فلسفه حرمت طلا برای مرد
پرسش:
آوردهاند که پیامبر علیهالسلام وقتی انگشتر زرّینی را در دست مردی دید، بهسوی او رفت و انگشتری را بیرون آورد و بر زمین افکند و گفت: «یَعْمِدُ أَحَدُکُمْ إِلَى جَمْرَهٍ مِنْ نَارٍ فَیَجْعَلُهَا فِی یَدِهِ ...»(میروید و یک گُل آتش را بر دست خود میگذارید؟)؛ بنابراین، ملاحظات اقتصادی یا جنسیتی، پیامبر را به تحریم انگشتر طلا برای مردان برنینگیخت، بلکه مشاهده رؤیایی ـ مثالی آن، که طلا را بر دست مرد چون گل آتش دید، حکم فقهی تحریم طلا را پدید آورد.
آیا با این تحلیل موافقید؟
پاسخ:
پوشیدن طلا و زیورآلات آن مانند انگشتر، زنجیر، گردنبند، دستبند یا ساعت مچی طلا، در دنیا، برای مردان حرام است، چه در نماز باشد چه در غیر نماز؛ و نمازخواندن با آنها، باطل است. درباره چرایی این حکم به علل مختلفی میتوان اشاره کرد که در ادامه در قالب نکاتی به بررسی آنها میپردازیم.
نکته اول: فلسفه احکام
بسیاری از اندیشمندان اسلامی اعتقاد دارند که احکام وضعشده تابع مصالح و مفاسد هستند؛ یعنی به سبب مصالحی که در یک عمل بوده خداوند آن را واجب یا مستحب کرده است یا به سبب مفاسد و مضراتی که در عملی دیگر بوده خداوند آن را حرام یا مکروه اعلام کرده است.(1)
عالمان در توضیح علل احکام، به تدوین کتابهایی اقدام کردهاند که در آنها علت یا فلسفه احکام، بر اساس احادیثی که از معصومین علیهمالسلام نقل شده است، تبیین میشود. این کتابها اصطلاحاً «علل الشرایع» خوانده میشوند. علل تشریع احکام میتواند یک یا چند مورد باشد؛ چنانکه در برخی از روایات به چند علت برای تشریع یک حکم اشاره شده است.(2) ازاینرو، نباید بیانات معصومان درباره علل تشریع احکام را بهگونهای تفسیر کرد که گویا تنها علت تشریع حکم، همین است و بس؛ چراکه ممکن است علل دیگری نیز موردنظر بوده که معصوم در آن روایت، به آنها اشاره نکرده است.
کوتاهسخن اینکه، قطعاً تشریع هر حکمی از احکام اسلامی، علت یا علتهایی دارد که برخی از آنها در روایات آمده است و چهبسا علل دیگری هم هست که در روایات بیان نشده است و گمانهزنی عقل در این زمینه نیز راه بهجایی نخواهد بُرد و باید به مفاد روایات بسنده کرد.
نکته دوم: فلسفه حرمت استعمال طلا برای مردان در دنیا
در اثبات حرمت استعمال طلا برای مردان در دنیا، هیچیک از علمای شیعه به روایت ذکرشده در سؤال استناد نکردهاند و بر این اساس، فتوا به حرمت استعمال طلا برای مرد نکردهاند. اصولاً مبنای فقهای شیعه روایاتی است که بهصراحت، حکم به حرمت استعمال طلا برای مرد کرده است و استفاده از آن را در دنیا حرام دانسته است و استفاده از آن را فقط در بهشت مُجاز دانسته است.(3) حتی در کتابهای مشهور علل الشرایع، این روایت نقل نشده و برای حرمت استعمال طلا برای مرد علل دیگری برشمرده شده است.(4) این روایت اصولاً در کتابهای روایی اهل سنت ذکر شده و مورد استفاده آنها بوده است.(5)
بر فرض قبول محتوای روایت نیز نمیتوان حکم کرد که تنها علت حرمت طلا برای مردان، دیدن باطن و واقعیت طلا برای مردان توسط حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله بوده است چراکه ممکن است افزون بر این، علل دیگری هم موردنظر بوده که در بیانات معصومان نقل نشده است.
حتی بسیار معقول است که بپذیریم، مشاهده طلا در دستان مرد مثل تکهای از آتش، به سبب همین مفاسد بوده است؛ یعنی این تکه آتش، تمثل آن مفاسدی است که در استعمال طلا برای مردان در دنیا وجود دارد؛ اما چون آخرت، قواعد و قوانین متناسب با خودش را دارد، استعمال طلا در آنجا اشکال ندارد و یکی از نعمتهای بهشتی محسوب میشود.(6)
نتیجه گیری
تشریع احکام بر اساس مصالح و مفاسد واقعی است که برخی از آنها در روایات آمده است و نمیتوان از بیان یک یا چند مورد، نتیجه گرفت که فلان حکم، علت دیگری ندارد. درباره فلسفه حرمت استعمال طلا برای مردان نیز گفته شد که نباید میان دلیل و علت خلط کرد. دلیل حکم، روایاتی است که صریحاً استعمال طلا برای مردان در دنیا را حرام اعلام کرده است؛ اما علت حکم، میتواند یک یا چند مورد باشد که در روایات چندان انعکاس نیافته است.
آنچه در پرسش آمده نیز فقط در منابع اهل سنت آمده است و بر فرض قبول آن، اولاً میتوان علل دیگری را نیز محتمل دانست و نباید همین مورد را تنها علت تشریع این حکم محسوب کرد و ثانیاً میتوان همین مورد را نیز تمثل مفاسدی دانست که در استعمال طلا برای مردان در دنیا وجود دارد؛ پس نمیتوان از این تصویر نتیجه گرفت که این حکم، ناظر به مفاسد واقعی نیست و علت تشریع آن، فقط دیدن این تصویر مثالی و رؤیایی توسط پیامبر صلی الله علیه و آله است!
پینوشتها
1. برای مطالعه بیشتر، رک: علی دوست، ابوالقاسم، تبعیت یا عدم تبعیت احکام از مصالح و مفاسد واقعی، فصلنامه حقوق اسلامی (فقه و حقوق سابق)، 1384 ش، شماره 6.
2. بهعنوان نمونه: صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، بیروت، موسسه الأعلمی، 1408 ق، ج 2، ص 20 و 32.
3. بهعنوان نمونه: نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام، محقق عباس قوچانی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1362 ش، ج 8، ص 111.
4. بهعنوان نمونه: صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، بیروت، موسسه الأعلمی، 1408 ق، ج 2، ص 349.
5. بهعنوان نمونه: النیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا، ج 3، ص 1655.
6. سوره حج، آیه 23: «یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً».