توصیف خدا
خدا از نظر فلاسفه وجودی هست که دارای همه کمالات و عاری از هر گونه عیب و نقص و محدودیت و تاثیر پذیرفتن است. ولی مردم به خدایی اعتقاد دارند که مهربان و دلسوز است و خشمگین می شود و از گناهان بندگانش می گذرد.
حال سوال من این است که از بین این دو توصیف، کدام یک بهتر است؟ آیا می توان بین این دو جمع کرد به طوریکه به کمال مطلق بودن خدا خدشه وارد نشود؟
موجود متعالی ای که در فلسفه به نام واجب الوجود اثبات میشود، همان موجودی است که در ادیان به نام خداوند متعال شناخته میشود. از جهت ذات و صفات با هم فرقی ندارند. منتها با این تفاوت که در فلسفه، به صورت جزیی نمیتوان از این بحث کرد که خداوند کدام صفت را دارد و کدام یک را ندارد. بلکه در فلسفه در نگاه اولی، از این بحث میشودکه خداوند به جهت اینکه نیازمند نیست و کامل است، حتما و ضرورتا تمام صفات ثبوتی و کمالی را دارد و حتما از تمام صفاتی که مستلزم نوعی نقص باشد مبرا است.این مطلب را به صورت کلی اثبات میکند.
اما اینکه مشخصا کدام صفت را دارد و کدام یک را ندارد، در وهله بعد صورت میگیرد.
در این مرحله، هر صفتی که مستلزم نقص باشد، به واسطه آن قاعده کلی از او سلب میشود و هر صفتی که دلالت بر نوعی کمال داشته باشد برایش اثبات میشود.در متون دینی وضعیت بدین صورت است که برای خداوند متعال صفاتی اثبات میشود. اما بسیاری از این صفات، که صفات "انسان وار" یا صفاتی است که در انسان و موجودات دیگر نیز وجود دارد. اتصاف خداوند به این صفات، با همین تلقی رایج مستلزم نقص بر خداوند است.
به همین جهت، در متون دینی به صورت مستقیم یا غیر مستقیم بیان شده مراد از اتصاف خداوند به این صفات، به صورتی است که مستلزم نقصی بر او نیست.
چنانکه در روایتی از امام رضا علیه السلام به بیان معنا و کیفیت رضایت و سخط خداوند اشاره شده است. حضرت در پاسخ شخصی که از وجود این دو صفت در خداوند سوال پرسیده بود فرمود:
«نَعَمْ ولكِنْ لَيْسَ ذلِكَ عَلى ما يُوجَدُ مِنَ الْمَخْلوقينَ وَ ذلِكَ اَنَّ الرِّضا حالٌ تَدْخُلُ عَلَيْهِ فَتَقنْقُلُهُ مِنْ حالٍ الى حالٍ لِاَنَّ الْمَخْلُوقَ اَجْوَفٌ مُعْتَمَلٌ مُرَكَّبٌ، لِلْاَشْياءِ فيهِ مَدْخَلٌ وَ خالِقُنا لا مَدْخَلَ لِلْاَشْياءِ فيهِ لِاَنَّهُ واحِدٌ واحِدِىُّ الذّاتِ واحِدىُّ الْمَعْنى، فَرِضاهُ ثَوابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقابُهُ مِنْ حالٍ اِلى حالٍ لِاَنَّ ذلِكَ مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقينَ العاجِزينَ الْمُحْتاجينَ»
آرى ، اما نه مثل مخلوق؛ زيرا رضایت حالتی است که داخل در موجود میشود و او را از حالى به حالى وارد مى كند. دلیلش نیز این استکه مخلوق مركّب و تو خالى است و به همین جهت اموری میتوانند داخل او شوند. ولی خداوند که واحد و احدی الذات(غیر مرکب) است، چیزی نمیتواند در آن وارد شود. پس رضاى او همان ثواب او و سخط او و عذاب اوست بى آنكه چيزى به وجود او عارض شده و او را تهييج و از حالى به حالى وارد كند كه اين صفات مخلوق عاجز و محتاج است.(1)
همانطور که در این روایت - که نمونه ای از چندین روایت ناظر به نفی امور سلبی و مستلزم نقص از خداوند است - مشخص است، خداوند صفت رضایت و سخط را دارد اما نه به صورتی که مستلزم نقص بشود. نه به صورتی که در انسانها این صفت وجود دارد چرا که این حالات در انسان، مستلزم تغییر در حالات انسان است ولی تغییر در خداوند محال است و راه ندارد. در این روایت که در متون روایی معتبر وارد شده است، هم کیفیت این صفات مشخص شده است و هم برای نفی این امور سلبی استدلال آورده است.
بنابراین؛
اولا: خدای ادیان و خدای فلاسفه فرقی با هم از این جهت ندارند که در هر دو ذاتی است دارای تمام اوصاف کمالی و خالی از هر گونه نقصی.
ثانیا: در هر دو، اموری که مستلزم نقص است از خداوند سلب شده است.
پی نوشت:
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی،تحقیق و تصحیح غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1407ق، چاپ چهارم، ج1، ص110
http://www.askquran.ir/showthread.php?t=59468&p=887631&viewfull=1#post887631