = Zealots) و افراطی های (السکاری = Masada) آنان از آنان به قلعه صخره در ماسادا (masada ) ماجرا به قتل عام ایشان پس از محاصره شان انجامید . آنگاه برخی از آنان از واقعه جان سالم به در بردند و به جنوب گریختند .بنا به یك نظریه همان ها به یثرب آمدند و در آنجا ساكن شدند و آنان که ماندند گزارش آن را به نسل های بعدی منتقل کردند. كسی كه در واقعه ماسادا حضور داشته و آن را ثبت كرده ، فلافیوس جوسیفوس(flavius josephus است كه سمتی در روم داشته اما یهودی بودنخود را پنهان می كرده است. جزئیات این واقعه شباهت زیادی به داستان بنی قریظه و مقاومت آنان در جنگ دارد مثلاً اسكندر، هشتصد یهودی را دستگیر کرد و در مقابل زن و فرزندشان كشت. چنان كه عده فراوان دیگری از یهودیان،در ماجراهای دیگر كشته شدند. آنچه جلب توجه می كند تشابه شمار كشتگان است. در ماسادا كشته شدگان را 960 نفر گفته اند كه 600 نفرشانانقلابیون یهود بودند. تشابه دیگر اینكه وقتی از محاصره به تنگ آمدند، بزرگ آنان الیعازر مانند آنچه كعب بن اسد در میان بنی قریظه پیشنهاد كرد، از دوستان خود خواست كه زنان و كودكان خود را بكشند تا بدون دغدغه آنان، به سختی مبارزه كنند یا حتی پیشنهاد شد به كشتن همدیگر دست زنند. تشابه میان این دو گزارش آن هم در جزئیات، جلب توجه می کند. مشابهت تنها در خودکشی دسته جمعی نیست بلکه در اعداد و ارقام نیز هست. اینها تقریبا برابر است. برجستگی نام اشخاص و تشابه نام هایی هم که در آن داستان ها آمده محل توجه است. به نظر می رسد اصل داستان بنی قریظه از این واقعه گرفته شده ، فرزندان یهود كه به یثرب آمدند، آن را حفظ كرده و آن را با داستان بنی قریظه آمیخته اند . بسا كسی كه تاریخ قدیم و جدید یهود در این واقعه را به هم آمیخته، همان كسی است كه ابن اسحاق از او نقل كرده و مورخان مسلمان بدون توجه و بررسی آن را آورده اند.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید