افتخار در مقابل دیگران با تکیه بر پدران
جایگاه باستان گرایی و افتخار به اجداد گذشته، چیست؟
قرآن در این باره سخنان واضح و روشنی دارد. جد اصلی تمام انسان ها، واحد است و در این جهت بین آن ها، هیچ فرقی نیست. پس دیگر جایی برای افتخار در مقابل دیگران با تکیه بر پدران باقی نمی ماند. و اگر کسی می خواهد که برتری ای داشته باشد، باید آن را در معیارهایی واقعی طلب کند: «یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»؛ اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید (این ها ملاک امتیاز نیست،) گرامى ترین شما نزد خداوند، با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است.»(1) و این که معیارهای اساسی شرف و فضیلت نیز با تکیه بر پدران حاصل نمی شود. به انواع بیان، در احادیث آمده است: حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «هر آن كس كه پَستى اَدَبش او را پست گرداند، شرافت تبارش او را بلندى نمى بخشد.»(2) امام على (علیه السلام) می فرمایند: «هیچ شرافتى چون علم نیست.»(3) امام على (علیه السلام) می فرمایند: «برترین شرافت، دست از آزار كشیدن و گسترش نیكویى است.»(4) امام على (علیه السلام ) می فرمایند: «شرافت جز با سخاوت و فروتنى، كمال نیابد.»(5) امام على (علیه السلام) می فرمایند: «چنگ زدن به كانون هاى فضیلت، از كمال شرافت است.»(6) به قول نظامی: گیرم پدر تو بوده فاضل * از فضل پدر تو را چه حاصل؟ حتی باید علاوه بر این که به معیارهای اصیل توجه می کنیم، بسیار مراقب باشیم که اگر پدران و اجداد ما اشتباهی کرده اند، ما به بیراهه آنان نرویم. کما این که انسان های بسیاری با تقلید از پدرانشان دچار گمراهی شدند: «وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»؛ و هنگامى كه به آن ها گفته شود: «از آن چه خدا نازل كرده است، پیروى كنید!» مى گویند: «نه، ما از آن چه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى نماییم.» آیا اگر پدران آن ها، چیزى نمى فهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آن ها پیروى خواهند كرد)؟(7) «قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما كانَ یَعْبُدُ آباؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ»؛ آیا به سراغ ما آمده اى كه تنها خداى یگانه را بپرستیم، و آن چه را پدران ما مى پرستند، رها كنیم؟! پس اگر راست مى گویى آن چه را (از بلا و عذاب الهى) به ما وعده مى دهى، بیاور.(8) و آن جا که پدران به راهی درست رفته اند، سخت بکوشیم که راه آنان را ادامه دهیم: «نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ»؛ خداى تو، و خداى پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یكتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.(9) و بدانیم که انسانی که پدرانی شریف داشته، رسالتی سنگین تر، در کسب فضائل و نیکی کردن دارد. و اگر از راه نیک پدرانش تخطی کند، به ملامت سزاوارتر از کسان دیگری است که پدران او نیک آوازه نبوده اند. حال اگر سابقه باستانی ما، جنبه نیکی مثل علم گرایی، صلح طلبی، عدالت گستری و ... دارد، باید در ادامه دادن این راه درست، کوشاتر باشیم و اگر آن ها سابقه ای منفی در جنگ طلبی، طبقه بندی جامعه، محروم کردن عده زیادی از تحصیل و ... دارند، باید از آن ها بیزای بجوییم و راه باطلشان را رها کنیم.
ــــــــــــــــــــــ
(1) حجرات/ 13.
(2) غرر الحكم: ٨١٤٢.
(3) نهج البلاغة: الحكمة ١١٣.
(4) غرر الحكم: ٣٢٨٥.
(5) غرر الحكم: ١٠٨١٥.
(6) غرر الحكم: ٩٣٥٧.
(7) بقره/ 170.
(8) اعراف/ 70.
(9) بقره/ 133.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید