ارزش گذاری اشک
معیار ارزش گذاری اشک چیست؟
آن چه انسان در سینه دارد، قلب است و قلب، هنگامى که در برابر حادثه دلخراشى همانند اشک یتیمى، یا بیمار دردمندى یا پیرمرد محروم تهیدستى و از این گونه صحنههاى دردناک قرار مى گیرد، متأثر مى شود و اشک را در چشم مى دواند.
اشک به خودی خود آب شوری است که هیچ قیمتی ندارد و یک بروز و ظهور ساده از عواطف و لطایف روحی انسان است، اما آنچه که این عواطف را به غلیان در می آورد معیاری است برای ارزش گذاری اشک.
الف: اشک تزویر
در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) هنگامی که برادران عمل زشتی مرتکب شدند و برادر را در چاه انداختند به نزد پدر آمدند تا گناه خویش را توجیه کننددر اینجا قرآن تصریح می کند که آن ها با چشم گریان به حضور یعقوب (علیه السلام) رسیدند: «وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً يَبْكُونَ (1) برادران یوسف شب هنگام گریان به سراغ پدر آمدند.»
در این جا خداوند حالت ایشان را با نوعی مذمت نقل می کند و آن را ناپسند می دارد. در واقع اشک برادران یوسف اشک تزویر و دغل کاری بود و آنها برای فریفتن پدر چنین حالی به خود گرفتند. این همان است که در اصطلاح عامیانه به «اشک تمساح» تعبیر می شود، و هدف آن ریاکاری و پنهان کردن مقصود شوم خود در پس اشک ظاهری است.
ب: اشک تعذیب
یک کاربرد منفی دیگر اشک در قرآن، در بیان عقوبت گناهکاران است.«فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَلْيَبْكُوا كَثِيرًا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (2) از این رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند (چرا که آتش جهنم در انتظارشان) است، این جزای کارهایی است که انجام می دادند.»
خداوند به عنوان عقوبتی بر دوزخیان به ایشان نهیب می زند که بگریید و بسیار بگریید که آن چه کردید جز گریستن چاره ای ندارد.
ج: اشک خاشعانه
گاه اشک در قرآن، اشک خشوع است: «وَيَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ يَبْكُونَ وَيَزِيدُهُمْ خُشُوعًا (3) آنها (بی اختیار) به زمین می افتند و گریه می کنند (تلاوت این آیات همواره بر خشوعشان می افزاید.» بزرگانی که به مقام پروردگار خویش معرفت یافته اند چهره بر خاک می نهند و اشک از دیدگانشان روان می شود و این اشک بر خشوعشان می افزاید در اینجا گریستن نشان دهنده میزان تواضع و کرنش انسان در مقابل ذات حق و دلیل روشن بندگی و خاکسپاری است.
د: اشک عارفانه
گاه حال انسان از مقام خشوع هم فراتر می رود و اشکش به اشک معرفت بدل می شود: «وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ (4) و هر زمان آیاتی را بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده بشنوند، چشم های آنها را می بینی که از شوق اشک می ریزند، به خاطر حقیقتی که دریافته اند؛ آنها می گویند پروردگارا ایمان آوردیم پس ما را با گواهان (و شاهدان حق در زمره یاران پیامبر) بنویس.»
قرآن در اینجا به «فَیَضان» اشک بر گونه اشاره می کند. فیضان ریختن یک قطره اشک نیست بلکه باران اشک است که امان آدمی را می برد و دمادم و بدون انقطاع فرو می بارد. فروریختن این اشک برخاسته از معرفت است، معرفت به حقیقتی که بر رسول نازل شده و اسباب هدایت بشریت را فراهم آورده است. گویا هر مقدار که این شناخت و معرفت افزون تر شود، بر میزان این اشک هم افزوده می گردد.
اشک با معرفت، اشکی است که با شناخت و آگاهی و نیت و انگیزه خالص ریخته می شود و در واقع معرفت است که در اشک تولید اثر می کند.
ه: اشک خوف
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هیچ چشمى نیست جز این که روز قیامت گریان است، مگر چشمى که از ترس خدا گریسته باشد، و هیچ چشمى نیست که از ترس خداى عزوجل به اشک خود پر شود، جز این که خداوند همه آن بدن را به آتش دوزخ حرام گرداند...»(5)
البته باید دانست این قطره ی اشک از خوف خداوند دارای چنان ارزش و جایگاهی می باشد که امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «إِنْ لَمْ يَجِئْكَ الْبُكَاءُ فَتَبَاكَ فَإِنْ خَرَجَ مِنْكَ مِثْلُ رَأْسِ الذُّبَابِ فَبَخْ بَخ (6) اگر اشک تو جاری نمی شود، خود را به گریه بزن، چرا که اگر به اندازه ی سرمگسی آن از چشم تو بیاید، امر عظیمی برای تو رخ داده است و آفرین بر تو»
امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللهِ نَجاةٌ مِنَ النّارِ(7) گریه از خوف خدا مایه نجات از آتش است.»
و: اشک فراق
گاه اشک فراق است حال یا برای خدا و یا برای ولیّ خدا، همچون اشکی که از چشمان یعقوب فرو بارید؛ اشکی که چشمان او را سپید می کند و بیناییش را از او می گیرد، در فراق فرزند نیست، بلکه در فراق یک ولی خداست.
ز: اشک وصال
گاه اشک وصال و شوق است که بر دیده می بارد. این همان اشکی است که بغض ترکیده عشق است یعنی چون دست به دامان وصال می رسد، طاقت از کف می رود و انسان بی اختیار می گرید.
البته اشک معرفت یا اشک دلتنگی که بر دیدگان اهل ذکر می بارد و آنان در اوج حزن و اندوه زیبای خویش می گریند؛ ارزش و اعتبار این گریه فوق تصور و خیال انسان های اسیر روزمرگی است.
هر چه معرفت انسان نسبت به حقايق هستى بيشتر شود و ايمان او به عالمِ پس از مرگ قوى تر گردد، ارزش اخلاقى و عملى در زندگى او، جايگاه بيشترى مى يابد و جان از لطافت بيشترى برخوردار مى گردد.
اگر انسان به جهت خوف از خدا، شکایت از نفس و گناهان خویش بگرید، این اشکی است که از روی معرفت ریخته می شود و می تواند در جهت قرب باشد. همچنین اشکی که انسان را به حرکت وا دارد و از معاصی دور کند، می تواند موجبات قرب انسان را فراهم کند.(8)
پی نوشت ها:
1. یوسف/16.
2. توبه /82.
3. اسراء/109.
4. مائده/83.
5. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد،دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ چهارم، 1407 ق، ج 2، ص 482.
6. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار( ط- بيروت)، 1110ق، ناشر دار احیاء التراث العربی، چاپ بیروت، 1403ق، ج90، ص334.
7. نورى، حسين بن محمد تقى، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، 1320ق، موسسه آل البیت (علیهم السلام)، قم، 1408ق، ج11، ص241.
8. انصاری، محمد علی، عارفانه شرح خطبه 222 نهج البلاغه، مشهد، انتشارات بیان هدایت نور، 1390، صص247 -251.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید