ناصبی کیست؟
ناصبی کیست و آیا این گروه فرقه ای از حدیث هفتاد و سه فرقه است؟
یکی از روایات موجود در منابع فریقین، حدیث افتراق امت پیامبر (صلی الله علیه وآله) به هفتاد و سه فرقه است.(1) در اینکه مفاد این حدیث چگونه با فرق موجود در تاریخ اسلام قابل انطباق است؛ زیرا فِرَق پیدا شده در اسلام بیش از هفتاد و سه فرقه بوده، احتمالاتی بیان شده که یکی از آنها بیانگر آن است که مقصود از رقم هفتاد و سه در این روایت، تعداد حقیقی فرق اسلامی نیست؛ بلکه این رقم کنایه از فزونی فرقه هایی است که پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) پدید آمده است.(2)
در قرون ابتدایی اسلام فرق اعتقادی متعددی شکل گرفت که ویژگی برخی از این گروه ها علاوه بر دوری از تعالیم مکتب اهل بیت (علیهم السلام) که مشخصه کلی فرق اهل سنت است، دشمنی با امام علی (علیه السلام) بوده که به خصوص می توان از دو فرقه ی «خوارج» و «عثمانیة» با این ویژگی یاد نمود.
«خوارج» به واسطه ی پذیرش حکمیّت از سوی امام علی (علیه السلام) آن حضرت را تکفیر نموده و به شهادت رسانیدند و پس از آن با روی کار آمدن «بنی امیه» در شام تفکر «عثمانیه» ترویج یافت، تفکری که اساس آن در دشمنی با امام علی (علیه السلام) و محبت خاص نسبت به «عثمان» بود.
«ابن حجر عسقلانی»، در تعریف عثمانیه می نویسد: «عثمانیه کسانی بودند که به خاطر غلو در محبت عثمان به تنقیص علی روی آوردند».(3) آنها معتقد بودند عثمان مظلومانه کشته شد و علی (علیه السلام) قاتل «عثمان» و یا در قتل وی دخالت داشته است.(4) و با این ترفند از بیعت با امام (علیه السلام) سر باز زدند و دو جنگ «جمل» و «صفین» را به راه انداختند. بر این اساس می توان «خوارج» و «عثمانیه» را یکی از مصادیق نواصب به حساب آورد.
بررسی واژه ی ناصبی:
از آنجا که «نواصب» احکام کفار را داشته و در فقه شیعه آنان نجس دانسته شده اند شناخت معنای مصطلح فقهی آن قابل توجه است.
ناصبی در لغت و اصطلاح:
واژه ی «نصب» در لغت به معانی مختلفی همچون: «برپا کردن و پابرجا نگه داشتن چیزی»؛ «رنج و سختی»؛ «علامت و اظهار كردن چيزى»؛ «آشکار نمودن بدی، جنگ، دشمنی علیه کسی» است.(5)
این واژه در معنای مصطلح خود در فقه به معانی ای آمده است:
1) کسی که دشمنی با علی (علیه اسلام) یا اهل بیت (علیهم السلام) را جزء دینش قرار داده است.(6) که در برخی از اخبار به این معنی اشاره شده است.(7) بر اساس این تعریف «خوارج» و «اهل شام» داخل در این معنا بوده اند.
2) ناصبى به کسانی گفته می شود که دشمن اهل بيت (عليهم السلام) بوده؛ اما چنین دشمنی ای جزء مذهب آنان نیست؛(8)
3) ناصبى به کسی گفته می شود که دشمن شیعه و پیروان اهل بیت (علیهم السلام) است؛ زیرا بدیهی است که کسی علنا اعلان دشمنی با اهل بیت (علیهم السلام) را بیان نمی دارد.(9)
4) ناصبى كسى است كه غير على (علیه السلام) را بر آنحضرت ترجيح دهد.(10)
در میان این احتمالات گروه اول و دوم آن از نظر فقهی ملحق به کفار بوده ونجس می باشند. بر این اساس دو فرقه ی «خوارج» و «عثمانیه» داخل در حدیث افتراق بوده؛ اما تحقق عنوان ناصبی گری در طول تاریخ الزاما نیازی به قرار گرفتن در فرقه ای که داخل حدیث افتراق باشد نیست.
پی نوشت ها:
1 . ابن ماجه، محمد بن يزيد، سنن الحافظ أبى عبدالله محمد بن يزيد القزويني ابن ماجه، 6جلد، دار الجيل - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1418 ه.ق، ج5، ص471: « عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ؛ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ: «تَفَرَّقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً، وَ تَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَ سَبْعِينَ فِرْقَةً».
2. ر.ک: ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، نشر المصطفی، ص32.
3. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، دار المعرفة - بيروت ، 1379، ج7، ص16: «هُمُ الْعُثْمَانِیةُ الَّذِینَ یغَالُونَ فِی حُبِّ عُثْمَانَ وَینْتَقِصُونَ عَلِیا».
4. ابن حجر العسقلانی، تهذیب التهذیب، ج8، ص457، مطبعة دائرة المعارف النظامية، الهند. (ذیل ترجمه ی: «لمازة بن زبار الازدي الجهضمي أبو لبيد البصري»).
5 . الجوهري الفارابي، الصحاح في اللغة، موقع الوراق، ج2، ص211: «النَصب: مصدر نَصَبْتُ الشيء، إذا أقمته. وصفيحٌ مُنَصَّب، أي نُصِبَ بعضُه على بعض. ونَصَّبَتِ الخيلُ آذانَها، شدِّد للكثرة والمبالغة. ونَصَبْتُ لفلانٍ نَصْباً، إذا عاديته. وناصَبْتُهُ الحربَ مُناصَبَةً»؛ طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، 6 جلد، كتابفروشى مرتضوى، تهران - ايران، سوم، 1416 ه ق، ج2، ص174: «و منه" الناصب" و هو الذي يتظاهر بعداوة أهل البيت أو لمواليهم لأجل متابعتهم لهم، و في القاموس النواصب و الناصبة و أهل النصب المتدينون ببغض علي (علیه السلام) لأنهم نصبوا له، أي أعادوه. قال بعض الفضلاء: اختلف في تحقيق الناصبي: فزعم البعض أن المراد من نصب العداوة لأهل البيت (علیهم السلام)، و زعم آخرون أنه من نصب العداوةلشيعتهم، و في الأحاديث ما يصرح بالثاني».
6 . الفيروزآبادى، القاموس المحيط، مؤسسة الرسالة للطباعة والنشر والتوزيع، بيروت - لبنان،ج1، ص138: «والنَّواصِبُ والنَّاصبيَّةُ وأهلُ النَّصْبِ: المُتَدَيّنونَ بِبِغْضَةِ عليّ، رضي الله عنه»؛ واسطى، زبيدى، حنفى، محب الدين، سيد محمد مرتضى حسينى، تاج العروس من جواهر القاموس، 20 جلد، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع، بيروت - لبنان، اول، 1414 ه ق، ج2، ص436: « و منه النَّوَاصِبُ، و النّاصِبيَّةُ، و أَهْلُ النَّصْبِ: و هم المتَدَيِّنُون بِبغْضَةِ سيّدِنا أَميرِ المُؤْمِنينَ و يَعْسُوب المُسْلِمينَ أَبي الحَسنِ عَلِيّ بْنِ أَبي طالبٍ، رضِيَ اللّٰه تعالى عَنْهُ و كَرَّم وجْهَهُ؛ لأَنَّهم نَصَبُوا له، أَي: عادَوْهُ، و أَظْهَرُوا له الخِلافَ، و هم طائفة [من] الخَوَارِج، و أَخبارُهم مُستوفاةٌ في كتاب المَعالم لِلبَلاذُرِيّ».
7. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، علل الشرائع، 2 جلد، كتابفروشى داورى، قم - ايران، اول، 1386 ه ق، ج1،ص293: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ ...وَ إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنْ غُسَالَةِ الْحَمَّامِ فَفِيهَا يَجْتَمِعُ غُسَالَةُ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ وَ النَّاصِبِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هُوَ شَرُّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْجَسُ مِنْهُ».
8. الطريحي، مجمع البحرین، مکتبة الشاملة، ج2، ص133: «و منه الناصب و هو الذي يتظاهر بعداوة أهل البيت أو لمواليهم».
9. قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، علل الشرائع، 2 جلد، كتابفروشى داورى، قم - ايران، اول، 1386 ه ق، ج2، ص601: «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ لَيْسَ النَّاصِبُ مَنْ نَصَبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ لِأَنَّكَ لَا تَجِدُ رَجُلًا يَقُولُ أَنَا أُبْغِضُ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ لَكِنَّ النَّاصِبَ مَنْ نَصَبَ لَكُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّكُمْ تَتَوَلَّوْنَّا وَ أَنَّكُمْ مِنْ شِيعَتِنَا».
10. عاملى، حرّ، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، 30 جلد، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1409 ه ق، ج9، ص491: «مُحَمَّدُ بْنُ إِدْرِيسَ فِي آخِرِ السَّرَائِرِ نَقْلًا مِنْ كِتَابِ مَسَائِلِ الرِّجَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ زِيَادٍ وَ مُوسَى بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عِيسَى قَالَ كَتَبْتُ إِلَيْهِ يَعْنِي عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ علیه السلام أَسْأَلُهُ عَنِ النَّاصِبِ- هَلْ أَحْتَاجُ فِي امْتِحَانِهِ- إِلَى أَكْثَرَ مِنْ تَقْدِيمِهِ الْجِبْتَ وَ الطَّاغُوتَ- وَ اعْتِقَادِ إِمَامَتِهِمَا- فَرَجَعَ الْجَوَابُ مَنْ كَانَ عَلَى هَذَا فَهُوَ نَاصِبٌ».
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید