عدالت، خلقت و شرائط متفاوت
چگونه با عدل خداوند سازگار است كه دو نفر بيافريند، يكى در كشور مسلمان و با نطفه و لقمه پاک، امّا ديگرى در خانواده بى دين و كشورى غيرمسلمان؛ و روشن است كه زمينه رسيدن به سعادت براى شخص اوّل فراهم تر است؟ جواب این سوال نیاز به مختصر مقدمه ای دارد که عرض می کنم: 1. این دنیا محل امتحان و آزمایش ما انسان ها است همان طور که در قرآن می فرماید: «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً»(1) یا «لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»(2) 2. با توجه به این که ما قرار است در این دنیا آزمایش شویم نیاز به اختیار و اراده داریم و لذا ما از نعمت اراده و اختیار بر خورداریم: «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»(3) 3. این دنیا دارای محدودیت هایی است که جزء لاینفک و جدا نشدنی آن است، مانند زمان و مکان و خصوصیاتی مانند بقاء نسل با زاد و ولد و ... . 4. این دنیا عالم اسباب و مسببات است. 5. خداوند کارهایش را از مسیر اسباب و مسببات انجام می دهد، همان طور که در روایت است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ سَبَباً»(4)، خداوند امتناع دارد که امور عالم را جاری کند مگر از طریق وسائط و اسباب؛ خداوند برای هر چیز سببی قرار داد. با توجه به این مقدمات باید عرض کنم که چون شکل گرفتن این دنیا و به وجود آمدن انسان ها و گسترش نسل آدمی بسته به زاد و ولد دارد و این زاد و ولد که موهبتی الهی هست اختصاص به مسلم و کافر ندارد و هم چنین چون این دنیا محل امتحان و ازمایش انسانهاست؛ اولا: در مورد فرزندان افراد کافر، یا باید بگوئیم که خدا اجازه کفر به کسی ندهد تا فرزندان والدین کافر نداشته باشند، و یا همه در محیط پاک و سالم به دنیا بیایند و رشد کنند، و یا این که بگوئیم خدا کفار را عقیم کند تا نتوانند فرزندی به وجود آورند؛ که هر دو این ها مخالف سنت الهی و نظام سببی و مسببی است. با توجه به آموزه های قرآنی اولین انسانی که منشا زاد و ولد و گسترش نسل انسان ها شده است معصوم بوده است، اما به مرور انسان هایی از اختیار خود سوء استفاده کرده و راه کفر و الحاد و یا گناه را در پیش گرفته اند و زمینه خلاف و گناه را برای فرزندان خود به وجود آورده اند، و عده ای هم راه درست را انتخاب کرده و طبیعتا فرزندانشان هم زمنیه مناسب برای تربیت صحیح و سعادت فرزندانشان را فراهم کرده اند. با توجه به این نکته، چیزی که باعث از بین رفتن زمینه و بستر مناسب برای تربیت صحیح فرزندان شده است سوء اختیار برخی انسان ها بوده است و از طرف خدا بی عدالتی رخ نداده. ثانیا: درست است که محیط و والدین بر استعداد و توان افراد تاثیر دارد اما این تاثیر یک تاثیر کامل و جزمی نیست به طوری که فرزندان نتواند مسیر زندگی خود را بر خلاف باورها و عقاید والدین تغییر دهند؛ شاهد آن هم وجود افرادی هست که راهی غیر از راه والدین را برای خود برگزیده اند، چه از فرزندان مسلمین و چه کفار، همانند فرزند نوح که با وجود این که از پدری معصوم به وجود آمده بود منحرف شد، و یا قابیل و ...، و نیز برخی که از خانواده بد متولد شده ولی راه درست را رفته اند، مانند جوانانی که در صدر اسلام با وجود مخالفت والدین، به پیامبر ایمان آورده و دست از بت پرستی و شرک کشیدند، و یا افرادی که در محیط آلوده کشورهای غربی متولد و بزرگ شده اند ولی راه حق را پیدا کرده و مسلمان شده اند. مفسرین در تفسیر آیه 19 سوره روم که می فرماید: «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ...»(5) گفته اند: مومن از کافر و کافر از مومن به دنیا می آید که خداى تعالى کافر را مرده، و مومن را زنده ناميده است: «أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ»(6) ثالثا: نکته بعدی میزان توقع خداوند از افراد با شرایط متفاوت است که از آن به عدل جزائی یاد کردیم. با توجه به این که افراد، دارای شرایط مختلفی هستند اگر خداوند از همه آن ها به یک اندازه توقع داشته باشد این می شود مصداق ظلم؛ و حال آن که خداوند در قرآن می فرماید: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(7)؛ و لذا کسی که در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده و رشد کرده و بزرگ شده باشد، با کسی که در یک خانواده لاابالی و بی دین و یا از راه نامشروع متولد شده باشد، در حساب و کتاب مساوی نیستند و این همان عدل جزائی خداوند است. پس به وجود آمدن افراد با شرایط یکسان عملا ممکن نیست اما خداوند از مراحل ايمان آن مقدار را بر هر يک از بندگان خود تکليف کرده که در خور فهم او باشد، و از اطاعت آن مقدارى را تکليف کرده که در خور نيرو و توانائى بنده باشد، و عقلا هم این سنت و روشی مقبول است.
___________
1. انبیاء/ 35.
2. کهف/ 7.
3. کهف/ 29.
4. الکافی، ج 1، ص 183.
5. روم/ 19.
6. انعام/ 22.
7. بقره/ 286.