قرآن و ولایت فقیه
آیا ولایت مطلقه فقیه از قرآن قابل اثبات است؟ لطفا آیات آن را بیان فرمایید.
همان طور که می دانید آیات قرآن توسط روایات اهلبیت توضیح داده شده و تفسیر و تبیین می شوند.
قرآن کریم تبیین هدایت خود را بر عهده پیامبر می گذارد: «وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛ و این قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی(1) و نیز فرمود «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ آنچه را رسول خدا برای شما آورد بگیرید و آنچه را نهی کرد خودداری کنید.(2) از این آیات به دست می آید که خداوند متعال فرامین رسول خود را نازل منزل و قائم مقام خود کرده است، پس هر چه فرمایش پیامبر خدا باشد می توان با استناد به این آیات، سخن غیر مستقیم قرآن دانست.
گاهی اصل یک امری از قرآن ثابت شده ولی جزئیات و شرایط و حدود آن را باید از روایات دریافت کرد مثلا بحث نماز در قرآن بارها امر به آن شده است اما این که این نماز چگونه خوانده شود و چند رکعت باشد و ... در قرآن نیامده است و احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) آن را بیان می کنند.
برای این که بتوانید اثبات و یا عدم اثبات ولایت فقیه را از قرآن نتیجه بگیرد لازم است دو واژه ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه را به صورت دقیق تعریف نماییم بعد ببینیم آیا این آیات و چینش آن ها در کنار هم قدرت اثبات این موضوع را دارند و یا نه؟
تفاوت ولایت فقیه و ولایت مطلقه فقیه به صورت مختصر:
الف. اختیارات ولی فقیه در دو محور قابل بررسی است:
1. در ناحیه افرادی که ولی فقیه بر آنان ولایت دارد.
2. در ناحیه اموری که ولیه فقیه شأنیت تصرف در آن امور را دارد.
اگر اختیارات ولی فقیه را محدود به افراد خاصی (مانند دیوانگان، ایتام و...) ندانسته و تصرفات او را محدود به اموری مانند (قضاوت و فتوا) ندانیم، قائل به ولایت مطلقه فقیه شده ایم در غیر این صورت ولایت مطلقه برای فقیه ثابت نیست.
معنای ولایت: ولایت در زبان عربی از ماده «ولِِی» به معنای نزدیکی و قرب است(3) برای لفظ ولایت غیر از این معنا دو معنای: 1. سلطنت و چیرگی 2. رهبری و حکومت ذکر شده است.(4)
ب. معنای ولایت فقیه:
ولایت به معنای والی بودن، مدیر بودن و اجرا کننده است و اگر گفته می شود: «که فقیه ولایت دارد؛ یعنی از سوی شارع مقدس، تبیین قوانین الاهی و اجرای احکام دین و مدیریت جامعه اسلامی در عصر غیبت بر عهده فقیه جامع الشرایط است».(5)
معنای مطلقه بودن ولایت فقیه:
در فقه؛ ولایت بر عده ای ثابت شده است، مانند ولایت پدر و جد پدری بر فرزند کوچک (غیر رشید) یا دیوانه و یا کم عقل(6) در این موارد امور فرزند (دختر یا پسر) بر عهده پدرش یا جد پدری او است، که پدر و جد پدری با توجه به مصلحت فرزند امور او را اداره می کنند.
همچنین ولایت وکیل بر موکل تا زمانی که موکل زنده باشد. موارد دیگری نیز ثابت است که در کتاب های فقهی ذکر شده است. پس اصل ولایت بر دیگران از ضروریات فقه اسلام است یکی از این ولایت ها، ولایت فقیه است.
ولی بحث در این است که ولایت فقیه از باب ولایت پدر و جد پدری است یا از نوع ولایت به معنای سرپرستی و اداره شئون جامعه است؟
آن چه مسلم است این است که همه فقیهان در اصل ثبوت ولایت فقیه اتفاق نظر دارند و اختلاف آنها در سعه و ضیق اختیارات ولی فقیه است که اگر اختیارات او را از نوع ولایت به معنای اداره امور جامعه بگیریم به همان معنای ولایت مطلقه می رسیم.
ولایت مطلقه فقیه یک اصطلاح فقهی است که به حوزه اعمال ولایت و کسانی که تحت ولایت قرار دارند نظر دارد و محدودیت در این زمینه را انکار می کند. به عبارت دیگر این اصطلاح بیان می کند که، دامنه ولایت فقیه، محدود به عده خاصی مانند دیوانگان، سفیهان و ... نیست بلکه نسبت به همه افراد و همه احکام و مطلق است. مرحوم امام خمینی (رحمه الله علیه) در این باره می فرمود: هر آن چه برای پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) از جهت ولایت و رهبری شان ثابت است، عین همان امور برای فقیه هم ثابت است اما دیگر اختیارات آن ها که از این جهت نیست برای فقیه هم ثابت نیست.(7)
با این بیان روشن شد که مطلقه بودن ولایت فقیه یک اصطلاح فقهی است که در مقام بیان گستره فعالیت و وظایف ولی فقیه است و مقید به ولایت فقیه بر دیوانگان و ایتام و بی سرپرستان نیست.
حال که معنای ولایت مطلقه فقیه مشخص شد و بیان شد که ولایت مطلقه یعنی حق سرپرستی بر جامعه و حکومت توجه به این نکته مهم است که این مجموعه آیات در صدد اثبات شرایط و ویژگی های حاکم مورد پسند و سفارش قرآن برای جامعه اسلامی است و با احصاء این شرایط مصداق آن را در ولی فقیه در زمان خود متعین می بینیم.
وقتی که قرآن می فرماید : «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»؛ خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان سلطه نمی دهد(8) و «لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْءٍ»؛ مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست و ولی خود بگیرند و هر کس چنین کند از لطف و ولایت خدا بی بهره است(9)؛ این بدان معنا است که در بالا ترین درجه تسلط، دوستی، ولایت که همان ولایت بر جامعه است نیز خدا راضی نیست غیر مومنین بر آن ها حکومت کنند و ایمان شرط لازم برای حاکم اسلامی است.
وقتی قرآن می فرماید: «وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ»؛ به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید(10)؛ این یعنی بالاترین رکون و گرایش که همان گرایش به والی و حاکم است نباید ظالمانه باشد. پس شرط حاکم اسلامی عادل بودن است.
وقتی قرآن می فرماید : «أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؛ آیا کسی که به راه حق هدایت می کند، سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد؛ مگر آنکه راه برده شود؛ شما را چه میشود؟ چگونه داوری میکنید؟(11)؛ یعنی تبعیت باید از کسی صورت بگیرد که راه یافته به هدایت باشد نه انسان گمراه، کسی که در هدایت مستقر باشد در همه زمینه ها، علمی، عملی، سیاسی و... اگر افراد در جامعه می خواهند تبعیت کنند که بالاترین سطح آن تبیعیت از حاکم است باید از حاکمی تبعیت کنند که در این زمینه ها خود هدایت یافته باشد(فقاهت)
اگر قرآن می فرماید: «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»؛ همانا بهترین کسی که می توان به کار گرفت فرد قوی امین است(12)؛ باید انسان در امور اجتماعی به فردی اعتماد کند که هم قوی و هم امین باشد.
از طرف دیگر حکومت اسلامی حکومت قانون خداست «وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ»؛ و هر کس بدان چه خدا نازل کرده حکم نکند آن ها از کافران هستند(13)؛ و آن بدون حاکمیت دین شناسی و متخصص مستعد در اجرای احکام الهی ( فقیه عادل و جامع الشرایط) امکان پذیر نیست.
در زمان غیبت چه فردی به این ملاک ها نزدیک تر است؟ فقیه عادل با کفایت (ولی فقیه) کسی که بتواند بر اساس دین، جامعه اسلامی را راهبری کند.
پی نوشت ها:
1. نحل/ 44.
2. حشر/ 7.
3. رازی، عبدالقادر، مختار الصحاح، (صحاح جوهری)، انتشارات الرسالة، ماده ولی، ص 631.
4. مصطفی ابراهیم، معجم الوسیط، انتشارات دارالدعوة، مصر، 1989م، ص 1058.
5. جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، انتشارات اسراء، ص 463.
6. نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، لوح فشرده جامع فقه اهل بیت(علیهم السلام)، ج 22، ص 322.
7. إمام الخمینی، کتاب البیع، انتشارات تنظیم آثار امام خمینی، ج 2، ص 664.
8. نساء/ 141.
9. آل عمران/ 28.
10. هود/ 113.
11. یونس/ 35.
12. قصص/ 26.
13. مائده/ 44.
برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید