عجوزه ی قوم لوط

image: 
آیا آیات 170و171 سوره شعرا ، با آیات 82 سوره اعراف که هر دو دسته آیات داستان لوط را نقل می کند، با یکدیگر تناقض دارند؟

آیا آیات 170و171 سوره شعرا ، با آیات 82 سوره اعراف که هر دو دسته آیات داستان لوط را نقل می کند، با یکدیگر تناقض دارند؟ در سوره شعرا می فرماید: لوط (ع) بعد از سال ها تبلیغ، وقتی از هدایت قوم نادانش نومید می شود، به درگاه الهی چنین دعا می کند:رَبِّ نَجِّني‏ وَ أَهْلي‏ مِمَّا يَعْمَلُونَ (شعراء/169)پروردگارا! من و خاندانم را از آنچه اينها انجام مى ‏دهند رهايى بخش!» خدای سبحان هم دعای او را مستجاب کرد و او و خاندانش را (جز همسرش که همدست قوم نادان بود) نجات بخشید: فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعينَ إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرينَ (شعراء/170و171) ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم جز پير زنى كه در ميان بازماندگان بود! و پس از نجات لوط (ع) و همراهانش، قوم نادان را هلاک نمود: ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرينَ وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَساءَ مَطَرُ الْمُنْذَرينَ (شعراء/172و173) سپس ديگران را هلاك كرديم و بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم؛ چه باران بدى بود باران انذارشدگان در سوره اعراف عینا همین معنا به بیان دیگر ذکر شده: فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرينَ وَ أَمْطَرْنا عَلَيْهِمْ مَطَراً فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمينَ (اعراف/83و84) (چون كار به اينجا رسيد،) ما او و خاندانش را رهايى بخشيديم جز همسرش، كه از بازماندگان (در شهر) بود. و (سپس چنان) بارانى (از سنگ) بر آنها فرستاديم (كه آنها را در هم كوبيد و نابود ساخت.) پس بنگر سرانجام كار مجرمان چه شد! همانطور که ملاحظه می فرمایید این دو دسته آیات که در پرسش بدان اشاره شده، هیچگونه تعارض و تنافی و تناقضی با یکدیگر ندارند. تنها تفاوتی که دارند اینست که در سوره شعرا، دعای لوط (ع) هم ذکر شده (شعراء/169) اما در سوره اعراف این دعا بیان نشده است و همانطور که می دانیم چنین چیزی ارتباطی با تناقض و تنافی و مانند آن ندارد زیرا می توان یک داستان را با دهها شکل مختلف روایت نمود (گاه خلاصه، گاه مفصل، گاه با تاکید بر یک قسمت حادثه و ...) که نتیجتاً روایت ها مختلف می شود اما همگی می تواند صادق باشد و تنافی با یکدیگر نداشته باشد. پرسش: چرا قرآن در آیه 171 شعرا، از همسر لوط با تعبیر «عجوزه ای که عقب ماند» یاد می کند: إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرينَ. آیا چنین تعبیری بی احترامی به زن یک پیامبر نیست؟ پاسخ: پاسخ این پرسش را می توان با یک رجوع ساده به کتاب های معتبر لغت بدست آورد و آن اینکه: عجوز از ماده عجز (یعنی ناتوانی) می باشد لذا عرب به پیرزن عجوز می گوید. (1). حالا چرا به پیرزن «عجوز» می گویند؟ چون در انجام بسیاری از کارها ناتوان است. (2) یک نمونه قرآنی: وقتی فرشتگان عذاب قوم لوط (ع) ، مهمان ابراهیم (ع) شدند، در آنجا به او و همسرش که هر دو پیر و سالخورده بودند، بشارت دادند که خداوند در این زمان ِ پیری به شما فرزندی پسر به نام اسحاق عنایت خواهد کرد! همسر ابراهيم (ساره) با توجه به سن زياد خود و همسرش، از این بشارت شگفت زده می شود که چگونه ممکن است من ِپیرزن و ابراهیم ِسالخورده، در این سن صاحب بچه شویم لذا با لحن بسيار تعجب آميزى می پرسد: قالَتْ يا وَيْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلي‏ شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عَجيبٌ (هود/72) گفت: «اى واى بر من! آيا من فرزند مى ‏آورم در حالى كه پير زنم، و اين شوهرم پير مردى است؟! اين راستى چيز عجيبى است!» در اینجا می بینید که ساره ی سالخورده ، خود را با لفظ «عجوز» یعنی پیرزن معرفی می کند. نتیجه اینکه: لفظ «عجوزة» بار منفی و نامناسب ندارد و تنها بیانگر سالخوردگی و مسن بودن فرد مورد نظر است. اما معنای غابر در آیه 171 شعراء (إِلَّا عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ‏): «غابر» از ماده «غُبور» به معنى باقيمانده چيزى است؛ هر گاه جمعيتى از نقطه‏ اى حركت كنند و كسى از آنها باقى بماند، به او «غابر» مى‏ گويند. به همين جهت است که به باقيمانده خاك ، «غبار» مى‏ گویند و به باقيمانده شير در پستان حيوان ، «غبرة» گفته مى‏ شود. (3) پس این کلمه هم بار معنایی بد و نامناسب ندارد و تنها بیانگر اینست که همسر لوط (ع) به همراه لوط از شهر بیرون نرفت و با قوم نادان باقی ماند و همانند آنها به عذاب سنگ گرفتار شد. پس معنای آیه 170 و 171 شعراء این می شود که: ما لوط و خاندانش را نجات دادیم، جز پير زنى كه در ميان بازماندگان بود [و به سرنوشت آنان گرفتار شد و با عذاب سنگ از بین رفت]. --------------------------------- نتیجه اینکه: تعبیر «عَجُوزاً فِي الْغابِرِينَ‏» (=پير زنى كه در ميان بازماندگان بود) در آیه 171 شعراء ، هیچ گونه بار معنایی نامناسبی ندارد. پرسش: چرا قرآن درباره قومی که پیامبران در آن تبلیغ می کردند، تعبیر «اخوان» (برادران) را به کار می برد و برای پیامبران نسبت به قومشان هم تعبیر «أخ» (برادر) را به کار می برد؛ آیا این تعبیرات دلیل بر اینست که آن پیامبر، با قومی که در آن تبلیغ می کرده، نسبت فامیلی داشته است؟ پاسخ: در آیات مختلفی از قرآن، درباره پیامبران الهی تعبیر «اخاهم» یا «اخوهم» آمده است: وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً ... (اعراف/65) وَ إِلى‏ ثَمُودَ أَخاهُمْ صالِحاً ... (اعراف/73) وَ إِلى‏ مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً ... (اعراف/85) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ ... (شعراء/106) و در مورد قوم لوط (ع) هم تعبیر «إِخْوانُ لُوط» می آورد: وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ (ق/13) و همچنين قوم عاد و فرعون و قوم لوط علامه طباطبایی در المیزان ذیل آیه وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً (اعراف/65) درباره اینگونه تعبیرات قرآن می نویسد: « «أخ» (كه اصلش «اخو» است) به معناى برادر است، حال يا برادر تكوينى يعنى آن كسى كه در ولادت از پدر يا مادر و يا هر دو با انسان شريك است، يا برادر رضاعى كه شرع او را برادر دانسته، و يا برادر خواندگى، كه بعضى از اجتماعات آن را معتبر شمرده ‏اند؛ اين معناى اصلى این واژه است ولی به طور استعاره به هر كسى كه با قومى يا شهرى يا صنعتى یا یک ویژگی اخلاقی نسبتی داشته باشد، نيز برادر آن چيز اطلاق مى‏ كنند؛ مثلا مى‏ گويند: «اخو بنى تميم» برادر قبيله بنى تميم و يا «اخو يثرب» برادر يثرب و يا «اخو الحياكة» برادر پشم بافى و يا «اخو الكرم» برادر كرامت. [اینها تعبیراتی است که در زبان عربی بکار می رود.] » علامه بعد از ذکر این مقدمه، درباره تعبیر «أَخاهُمْ هُوداً» که در آیه 65 اعراف آمده، می نویسد: «در آيه «وَ إِلى‏ عادٍ أَخاهُمْ هُوداً» [و به سوى قوم عاد، برادرشان «هود» را (فرستاديم)] ، برادر به همين معناى استعارى است». ((4) البته ممکن است که پیامبران با قومشان، خویشاوندی نسبی هم داشته باشند و فامیل باشند (مثل پیامبر اسلام که در میان قوم و عشیره و فامیل خود مبعوث شد و تبلیغ نمود) اما از تعبیر «اخاهم» که در آیات کریمه قرآن درباره پیامبران آمده، نمی توان به طور قطع این معنا (= فامیل بودن، پیوند نسبی داشتن) را برداشت کرد. تعبير «اخاهم» حاكى از يك نوع برابرى و نفى هر گونه برتری طلبى و رياست‏ طلبى است، يعنى انبیا هيچ گونه داعيه‏ اى غیر از هدايت قومشان در سر نداشتند و تنها برای نجات آنان از ضلالت و گمراهی تلاش می کردند. این مطلب هم مسلم است که تعبير «اخاهم» هرگز اشاره به «برادرى دينى» ندارد زيرا آن اقوام غالبا به دعوت اصلاح طلبانه پيامبرانشان پاسخ مثبت ندادند.(5) پرسش: گناه همسر لوط چه چیزی بوده؟ چرا در همه جای قرآن (هرجا که اشاره ای به بازماندن همسر لوط شده) هیچ دلیلی برای این بازماندن ذکر نمی کند؟ پاسخ: در هر جایی از قرآن که اشاره ای به این زن شده، قبلش هم اشاره ای به نجات خاندان لوط شده است؛ یعنی قرآن کریم می فرماید: «ما قوم لوط را هلاک کردیم و خاندان لوط را نجات بخشیدیم.» اینجا برای مخاطب پرسشی ایجاد می شود که: همه خاندانش را؟ حتی همسرش را؟ خداوند سبحان به این پرسش پاسخ می دهد که: همسرش به لوط ایمان نیاورد و به گونه ای شریک جنایات قومش بود لذا با آن قوم نادان باقی ماند و به عذاب سنگ گرفتار شد: فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كانَتْ مِنَ الْغابِرينَ (اعراف/83) ما او و خاندانش را رهايى بخشيديم جز همسرش، كه از بازماندگان (در شهر) بود إِلاَّ آلَ لُوطٍ إِنَّا لَمُنَجُّوهُمْ أَجْمَعينَ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْنا إِنَّها لَمِنَ الْغابِرينَ (حجر/59و60) مگر خاندان لوط، كه همگى آنها را نجات خواهيم داد بجز همسرش، كه مقدّر داشتيم از بازماندگان (در شهر، و هلاك‏ شوندگان) باشد فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعينَ إِلاَّ عَجُوزاً فِي الْغابِرينَ (شعرا/170و171) ما او و تمامى خاندانش را نجات داديم جز پير زنى كه در ميان بازماندگان بود فَأَنْجَيْناهُ وَ أَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ قَدَّرْناها مِنَ الْغابِرينَ (نمل/57) ما او و خانواده‏ اش را نجات داديم، بجز همسرش كه مقدّر كرديم جزء باقى‏ ماندگان (در آن شهر) باشد پس علت اصلی اشاره به همسر لوط یکی این بوده که قرآن از نجات خاندان لوط خبر می دهد و چون همسر لوط شریک جرم قوم نادان بود، لذا او را به صورت خاص ذکر و از نجات یافتگان خاندان لوط (ع) استثنا می کند. خدای سبحان در آیه 10 سوره مبارکه تحریم همسر لوط را نماد بی ایمانی و سرگذشت او را مایه عبرت معرفی می کند؛ شخصی که در خانه نبوت زندگی می کند و در کنار پیامبری بزرگ نفس می کشد اما هیچ کدام از این ویژگیها نجات او از عذاب الهی را تضمین نمی کند و سرانجام به همراه قوم نادان، به عاقبت خیانت و کفرش عقاب می شود: ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَيْئاً وَ قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلينَ (تحریم/10) خداوند براى كسانى كه كافر شده ‏اند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مى ‏شوند!» البته خيانت آنها هرگز انحراف از جاده عفت نبود، زيرا هرگز همسر هيچ پيامبرى آلوده به بى ‏عفتى نشده است، چنان كه در حديثى از پيامبر اكرم (ص) صريحا آمده است: ما بغت امرأة نبى قط: همسر هيچ پيامبرى هرگز آلوده عمل منافى عفت نشد. (6) خيانت همسر "لوط" اين بود كه با دشمنان آن پيامبر (ع) همكارى مى‏ كرد و اسرار خانه او را به دشمن مى ‏سپرد، و همسر نوح نيز چنين بود. (7)

(1)- الميزان/ج‏10/ص325

(2)- المفردات في غريب القرآن، ص: 548

(3)- تفسير نمونه/ج‏15/ص 325

(4)- المیزان/ج‏8/ص177

(5)- تفسير نمونه/ج‏6/ص226/با تصرف

(6)- در المنثور/ج6/ص245

(7)- تفسير نمونه/ج‏24/ص301

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: