مخالفین عرفان
چرا عده ای به مبارزه با عرفان و عارف پرداخته اند و در این خصوص به احادیث نیز استناد می کنند؟
برای پاسخ به این سوال باید به دو نکته توجه بفرمایید:
نکته اول:
کسی با عرفان اسلامی به معنای لغوی آن، یعنی شناخت و معرفت خداوند چه بخش نظری آن که به صورت شفاف در روایات آمده است، و چه بخش عملی آن و توصیه های شریعت در خصوص تقرب به خداوند مخالفتی ندارد، آنچه که مورد اختلاف است عرفان نظری اصطلاحی است.
البته این اختلاف نظر مسئله عجیبی نیست، در بسیاری از موضوعات میان علمای دین اختلاف نظر وجود دارد و کاملا امری طبیعی است، اگر این اختلاف پررنگ شده است نه به خاطر این است که برای اولین بار بین علماء اختلاف شده، بلکه بدین خاطر است که در مسئله توحید و بنیان های اعتقادی، سخنانی به ظاهر متعارض گفته می شود و این موجب موضع گیری جدی تر، و پررنگ تر شدن این اختلافات شده است.
عرفان نظری از یک سری مقدمات، اصطلاحات و تعابیری بهره می برد که فهم آن ها بسیار دشوار است، و به صورت شفاف و با چنین ظواهری در آیات و روایات نیامده و ظاهر آن هم ممکن است دوپهلو بوده و نیازمند تبیین های روشن گرانه باشد، به همین خاطر موجب بروز برخی اختلافات شده، همان طور که شهید مطهری می فرماید: «عرفان، گذشته از اين كه مانند هر علم ديگر اصطلاحاتى مخصوص به خود دارد، زبانش زبان «رمز» است. خود عرفا در برخى كتب خود كليد اين رمزها را به دست داده اند. با آشنايى با كليد رمزها بسيارى از ابهامات و ايهامات رفع مى شود.»(1)
عامل دیگری که موجب این اختلاف شده است چه در مورد عرفان و چه در فلسفه، بحث منشأ آن هاست، به عنوان مثال مخالفین فلسفه گاهی این تفکرات را به یونان نسبت می دهند و این خودش یک پیش فرض برای رد آن است، در مورد عرفان هم گاهی تعابیر این چنینی شنیده می شود که می گویند عرفان ابن عربی؛ یعنی منشأ عرفان نظری را این شخصیت می دانند به همین جهت آن را علمی تأسیس شده از جانب غیر معصومین و در عرض آن می دانند، در حالی که صرف این مسئله دلیلی بر رد یک علم نمی شود، بلکه باید این آموزه ها با آموزه های اهل بیت(علیهم السلام) مقایسه داده شوند چرا که نویسندگان آثار عرفانی ادعای استقلال از اسلام ندارند.
البته در این میان برخی مخالفت ها نیز با خود عرفان، بلکه با برداشت ها و تفسیرهای نادرست از اصطلاحات عرفانی است، چرا که همواره جریان های عرفان کاذب و تصوف، در طول تاریخ وجود داشته است که به نام عرفان اسلامی به انحراف رفته اند. به عنوان نمونه مسئله «وحدت وجود» از مسائلی بوده است که گاهی تفسیرهای انحرافی از آن ارائه شده(2) و این امر موجب موضع گیری علماء بر علیه این مسئله و حتی گاهی تمامی مسائل عرفان نظری شده است.
نکته دوم:
نکته دومی که ذکر آن لازم است این است که این مباحث از مباحث تخصصی و بسیار دشوار است که فهم و درک آن و سپس قضاوت در خصوص دیدگاه درست، سال ها تلاش و تحصیل را می طلبد، به همین خاطر لازم است که توده مردم از ورود به این اختلافات و اتخاذ موضع در این خصوص خودداری کنند.
همان طور که قضاوت و ابراز نظر در مسائل تخصصی هر رشته ای نیاز به تحصیل در آن رشته و تخصص در آن امر دارد، این مباحث نیز این چنین است، عرفی شدن این مباحث دقیق که تبیین آن ها نیازمند فهم عمیق و دقیق مقدمات و اصل آن است در میان توده مردم موجب برداشت های نادرست و گمراه کننده شده، و گاهی اتهام به علماء و برخوردهای ناشایست دیگر را در پی خواهد داشت.
پی نوشت ها:
1. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، تهران، ج1، ص451.
2. ر.ک: امینی نژاد، علی، آشنایی با مجموعه عرفان اسلامی، نشر موسسه امام خمینی(ره)، قم، چاپ سوم، 1393، ص243.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید