صفت رضایت و شادی برای خدا
آیا خدا راضی است؟ اگر بگویید از چیزی یا از کسی، یعنی چیزی و یا کسی بر خدا تاثیر می گذارد و باعث تغییر خدا می شود، در حالی که خدا را تغییر نباشد؟
برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به چند نکته جلب می کنیم:
نکته اول:
خداوند دارای دو دسته صفت است: يک دسته از صفات خداوند منحصر و مختص به او است؛ مثلا خداوند واجب الوجود است و بسيط است و تغييری در او راه ندارد و ...؛ اما دسته دوم از صفات خداوند مشترک ميان او و انسان است؛ مثلا خداوند عالم و قادر و مهربان و حکيم و ... است؛ چنان چه انسان ها نيز چنين هستند و يا می توانند چنين باشند.
اوصاف مشترک ميان انسان و خدا را بايد طوری معنا کرد که متناسب با ذات خداوند باشد؛ يعنی نبايد اين اوصاف را با همان محدوديتی که در انسان بروز می يابند، توضيح داد بلکه بايد آن ها را متناسب با ذات بسيط و تغييرناپذير و واجب الوجود خداوند توضيح بدهيم.
نکته دوم:
این مطلب محدود به اوصاف مشترک انسان و خدا نیست؛ بلکه در مورد اوصاف مشترک انسان و حیوان یا انسان و گیاه نیز جاری است.
مثلا وقتی گفته می شود سگ باهوش است یا اسب حیوان نجیبی است، منظورمان این نیست که سگ از هوش انسانی برخوردار است و به همان میزانی که انسان می فهمد، او نیز از قدرت فهم برخوردار است بلکه منظورمان این است که سگ متناسب با مرتبه وجودی خودش از هوش مناسب برخوردار است و مثل سایر حیوانات نیست و از جهت هوش، بیشترین شباهت را به انسان دارد.
یا وقتی می گوییم اسب حیوان نجیبی است منظورمان این نیست که او همان نجابتی را دارد که انسان دارد.
یا وقتی می گوییم کاکتوس باغچه من هنوز زنده است و پژمرده نشده است، منظورمان این نیست که او نیز مانند انسان ریه و قلب دارد و نفس می کشد و ضربان قلبش منظم است بلکه منظورمان از حیات و زندگی کاکتوس، چیزی متناسب با حیات گیاهی یک نبات است.
در مورد انسان و خدا و صفات مشترکی که دارند نیز همین نکته صادق است.
نکته سوم:
در همين راستا در مورد غضب و خشم انسان و خداوند گفته شده است که: غضب در انسان حالتی است كه در اثر عوامل مخصوصی به فرد عارض می شود و آن توأم با تأثر و تغيير حالت است. می دانيم كه ذات باری تعالي ثابت و نا متغير است. در اين صورت، مراد از غضب خدا كه در بسياری از آيات آمده است چه چيزی است؟ در روايتی امام باقر (علیه السلام) در پاسخ به منظور از غضب الهی در آيه 81 سوره طه فرمودند: «غضب خدا عقاب اوست، ای عمرو هر كه پندارد خدا از حالی به حالی در می آيد او را با صفت مخلوق وصف كرده خدا را چيزی تحريک نمی كند تا او تغيير كند».(1)
به عبارت ديگر فرق بين غضب انسان وغضب الهی اين است كه خشم در انسان يک نوع هيجان و برافروختگی درونی است كه سرچشمه حركات تند و شديد و خشن می شود، و نيروهای وجود انسان را برای دفاع، يا گرفتن انتقام، بسيج می كند، ولی در مورد پروردگار هيچ يک از اين مفاهيم كه از آثار موجودات متغير و ممكن است وجود ندارد، بلكه خشم الهی به معنی برچيدن دامنه رحمت و دريغ داشتن لطف از كسانی است كه مرتكب اعمال زشتی شده اند.(2)
اين مطلب محدود به خشم و غضب خدا نيست بلکه در مورد مهر و محبت و رضايت خدا نيز مطرح است. توضيح بيشتر اين که می دانيم قرآن مکررا از محبت و رضايت خداوند نسبت به مومنان و اوليايش سخن گفته است: «قالَ اللَّهُ هذا يَوْمُ يَنْفَعُ الصَّادِقينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه»(3)؛ يعنی: «خداوند می گويد: امروز، روزی است كه راستی راستگويان، به آن ها سود می بخشد برای آن ها باغ هايی از بهشت است كه نهرها از زير (درختان) آن می گذرد، و تا ابد، جاودانه در آن می مانند هم خداوند از آن ها خشنود است، و هم آ نها از خدا خشنودند.» هم چنين در تعابير مشابه آمده است: «وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ» (4) (و او آمرزنده دوستدار (بندگان) است)
با توجه به آيات شريفه اين سؤال مطرح می شود كه مفهوم رضايت و محبت در مورد پروردگار چيست؟
ناگفته پيدا است مفهوم رضايت و محبت در خدا و انسان ها متفاوت است، محبت در انسان يک نوع، توجّه قلبی و جاذبه روحی است، در حالي كه خداوند نه قلب دارد و نه روح، بنا بر اين رضايت و محبّت در مورد او به معنی انجام كارهائی است كه مايه خير و سعادت بندگان است، و نشانه لطف و عنايت او است. محبّت هنگامی كه در مورد خداوند به كار می رود به معنی آثار خارجی آن است، و تنها در اين جا نيست كه به سراغ چنين تفسيری بايد رفت، در بسياری از اوصاف و افعال الهی، عين اين مطلب وجود دارد، مانند آن چه كه برای غضب الهی گفتيم كه خداوند، گنهكاران را «غضب» می كند، به معنای اين است كه همچون يک شخص غضبناک با آن ها رفتار می نمايد، وگرنه خشم و غضب كه به معنی هيجان و برآشفتگی نفس آدمی است، در مورد خدا هرگز صادق نيست.(5)
رضايت خداوند می تواند ابعاد گوناگونی داشته باشد و با تعابيری هم چون مورد تاييد بودن يا مشمول عنايات ويژه قرار گرفتن تبيين و تصوير شود؛ ولی در تمام اين امور نمی توان فعل يا حالتی را به خداوند نسبت داد كه حاكی از تاثر و دگرگونی ذاتی باشد چون اين تاثرات مربوط به موجودات حادث و متغير و ممكن است نه خداوند كه اين پيرايه ها در حريم وجوبي او راه ندارد.(6)
نکته چهارم:
حال چگونه تصویر صحیحی از رضایت و عنایت خداوند داشته باشیم تا مستلزم تغییر در او نشود؟ یکی از تقریرهای ممکن در این زمینه بدین شرح است:
هر سببی تاثیر گذار است؛ و خداوند این اثر را در او قرار داده؛ و با اذن الهی است که این تاثیرگذاری برایش باقی میماند و هر بار که اثر می نهد به اذن اوست؛ چنان که وجودش گره خورده به اذن و خواست اوست. همه موجودات و اسباب و تاثیرگذاری آن ها، وامدار عنایت و اذن خداست؛ نه فقط در وهله ایجاد و حدوث، بلکه در بقاء و هر آنی که موجودند و اثر می نهند.
از این رو، نه فقط هنگام دعا بلکه حتی همان موقعی که کارهای روزانه را انجام می دهیم و مثلا چاقو را برای بریدن میوه استفاده می کنیم و یا زراعت می کنیم تا برنج درو کنیم و ... این خدا است که به اذن او این آثار در افعال و اسباب ما و دیگران بوجود می آید. وقتی نهال بواسطه مراقبتی که از او می کنیم و آب و کود به آن می دهیم رشد می کند، آیا مستقل از خواست و اذن و عنایت خداست؟! نه. خداوند چنین مقرر کرده که نهال از همین طریق رشد کند و برای کود و آب و تلاش ما اثر قرار داده و هر یک از این اسباب، از زمانی که موجودند و اثر می نهند، وامدار عنایت و اذن خدا هستند.
بنابراین، در هر لحظه، در حقیقت ارتباط دوسویه با خدا برقرار است و این خداست که به اذن او هر حادثه ای رخ می دهد. آری، هنگام دعا و انجام کار خیر به منظور قصد قربت و کسب رضایت خدا، التفات ما به این امر بیشتر می شود.
حال، خداوند مقرر کرده که برای پیدایش امور، گاهی علل مادی موثر باشند و به همین جهت ما را به سوی آن ها فراخوانده است؛ چنان که در روایات آمده که هنگام مریضی از دارو استفاده کنید؛(7)
و گاهی خداوند برای پیدایش امور علل معنوی و متافیزیکی همچون دعا را بخشی از نظام قضا و قدر خودش قرار داده تا جایی که در روایات آمده که دعا قضای الهی را تغییر می دهد.(8) تاثیرگذاری دعا گاهی به این شکل است که خداوند مقرر کرده دعای بندگان توسط ملائکه شنیده و در صورت وجود شرایط و فقدان موانع، اجابت گردد. فرشتگان بندگان مطیع خدا هستند و جز به خواست و اذن او کاری نمی کنند(9)؛ چنان که اسباب طبیعی چنین هستند و به اذن الهی دارای اثر مخصوص هستند. بنابراین، دعا سبب انفعال خداوند نمی شود بلکه سبب انفعال اسباب میانی و موجودات آسمانی می شود که به اذن الهی وظیفه شان اجابت دعا و پیگیری و تحقق آن ها است.(10)
هم چنین خداوند برای افعال ما آثار تکوینی قرار داده است؛ یعنی همان طور که عمل ما در طول زندگی، آثار محسوس در همین دنیا دارد، دارای آثار ملکوتی دیگری نیز هست که همین الان بر ما عارض می شود اما ما بواسطه حجابی که داریم نمی توانیم آن را درک کنیم و به همین جهت، اکثر مردم در آخرت این آثار نیک یا بد را در می یابند. از آن جایی که خداوند منشا اصلی ارتباط میان فعل و اثر است، هر اثری که رخ می دهد مخلوق او است و تحت اراده تکوینی او قرار می گیرد.
تمامی این اسباب در محضر خدا هستند و به اذن او اثر گذار هستند و خداوند نیز با علم و اشراف مطلقی که دارد به همه این امور علم و آگاهی دارد و چیزی از او پوشیده نیست و حتی می داند که روزی فرا می رسد که شخصی بواسطه دعا یا انجام فلان کار تقدیرش را تغییر می دهد اما دیگری دعا نمی کند و یا فلان کار نیک یا بد را انجام نمی دهد و همان تقدیر اولیه ای که برایش مقدر شده، محقق می شود. آن چه به عنوان بداء و تغییر در امور است، مربوط به علم و انتظار ما است وگرنه تغییری در خداوند رخ نمی دهد.
بنابراین، دعا و افعال ما تغییری در علم و اراده خدا ایجاد نمی کند اما با این حال، دعا و افعال و آثار کارهای ما همگی در محضر علم خدا است و هر اتفاقی که رخ می دهد به اذن و خواست او است. انجام کارهای نیک و کسب توجه عوامل ملکوتی و عنایت ملائکه و غیره، سبب برخورداری از مواهب و نعماتی می شود که از آن به رضایت خداوند تعبیر می شود؛ هم چنین، انجام کارهای بد، سبب می شود ما به آثار تکوینی این افعال گرفتار شویم و به عاقبت جهنمی مبتلا گردیم که از آن به قهر الهی تعبیر می شود. بنابراین، هیچ تغییری در علم و اراده الهی صورت نگرفته است. خداوند از ابتدا می دانست که ما چنین و چنان می کنیم و از همان ابتدا اراده کرد که هر یک از ما به اثر مورد نظری که اختیار کرده ایم رهنمون گردیم.
نتیجه:
خداوند فاقد احساسات و هيجانات و عواطف انسانی است و هيچ تغييری در او راه ندارد. از اين رو، مهر و محبت و رضايت و حتی خشم و غضب الهی را بايد متناسب با ذات الهی توضيح دهيم. اين مطلب در مورد تمامی اوصاف خداوند صادق است.
پي نوشت ها:
1. ثقه الاسلام كليني، اصول كافي، نشر دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365 ش، ج1، ص110.
2. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374ش، ج18، ص284.
3. مائده: 5/ 119.
4. بروج: 85/ 14.
5. مكارم شيرازي، ناصر، يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، دارالكتب الاسلاميه، 1386ش، ص72.
6. براي مطالعه بيشتر، رک:
http://www.pasokhgoo.ir/content/%D8%...88%D9%86%D8%AF
http://www.askdin.com/showthread.php?t=54162
7. نراقی، مهدی، جامع السعادات، انتشارات اعلمی، بیتا، ج3، ص229-230.
8. علامه مجلسی، بحارالانوار، انتشارات موسسه الوفاء، 1403ق، ج93، ص296
9. تحریم/ 6.
10. صدرالمتالهین، الحکمه المتعالیه فی الاسفار الاربعه، دار احیاءالتراث، 1981م، ج6، ص396؛ صدرالمتالهین، شرح اصول الکافی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366ش، ج4، ص189
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید