تسلسل
تسلسل چیست؟ شروط تسلسل محال چه مواردی هست؟
تسلسل، در لغت به معنای اتصال شئ به شئ است، به همین جهت به زنجیر آهنی سلسلة الحدید گویند.(1) تسلسل در اصطلاح یعنی زنجيره شدن علل غير متناهيه. فلاسفه، نظام و ترتيب علل و معلولات را به حلقات زنجير كه به ترتيب پشت سر يكديگر قرار گرفته اند، تشبيه كرده اند. تسلسل مصطلح محال است و موردی یافت نمی شود که محال نباشد، زیرا اگر برای هر معلولی علتی باشد و برای آن علت علتی دیگر، و این زنجیر ادامه یابد و به یک علت غیر معلول منتهی نشود، تسلسل نام داشته و محال خواهد بود؛ اما اگر ریشه همه علت ها به یک علت قائم به ذات برگردد، نامش تسلسل نخواهد بود. مثال معروف آن مرغ و تخم مرغ است، این مرغ از تخم بوجود آمده آن تخم نیز از مرغ و... تا کجا این سؤال ادامه دارد؟ یعنی آیا اول تخم مرغ بوده و جوجه به دنیا آمده و مرغ شده یا اول مرغ وجود داشته و تخم گذاشته و جوجه به دنیا آمده و مرغ شده، این سلسله حتما باید یک ابتدائی داشته باشد که اگر نداشته باشد محال است، زیرا تسلسل محال است. ـ اما بطلان تسلسل برای بطلان تسلسل دلائل مختلفی ارائه شده که یکی از آن ها برهان تطبیق است. اصل استدلال در برهان تطبيق به صورت قياسی استثنايی به اين صورت تقرير می شود که اگر سلسله غير متناهی از علل و معلول ها، و يا کَمّيت های متصل، وجود داشته باشد، لازمه اش، اجتماع نقيضين است که امری باطل است. بنابر اين کميت های متصل و سلسله علت ها و معلول ها متناهی هستند. ساده ترين روش تبيين اين ملازمه از اين قرار است که يک سلسله غيرمتناهی که يک طرف آن قطع شده است را فرض می کنيم، و از طرفی که متناهی و قطع شده است، به تعدادی معلوم، کم نماييم. حال، مقدار باقيمانده را با سلسله مفروض ديگری که مشابه سلسله نخست است تطبيق دهيم و يا آن مقدار را بر مقدار فرضی نخست انطباق دهيم؛ در اين حالت، سلسله ناقص به ميزانی که از آن قطع شده است از سلسله کامل مشابه، کوتاه تر خواهد بود، و گرنه مستلزم تساوی کل (سلسله پيش از تقطيع) و جزء (مقدار باقيمانده که جزء سلسله پيشين است) می شود که موجب اجتماع نقيضين است. بنابراين اين دو سلسله با يکديگر تفاوت دارند. حال سوال می شود که اين تفاوت ناشی از کجاست؟ سه حالت دارد: يا مستند به اول است، يا وسط و يا طرف ديگر. مستند به اول، يعنی مربوط به طرف منقطع نمی تواند باشد؛ زيرا فرض بر اين است که دو سلسله بر يکديگر تطبيق يافته اند. مربوط به وسط نيز نيست چون فرض اين است که سلسله، کم متصل يا علت و معلول های به هم پيوسته اند و مراتب وسط آن نيز با يکديگر مساوی بوده و بر يکديگر مترتب است، و هر جزء از هر يک از دو سلسله، مساوی جزء متناظر سلسله مقابل بوده و به ترتيب مطابق با آن است. پس فقط می تواند اين تفاوت مستند به طرف مقابل باشد و سلسله ناقص در طرف مقابل قبل از سلسله ديگر قطع مي شود. پس سلسله ناقص، محدود و متناهی است و سلسله کامل نيز محدود و متناهی است؛ زيرا اين سلسله به مقدار محدود و معلومی بر سلسله ناقص افزون است و هر گاه به مقدار محدود و متناهی بر مقدار محدود و متناهی افزوده شود، مقدار حاصل نيز محدود می شود. نتيجه اين می شود که در فرض نامحدود بودن دو سلسله فرضی، محدوديت آن دو سلسه لازم می آيد و اجتماع نامحدود بودن و محدود بودن چيزی جز اجتماع نقيضين نيست. بنابر اين فرض عدم تناهی سلسله علل و معلول ها و ابعاد نامحدود به هم پيوسته نيز باطل است.
ــــــــــــــــ
(1) التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 174.