رفتار متفاوت پیامبر با توهین کنندگان
در سیره پیامبر، روایاتی وجود دارد که نشان دهنده ی عفو بزرگوارانه پیامبر در هنگام برخورد با توهین کنندگان است. از سوی دیگر، روایات دیگری نشان دهنده إعمال مجازات برای برخی از توهین کنندگان است. چرا پیامبر در شرایط مختلف، رفتار متفاوتی با توهین کنندگان داشته اند؟
اساس دعوت انبیاء (علیهم السلام) بر اساس رحمت(1) بر بندگان بنا نهاده شده است، و بر این اساس است که خداوند متعال پیامبرانش را با این صفت مبعوث بر رسالت و هدایت بشر فرموده است. و این صفت در پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) که تجلی اعظم اسمای حق است، بیش از سایر پیامبران (علیهم السلام) بوده است؛(2) لذا قرآن کریم در وصف این صفت در پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمِين»؛ ما تو را جز براى رحمت جهانيان نفرستاديم.(3) «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم»؛ و تو اخلاق عظيم و برجسته اى دارى.(4) رحمت و گذشت و عفو پیامبر (صلی الله علیه و آله) در زندگی سراسر نور آن حضرت فراوان بوده است، اما با این حال مواردی دیده می شود که به ظاهر پیامبر (صلی الله علیه و آله) افرادی را مورد بخشش خود قرار ندادند؛ اما سوال این است که آیا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از ابتدا با آنان چنین بر خوردی را نمودند و آنان را محروم از رحمت خویش نمودند، و یا خیر؟ چنین برخوردی زمانی حاصل شد که آن حضرت از هدایت آنان مایوس گشته و از طرفی آنان نیز تمام تلاش خویش را در راستای ضربه زدن به اسلام مصروف داشتند. قطعا فرض اول باطل است و چنین رویه ای در زندگانی آن حضرت وجود نداشته است. قرآن کریم در رابطه با دلسوزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به کفّاری که اعتنایی به دعوت آن حضرت نداشتند می فرماید: «فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً»؛ گويى مى خواهى بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک كنى اگر به اين گفتار ايمان نياورند.(5) و هم چنین: «لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنِين»؛گويى مى خواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى، بخاطر اين كه آن ها ايمان نمى آورند.(6) که این امر نشانگر اوج رحمت آن حضرت نسبت به کفّار بوده است. در این میان تذکّر این نکته مهم است که بدانیم آیا صرف کفر موجب صدور دستور کشته شدن افراد بوده؟ یا خیر علاوه بر آنان ضربه زدن به اسلام نیز مدخلیتی تام داشته؟ آن چه می توان گفت این است که اگر معیار اولی به تنهایی کافی می بود، بسیاری از افراد که در قلمروی سلطۀ حکومت اسلامی قرار داشتند باید از بین می رفتند، در حالی که بطلان چنین امری واضح است؛ زیرا کفّاری که متعرض اسلام نبودند در پناه حکومت اسلامی قرار داشتند و اساسا گسترش اسلام نیز به واسطۀ برخورد کریمانه و رحیمانۀ آن حضرت بوده است: «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ ...»؛ به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم و مهربان شدى! و اگر خشن و سنگ دل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى شدند. پس آن ها را ببخش و براى آن ها آمرزش بطلب!.(7) نکته دیگری نیز که باید مورد توجه قرار داد این است که دورۀ قبل از هجرت با پس از هجرت تفاوت هایی داشته است. در دوران سیزده ساله ای که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مکّه بودند و دعوت رسالت خود را بیان داشتند، بسیاری از افراد در رسالت آن حضرت شک داشتند؛ لذا تکذیب و آزار و اذیت شخصی آن حضرت بسیار زیاد بود که تمام این موارد، مورد بخشش آن حضرت قرار گرفت. اما زمانی که آن حضرت به مدینه رفتند و حکومت اسلامی تشکیل دادند و رسالت آن حضرت تثبیت گشت، گناه و آثار فردی و اجتماعی توهین به آن حضرت بسیار بیشتر از زمانی بود که در مکه حضور داشتند. و چنین توهینی تنها جهت شخصی نداشته بلکه جهت حقوقی آن و تضعیف جایگاه رسالت، بسیار بیشتر از جهت شخصی آن بوده است. با این توضیح به دو موردی که بیان فرمودید بر می گردیم: الف) عفو همسايه يهودى حضرت همسايه اى يهودى داشتند كه وى را بسيار اذيّت مى كرد، هر روز از پشت بام خاكستر همراه آتش بر روى سر آن حضرت مى ريخت. اين كار در ظاهر به عنوان ريختن زباله و خاكستر در كوچه، و در حقيقت به منظور ابراز خشم و كينه يهودى نسبت به پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) انجام مى شد، و پيامبر اکرم كريمانه از كنار آن مى گذشت. تا اين كه يک روز خبرى از مرد يهودى نشد، پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) از غيبت آن مرد سؤال كرد. گفتند: خوشبختانه بيمار گشته، و بر اثر بيمارى مزاحمت هايش قطع شده است. فرمود: بايد به عيادتش برويم! به سمت خانه اش حركت كرد. در خانه يهودى را كوبيد. همسرش به پشت درآمد و سؤال كرد: كيست؟ حضرت فرمود: پيامبر مسلمانان به ديدار و عيادت همسايه بيمار خود آمده است! زن ماجرا را به شوهرش گفت. مرد يهودى كه بسيار تعجّب كرده بود، و در مقابل عملى غير قابل پيش بينى قرار گرفته بود، گفت: در را باز كن تا داخل شوند. پيامبر (صلى الله عليه و آله) وارد شد، و كنار بستر بيمار نشست و از حال بيمار پرسيد، و به گونه اى برخورد كرد كه گويا هيچ اذيّت و آزارى از اين مرد يهودى به آن حضرت نرسيده است. مرد يهودى كه از فرط خجالت صورت خويش را مى پوشانيد و در برخورد با اين اخلاق كريمانه پيامبر اسلام مبهوت شده بود، از آن حضرت پرسيد: اين نوع برخورد آيا اخلاق شخصى شماست، يا جزء دستورات دينى محسوب مى شود؟ حضرت فرمود: جزء دستورات دينى است، و ما به همه مسلمين سفارش مى كنيم كه چنين كنند. مرد يهودى با برخورد زيبا و پرجاذبه پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله) مسلمان شد. آن چه در این داستان قابل ذکر است این است که امید هدایت این فرد وجود داشته است، و هم چنین توهین او جهت شخصی با پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشته است و چنین روش و رویه ای در سراسر عمر حضرت نسبت به مخالفین شان وجود داشته است. اما در اتفاق دومی می خوانیم: «انَّ رَجُلًا مِنْ هُذَيْلٍ كَانَ يَسُبُّ رَسُولَ اللَّهِ...»(8) که این داستان مربوط به زمان مدینه است و این شخص نیز همواره به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در انظار مردم دشنام می داده است (کان یسب). به خاطر همین امر، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور قتل او را صادر نمودند. لذا اين صفت تا جايى پسنديده است كه نقش مثبت و سازنده اى داشته باشد و اخلاق و رفتار اشخاص مورد نظر را اصلاح كند، ولى آن جا كه تأثير منفى و آثار سوء به بار می آورد، دیگر جای بخشش نیست؛ بلکه جاى اجراء تنبيه و مجازات بر طبق مقررات است تا غده چركين از جان او برداشته شود، زيرا در این صورت گذاردن مرهم سودى ندارد. و به فرموده على (عليه السلام): «شدت و سخت گيرى را با كمى نرمش درهم آميز، و آن جا كه مدارا و نرمى مفيد تر است مدارا كن، و امّا آن جا كه جز با شدت عمل، كار از پيش نمى رود، با شدّت، عمل كن».(9) بنا بر اين؛ عفو افراد آن جا است كه اهانت به شخص باشد، نه عفو شخص در مورد حقوق اجتماعى يا حقوق الهى و تجاوز به مقررات اسلامى. در همان مورد اول نيز اگر سبب جرئت بيشتر و جسارت خطاكار و يا سوء استفاده ديگران گردد، عفو پسنديده نيست، و اگر عفو در همه جا نيكو و جايز باشد قوانین جزایی اسلام چه جایگاهی خواهند داشت؟ امام صادق (علیه السلام) مى فرمايند: «سه چيز اخلاق كريمانه دنيا و آخرت است: از كسى كه بر تو ستمى روا داشته در گذرى، با آن كه از تو بريده، پيوند برقرار كنى و هنگامى كه با تو نادانى كنند، بردبارى و خويشتن دارى كنى كه تعبير «عَمَّنْ ظَلَمَك» بيانگر حق شخصى است.(10) اما در مورد عفو حاكم اسلامى به طورى كه در تاريخ آمده است: «ابوعزه» (از مشركين مكه) در جنگ «بدر» اسير شد. و وقتى در محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، آه و زارى كرد كه مستمند و عيالدار است، پيامبر (صلی الله علیه و آله) با گرفتن پيمان و تعهد (كه هيچ گاه به جنگ مسلمانان نيايد و ديگران را نيز در جنگ يارى و تحريک نكند) او را عفو و آزاد كرد. طولى نكشيد، دوباره در جنگ «احد» شركت كرد، و اين بار نيز اسير شد، هنگامى كه او را نزد پيامبر (صلی الله علیه و آله) آوردند، تقاضاى امان و عفو نمود. ولى حضرت دستور قتل او را صادر كرد و فرمود: «مؤمن از يک سوراخ دوبار گزيده نمى شود».(11) نکتۀ آخر این که در اجراى احكام الهى نبايد اغماض و چشم پوشى نمود، و بايد پيوسته از مصاديق «وَالْحافِظينَ لِحُدُودِاللَّهِ»؛(12) بود، چرا كه كيفر متجاوز عين عدالت و رحمت است.
ـــــــــــــــــــــــ
(1) که این صفت اصالتا از آن خداست و ثانیا مستند به پیامبران است.
(2) در دعای شب مبعث می خوانیم: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي الْأَعْظَمِ فِي هَذِهِ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ ...».
(3) انبیاء/ 107.
(4) قلم/ 4.
(5) کهف/ 6.
(6) شعراء/ 3.
(7) آل عمران/ 159.
(8) کلینی، کافی، ج 7،ص 267.
(9) نهج البلاغه، فيض الاسلام، نامه 46.
(10) «ثَلاثٌ مِنْ مَكارِمِ الدُّنْيا وَ اْلاخِرَةِ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلمَكَ وَتَصِلُ مَنْ قَطَعَكَ وَ تَحْلُمُ إِذاجَهِلَ عَليَكَ». اصول كافى، مترجم، ج 3، ص 167.
(11) بحارالانوار، ج 20، ص 144.
(12) توبه/ 112.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید