عقل و ادراک حقایق شهود
منظور ازعجز عقل در ادراک حقایق شهودی چیست؟
پاسخ به این پرسش، در قالب چند نقل قول از عارفان نامدار ارائه می شود:
علی بن محمد التركه
ایشان در پاسخ اشکالی که مبنای آن عدم درک عقل نسبت به معارف کشفی است، می گوید:
«... ما نمی پذیریم که عقل اصلا مکاشفات را درک نمی کند چون این ها در «طور اعلی» قرار دارند و فوق عقل اند. بلی، پاره ای از حقایق پنهان، بالذات و بی واسطه، برای عقل قابل وصول نیستند، بلکه عقل آن ها را با کمک گرفتن از قوه دیگری که از خود عقل شریفتر است، در می یابد... اما بعد از وصول بواسطه این قوه، آن حقایق نیز مانند مدرکات دیگر، در دسترس عقل و اندیشه قرار می گیرند. عیناً مانند ادراک محسوسات که عقل آن ها را به واسطه حواس ادراک می کند».
و سپس اضافه می کند که هر نیروئی که یک معنی کلی را دریابد، چه با نظر و برهان و چه از راه کشف و وجدان، حد و رسم عقل به آن صدق می کند و سپس تذکر می دهد که «عقل» به معنای متداول آن که مبنای علوم رسمی است، و از راه استدلال از معلوم به مجهول می رسد (یعنی همان قوه فکریه) نباید با مطلق عقل و اندیشه انسانی، که این هم یکی از مراتب و درجات آن است اشتباه شود. در این جا وقتی از عقل سخن می گوییم، به معنای مطلقش نظر داریم که از طریق کشف و شهود، به حقایقی دسترسی می یابد و درک می کند که بدون کشف و شهود، نمی توانست به آن ها برسد؛ حتی اگر سال ها استدلال بورزد و از عقل به معنای قوه فکریه استفاده کند.(1)
محی الدین ابن عربی
ایشان نیز از این واقعیت، چنین تعبیر می کند که «عقل از آن جهت که مفکر است به این معنی که می خواهد با استدلال و بوسیله معلومات خود به نتایج برسد؛ محدود است به حدی معین که از آن فراتر نمی تواند برود. اما از آن جهت که پذیرای حقایق باشد، به هیچ حدی، محدود نیست»(2)
او عقل را دارای این استعداد می داند که علوم رسمی را، از راه فکر و نظر، به وساطت حواس و امثال آن به دست آورد، و نیز علوم الهی، و حتی رسمی را، از راه کشف و موهبت دریابد، و سپس می افزاید که برای عقل در تحصیل علوم رسمی از راه حواس و استدلال احتمال و ابهام و امکان خطا و انحراف وجود دارد، و لذا احکامش از یقین برتری که جای هیچ گونه تردید نباشد بهره مند نیست. اما معلوماتی را که بوسیله کشف و موهبت به دست آورد، معلوماتی خواهند بود، روشن و مفضل، و عقل در باره آن ها ، از اطمینان و يقین قاطعی برخوردار است.(3)
نتیجه آن که:
اگر منظور از عقل، عقل استدلالی باشد که از معلومات موجود استفاده می کند و مجهولی را به معلوم تبدیل می سازد، در این صورت، روشن می شود که معنای تعبیر «عجز عقل در ادراک حقایق شهودی» این است که برخی از حقایق به گونه ای هستند که معلومات کافی برای شناخت آن ها نداریم و یا اگر هم داشته باشیم، عقل به نحو حصولی و مفهومی و باواسطه آن ها را در می یابد و خود حقیقت را بی واسطه ادراک نمی کند.
اما اگر منظور از عقل، مطلق قوه فاهمه و ادراک کننده باشد، در این صورت عقل می تواند بعد از شهود، حتی حقایق شهودی را بفهمد و آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهد (چنان چه عقل از طریق اندام حسی، حقایق مادی را می فهمد و مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد)؛ چنان چه عارفان در عرفان نظری سعی می کنند حقایق شهودی را درک کرده و حتی به زبان فلسفی آن را صورتبندی نمایند.
پی نوشت ها:
1. صائن الدین، علی بن ترکه، تمهید القواعد، تصحیح آشتیانی، انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی، 1360ش، صص248-249
2. ابن عربی، محی الدین، مجموعه رسائل ابن عربی: کتاب المسائل، ، دار احیاءالتراث العربی، 1367ق، ص2
3. یثربی، سید یحیی، فلسفه عرفان، انتشارات بوستان کتاب، 1387ش، صص378-379
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید