تفاوت عرفان شرقی با عرفان اسلامی

image: 
آیا چیزی به نام عرفان شرقی وجود دارد؟ چه تفاوت هایی با عرفان اسلامی دارد؟

آیا چیزی به نام عرفان شرقی وجود دارد؟ چه تفاوت هایی با عرفان اسلامی دارد؟

عرفان معرفتی است مبتنی بر شهود که از طریق مجاهدت های معنوی و ریاضت های جسمی و روحی به دست می آید و به شهود هستی و خالق آن و نحوه ارتباط این دو با یکدیگر منجر می شود.
از همین رو عرفان به دو بخش اصلی تقسیم می شود. عرفان عملی که شامل مقاماتی است که سالک نفس و ضمیر خود را در آن سیر می دهد و ارتقا می بخشد و عرفان نظری که حاصل مشاهدات او از عالم هستی است.
عرفان شرقی با عرفان اسلامی از جهات مختلفی متمایز و متفاوت است. این تفاوت ها به خاطر خاستگاه این دو نوع عرفان است. خاستگاه عرفان اسلامی و منبع الهام بخش آن آیات وحیانی قرآن کریم و بیانات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و معصومین(علیهم السلام) است.
عرفان شرقی عمدتا متکی بر سنت هایی است که توسط افراد زاهد و عابدی شکل گرفته است که با ریاضت و ترک دنیا در صدد کشف حقیقت بر آمده اند.
در ادامه به پاره ای از این تفاوت ها اشاره خواهیم کرد.

یکی از تفاوت های عرفان اسلامی و عرفان های شرقی همین نکته ای است که با مفرد آمدن عرفان اسلامی و جمع بسته شدن عرفان های شرقی به آن اشاره می شود. عرفان ناب اسلامی دارای حد و مرز و اصول مشخص است که تخطی و عبور از آن وصف اسلامیت را از آن سلب می کند. اما در عرفان های شرقی تقریبا هیچ مبنایی برای اعتبار و حجیت آن وجود ندارد. تنها کافی است یک فرد هندو و یا بودایی باشد. او می تواند هر چه خواست ابداع کند و به اسم عرفان عرضه نماید. تنها کافی است دارای جنبه ماورایی باشد.
به عنوان نمونه شخصی به نام «اوشو» پایه گذار عرفانی می شود که همه مراتب و مقامات آن از راه رابطه جنسی با افراد مختلف طی می شود. چنین ادعایی به راحتی در جامعه هند و به عنوان عرفان پذیرفته می شود. چراکه هندوئیسم از غنای کافی برای تبیین عناصر عرفانی خود ناتوان است.
ادیان شرقی که عرفان های شرقی در دامان آن ها رشد و نمو کرده اند فاقد پیامبر و آموزه های جزمی اعتقادی هستند. حتی مفهوم خدا نیز در آن ها محوریت ندارد. در طول تاریخ خود دچار تطورات و تغییرات فوق العاده ای شده اند تا جایی که مثلا هندوئیسم در دوره ای در نقطه مقابل خود در دوره دیگری قرار می گیرد. علاوه بر تطورات درونی التقاط و اختلاط بیرونی نیز داشته اند و از فرهنگ های مختلف جذب نموده اند.
به عنوان نمونه هندوئیسم در دوره شروتی(4000 ق م تا 1500 ق م) طبیعت پرست بوده است. در دوره ودایی(1500 ق م تا 500 ق م) به شرک روی می آورد. در دوره برهمانیزم(500 ق م تا 500 ب م) قائل به وحدت وجود می شود و پس از این دوره به تدریج عقیده ای متشکل از شرک و وحدت وجود در آن شکل می گیرد. به این ترتیب که قائل به موجودی مطلق به نام «برهما» می شوند که در ذیل او خدایگان متعددی وجود دارد.

تفاوت دیگر در میان عرفان شرقی و عرفان اسلامی کارکردها و آثار اجتماعی و سیاسی این دو نوع عرفان است. عرفان های شرقی معمولا جنبه فردی دارد و تنها بر مبارزه با بت نفس تاکید دارد. اما عرفان اسلامی یک عرفان پویا و همه جانبه است و مبارزه با طاغوت درونی را همزمان با مبارزه با طاغوت بیرونی دنبال می کند. امام خمینی(ره) نمونه پرورش یافته کاملی از مکتب عرفانی اسلام است. ایشان در عین برخورداری از بالاترین درجات عرفانی از ایفای مسئولیت های اجتماعی و سیاسی غافل نشد.
اما کشور هند به عنوان یکی از مراکز اصلی عرفان های شرقی تا حدود سال 1947 میلادی در استعمار بود. جالب است که مبارزه گاندی به عنوان رهبر نهضت ضد استعماری در هند اغلب به صورت مبارزه منفی و خاموش بوده است. یعنی پس از سال ها تبعیض و ظلم انگلستان به مردم هند مبارزات آزادی بخش اغلب در قالب تظاهرات توام با سکوت انجام می شد.

تفاوت دیگر در تبیین و توجیه مفاهیم عرفانی و اخلاقی است. مثلا زهد در عرفان اسلامی و شرقی تعریف متفاوتی دارد. در تعالیم اسلامی زهد بیشتر از اینکه در ظاهر زندگی و رفتار فرد نمود پیدا کند یک صفت قلبی است که عبارت است از عدم وابستگی به دنیا و مظاهر آن. بنابراین، زهد در عین برخورداری از دنیا و در همه مراحل زندگی امکان پذیر است. اما در عرفان شرقی کاملا نمود ظاهری دارد. بنابراین عرفان شرقی نمی تواند زهد را به عنوان یک نسخه کلی به همه افراد و یا در همه مراحل زندگی توصیه نماید.
از اینرو برای یک هندو چهار مرحله کلی در زندگی تعریف می شود:
1. کودکی که هدف زندگی "درمه" است. درمه یعنی آموزش و یادگیری. این دوره سنی شامل 8 تا 15 سالگی می شود.
2. دوره جوانی که هدف زندگی "کامه" است. کامه یعنی کامجوئی و لذت جنسی. این دوره سنی شامل 16 تا 24 سالگی می شود.
3. دوره سوم دوره میانسالی است که دوره "ارثه" است. از سن 24 تا 42 سالگی را شامل می شود و هدف کسب ثروت است.
4. دوره چهارم دوره کهنسالی است که بعد از 45 سالگی است و هدف در آن رسیدن به "مکشه" است. در این دوره فرد از زندگی اجتماعی خودش را کنار می کشد و تلاش می کند به مقامات معنوی نائل شود.
یکی از افراطی ترین تفاسیر از زهد و ظاهرگرایی در تفسیر آن متعلق به شاخه جینیسم است. غلط انگاری آن ها از مفهوم دنیا و وابستگی به آن باعث شده است حتی داشتن لباس را مظاهر دنیاگرایی قلمداد کنند! جینیسم دو فرقه دارد: شوتون بره یعنی سفید جامگان و دیگیم بره یعنی آسمان جامگان. فرقه دوم جامه ای جز اسمان برای خود بر نمی گیرد و عریان زندگی می کند.

یکی دیگر از تفاوت هایی که در میان عرفان اسلامی و عرفان های شرقی وجود دارد تفاوت در هدف است. در عرفان اسلامی مقام فنا به عنوان هدف و غایت سیر الی الله معرفی می شود. اما در آیین بودیسم "نیروانه" به عنوان مقصد سیر معرفی می شود. فنا در عرفان اسلامی به معنای نابودی نیست. بلکه به معنای غرق شدن و محو شدن در حق متعال است.
در مکتب تروده بودیسم، نیروانه یعنی خاموشی و نیستی محض. چراکه در نگاه آن ها زندگی آکنده از رنج است. بنابراین بهترین هدف این است که از این رنج برای همیشه نجات پیدا کنی. آن ها بر خلاف تعالیم اسلام که وجود را خیر می داند، وجود را شر تلقی می کنند.

منابع جهت مطالعه بیشتر:
«نقد و بررسی خدا در عرفان های نوظهور شرقی و غربی» تالیف حمید اسفندیاری
«درآمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب» تالیف احمد حسین شریفی
«اخلاق در شش دین جهان» تالیف ورنر منسکی و دیگران
«ارزش میراث صوفیه» تالیف عبدالحسین زرین کوب

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: