بررسی ارتباط عصمت ائمه معصومین علیهم السلام با لزوم شهادت ایشان
پرسش:
عدهای برای اثبات شهادت همه معصومین علیهمالسلام چنین استدلال میکنند که: «آنان به واسطه عصمتشان، لاجرم تغذیه کاملاً صحیح و سبک زندگی بینقصی داشتهاند. پس لاجرم اعتدال مزاج داشتهاند و امکان ندارد کسی که اعتدال مزاج دارد، به مرگ طبیعی از دنیا برود؛ خصوصاً در سنینی که معصومین از دنیا رفتهاند. پس همه آنان با شهادت از دنیا رفتهاند». آیا این استدلال درست است؟
پاسخ:
اینکه ائمه (علیهمالسلام) به شهادت رسیدهاند یا به مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند، یک بحث تاریخی است و باید به روش تاریخی به بررسی آن پرداخت و اسناد تاریخی را درباره تکتک آنان، جداگانه بررسی کرد. اما استدلالی که در سؤال به آن اشاره شده، مبتنی بر پیشفرضها و مقدّماتی است که باید صحّت و سقم هر کدام را بررسی کرد.
مقدمات استدلال
این استدلال، دو مقدّمه دارد:
1. «همه معصومین علیهمالسلام ... تغذیة کاملاً صحیح و سبک زندگی بینقصی داشتهاند؛ پس لاجرم اعتدال مزاج داشتهاند».
2. «امکان ندارد کسی که اعتدال مزاج دارد، به مرگ طبیعی از دنیا برود».
هر دو مقدمه این استدلال، محل تأمل است.
بررسی مقدّمه اول
چه ملازمهای هست بین «معصوم بودن» و «تغذیه کاملاً صحیح و سبک زندگیِ بی نقص»؟ فرد معصوم، خطا و اشتباه نمیکند؛ ولی مسائلی مانند تغذیه و پوشاک، تا حدّ زیادی تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی و حتی فرهنگی جامعه است و فرد، گاهی ناگزیر از کارهایی میشود که همیشه بیضرر نیستند. مثلاً رسول خدا (ص) در دوران اقامت در شعب ابوطالب، معصوم بود؛ ولی همانند دیگر مسلمانانی که در شعب بودند، گرسنگی بسیاری تحمّل کرد.(1) گاهی آن حضرت حتی از شدت گرسنگی، سنگ به شکم خود میبست.(2) ایشان در دوران پس از هجرت نیز گاهی برای سیرکردن خود، حتی خرمای پَست و نامرغوب نیز به اندازهی کافی نمییافت.(3)
به علاوه، نهتنها معصومان، بلکه عموم مؤمنان گاهی ایثار میکنند و آنچه خداوند روزی آنان کرده، به نیازمندان میبخشند و خود، به گرسنگی سر میکنند. نمونه بارز چنین ایثاری در زندگی معصومان، همان ماجرایی است که در آیه اطعام(4) به آن اشاره شده است که اهلبیت (علیهمالسلام) با اینکه روزه بودند، غذای خویش را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند و خود، با آب افطار کردند.(5) چنین کارهایی، هرچند باعث تقرّب الهی و تقویت بُعد روحی است؛ ولی به بدن ضرر میرساند.
آیا این گرسنگیهای طولانی، سوءتغذیه محسوب نمیشود و آیا اثر منفی بر سلامت نداشته است؟ بدون شک سوءتغذیه بوده و اثر منفی بر سلامت داشته؛ ولی منافاتی هم با عصمت پیامبر خدا (صلّی اللّه علیه و آله) نداشته است. یا مثلاً حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز گاهی گرسنگی میکشید و در نقلی آمده است که سه روز بر وی گذشت که چیزی (خوراکی) در خانه نداشت و حیا کرد که این مطلب را به همسرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اطلاع دهد؛ زیرا نگران بود که مبادا وی نتواند چیزی تهیه کند.(6) این مشکلات، هم بر جسم خودش اثر منفی داشته و هم بر جسم فرزندانش که دو امام آینده بودند. آیا اینها نمیتواند باعث کوتاه شدن عمر انسان بشود؟ در حالی که منافاتی هم با عصمت ندارد.
یا مثلا در روایتی از امام باقر (علیهالسلام) آمده است که من از بازار گوشت و پنیر میخرم در حالی که میدانم در بازار، از طایفه بربر و سودان هم هستند که مطمئن نیستم همه آنها هنگام ذبح، بسم الله بگویند.(7) «بربر و سودان» ظاهراً طایفههایی بودند که در آن زمان، در بازار مسلمین گوشت میفروختند؛ ولی یا مسلمان نبودند یا مسلمان بودند، ولی مثل عشایر ساکن روستاهای دورافتاده، اهل رعایت احکام شرعی و بهداشت نبودهاند.
نیز خود ائمه (علیهمالسلام)، در بحث پاکی و نجسی که مهمتر از بهداشت است، اصالت طهارت جاری میکردند و نمیپرسیدند که فلان گوشت از کجا آمده و چه کسی آن را ذبح کرده و آیا احکام شرعی ذبح را رعایت کرده یا نه.(8) پس با این وجود، احتمال میدهیم گوشت و پنیری که امام معصوم مصرف میکرده، ذبح شرعی نشده باشد و این درحالی است که رعایت نشدن ذبح شرعی، باعث مُضرّ شدن گوشت هم میشود و بر سلامت هم تأثیر منفی دارد. نتیجه اینکه معصوم بودن، دلالت بر این ندارد که تغذیه امام همیشه کامل و بینقص بوده است.
بررسی مقدمه دوم
فرض کنیم تغذیه و سبک زندگی اهلبیت، هیچ اشکال و ضرری نداشته است. چطور میتوان این گزاره را ثابت کرد که: «امکان ندارد کسی که اعتدال مزاج دارد، به مرگ طبیعی (خصوصاً در سنینی که معصومین علیهمالسلام از دنیا رفتهاند) از دنیا برود». از کجا معلوم که هر کس اعتدال مزاج داشته باشد، حتماً به مرگ غیرطبیعی از دنیا میرود؟ مگر ما همه عوامل مرگ طبیعی و غیرطبیعی را میشناسیم؟ مگر ناراحتیهای روحی (مانند آزار دیدنهای پیامبر و یا داغ دیدن حضرت زهرا) نمیتواند باعث مرگ زودهنگام شود؟ مگر چشمزخم(9) و عوامل غیرمادی دیگر، نمیتوانند باعث جلوافتادن مرگ شوند؟(10) مگر اهلبیت (علیهمالسلام) همانند دیگر انسانها مریض نمیشدند؟! چه بُعدی دارد که بیماری باعث مرگ شود یا باعث کوتاه شدن عمر طبیعی بشود؟ به علاوه، جسم اهلبیت نیز متأثر از جسم پدر و مادرشان بوده و بُعدی ندارد که آثار ژنتیک نیز باعث کوتاه شدن عمر فردی بشود. هیچ یک از این عوامل، منافاتی با عصمت آن بزرگواران ندارد.
پس با این مقدمات، نمیتوان شهادت اهلبیت را اثبات کرد؛ مگر اینکه شهادت را به معنای وسیعی بگیریم که مثلاً حتی مرگ کسانی را که عمرشان بر اثر گرسنگی یا چشمزخم و عوامل محیطی و بیماری و ژنتیک و رنجش روحی و... کوتاه شده، همه را شهادت بنامیم. در این صورت، بسیاری از مؤمنان را باید شهید بدانیم و اختصاصی به معصومان ندارد.
نتیجه گیری
خلاصه اینکه عوامل بسیاری در کوتاه شدن عمر تأثیر دارد که بسیاری از آنها، ممکن است برای معصومان نیز پیش بیاید؛ همان گونه که اهلبیت (علیهمالسلام) نیز گاهی بیمار میشدند و خود بیماری هم یکی از عواملی است که میتواند باعث کوتاه شدن عمر شود. از این رو، نمیتوان گفت «معصومان از عوامل کوتاه شدن عمر بر کنار بودهاند؛ پس هرگاه عمرشان کوتاه شده، لابد به شهادت از دنیا رفتهاند و نه به مرگ طبیعی». مگر اینکه شهادت را به معنایی بسیار وسیع در نظر بگیریم که مرگ هر کسی را که عمرش بر اثر عواملی چون سختی و بیماری و گرسنگی و چشمزخم کوتاه شده، در بر بگیرد و البته در این صورت، مرگ بسیاری از مؤمنان را باید شهادت بشماریم. نتیجه اینکه: باید با دلایل تاریخی، شهادت ائمه را رد یا اثبات کنیم.
معرفی منبع برای مطالعه بیشتر
برای آگاهی از چگونگی شهادت اهلبیت (علیهمالسلام) و بررسی گزارشهای تاریخی درباره رحلت هر یک از آنان، ر.ک: مقتل معصومین (علیهمالسلام)، کاری از پژوهشکده باقرالعلوم (علیهالسلام).
پینوشتها
1. درباره گرسنگی مسلمانان در شعب، ر.ک: جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج1 (سیره رسول خدا)، قم، انتشارات دلیل، چاپ اول، 1380ه.ش، ص360 ـ 361.
2. «وَ کَانَ یُعَصِّبُ الْحَجَرَ عَلَى بَطْنِهِ مِنَ الْجُوع». ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد، مناقب آل ابی طالب، قم، انتشارات علامه، 1379ق، ج1، ص146.
3. اینکه این مطلب مربوط به دوران پس از هجرت است، از آن جا روشن میشود که ناقل آن، یکی از انصار است. در روایتی از نعمان بن بشیر نقل شده که گفت: «لَقَدْ رَأَیْتُ نَبِیَّکُمْ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَمَا یَجِدُ مِنَ الدَّقَلِ مَا یَمْلَأُ بَطْنَهُ». مقریزی، تقى الدین أحمد بن على، إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفده و المتاع، تحقیق: محمد عبدالحمید النمیسى، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولى، 1420ه.ق/ 1999م، ج2، ص297.
4. سوره انسان، آیه 8: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیرا».
5. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، قم، مؤسسه دارالکتاب، 1404ه.ق، ج2، ص398 _ 399.
6. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380ه.ق، ج1، ص171، ح41 به نقل از سیف بن نجم از امام باقر (علیهالسلام).
7. «... وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَعْتَرِضُ السُّوقَ فَأَشْتَرِی بِهَا اللَّحْمَ وَ السَّمْنَ وَ الْجُبُنَّ وَ اللَّهِ مَا أَظُنُّ کُلَّهُمْ یُسَمُّونَ هَذِهِ الْبَرْبَرَ وَ هَذِهِ السُّودَانَ». حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، 1409ق، ج25، ص119، ح31380.
8. حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، آل البیت، 1409ق، ج25، ص119، ح31383: «عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ کَانَ أَبِی یَبْعَثُ بِالدَّرَاهِمِ إِلَى السُّوقِ فَیَشْتَرِی بِهَا جُبُنّاً وَ یُسَمِّی وَ یَأْکُلُ وَ لَا یَسْأَلُ عَنْهُ».
9. تعبیر «لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِم» در آیه 51 سوره قلم، دلالت بر این دارد که کافران با شنیدن آیات قرآن، میخواستند پیامبر را چشمزخم بزنند. و این نشان میدهد که آن حضرت از آسیب چشمزخم در امان نبوده است.
10. در روایات آمده است بسیاری از مردم، بر اثر چشمزخم از دنیا میروند. برای نمونه، در روایتی از امام صادق (علیهالسلام) آمده است: «لَوْ نُبِشَ لَکُمْ عَنِ الْقُبُورِ لَرَأَیْتُمْ أَنَّ أَکْثَرَ مَوْتَاهُمْ بِالْعَیْنِ لِأَنَّ الْعَیْنَ حَقٌّ أَلَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صقَالَ الْعَیْنُ حَقٌّ فَمَنْ أَعْجَبَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَلْیَذْکُرِ اللَّهَ فِی ذَلِکَ فَإِنَّهُ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ لَمْ یَضُرَّهُ». مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان ـ بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ه.ق، ج60، ص25، ح20.