برتری بنی اسرائیل

image: 

مگر ما آفریده یک خدا نیستیم، چرا بنی اسرائیل را بر عالمیان برتری داد؟
«يا بَني‏ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‏ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ»؛ اى بنى اسرائيل! نعمت هايى را كه به شما ارزانى داشتم به خاطر بياوريد و (نيز به ياد آوريد كه) من، شما را بر جهانيان، برترى بخشيدم.(1) با توجه به ساير آيات قرآن روشن مى‏شود كه مقصود برترى آنها نسبت به افراد محيط و عصر خودشان است، زيرا خداوند در مورد مسلمانان می فرماید: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ»؛ شما (مسلمانان) بهترين امتى بوديد كه براى نفع انسان ها آفريده شده‏ ايد.(2) و در جاى ديگر در باره بنى اسرائيل آمده: «وَ أَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كانُوا يُسْتَضْعَفُونَ مَشارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغارِبَهَا»؛ ما اين مستضعفان را وارث مشرق و مغرب زمين كرديم.(3) روشن است كه بنى اسرائيل در آن زمان وارث تمام جهان نشدند پس مقصود اين است كه وارث شرق و غرب منطقه خودشان گشتند. بنا بر اين فضيلت آن ها بر جهانيان نيز برترى نسبت به افراد همان محيط است.(4) ممكن است مراد از برترى، پيروزى حضرت موسى و قوم بنى اسرائيل بر فرعونيان باشد، نه برترى اخلاقى و اعتقادى، زيرا قرآن بارها از بهانه جويی هاى بى ‏مورد و بى‏ اعتقادى آن ها انتقاد مى ‏كند.(5) بعضى گفته ‏اند منظور، برترى آنان است در امتيازات مخصوصى كه يافتند چون نزول منّ و سلوى، داشتن رسولان و كتاب ‏ها، و شکافتن دریا و غرق كردن فرعونیان، و نشانه ‏ها و پيش آمدهايى كه با آن ها استدلال بر وجود خدا راحت ‏تر، و تحمل مشكلات و تكاليف و وظيفه ‏ها آسان‏ تر مي گردد؛ و نه برترى بطور مطلق و كلى.(6) این آیه ناظر به فضیلت و برتری اعتقادی و اخلاقی نیست بلکه اتمام حجت است برای آن ها که با این همه نعمت و ادله روشن و واضح، آن ها باز هم از دستورات الهی نافرمانی کرده و راه معصیت را در پیش گرفتند.(7) ممکن است گفته شود چرا این آیات را مربوط به زمان خودشان می دانید مگر آیات کلی و مربوط به همه زمان ها نیستند؟ در جواب باید گفت در تفسیر هر آیه، مجموعه آیات الهی و نیز روایات تفسیری معصومین (علیهم السلام) و ...، بایستی مورد توجه قرار گیرد. در دیگر آیات قرآن، خداوند مسلمانان را مورد خطاب قرار داده و آن ها را بهترین امت ها معرفی فرموده: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاس‏»(8)؛ از طرفی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برترین و افضل پیامبران، و دین او خاتم و کاملترین دین ها، و امت او هم بهترین امت ها است. البته روشن است که این برتری مسلمانان در سایه پیروی از تعالیم و دستورات الهی است. هم چنین در مقابل آیات مربوط به برتری بنی اسرائیل، آیات متعدد دیگری هستند که این قوم را بهانه گیر خوانده و به جهات مختلف ـ از جمله در مسائل اعتقادی و اخلاقی ـ مورد نکوهش قرار می دهند. چه بسا این آیات، مراد آن آیات را مشخص می کنند که این برتری عمومیت نداشته و شامل همه زمان ها نمی شود و مربوط به زمان حضور حضرت موسی بوده، و یا برتری به خاطر نعمت ها بوده نه برتری اعتقادی و اخلاقی؛ به آیات ذیل توجه کنید: «وَ هُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ وَ إِذْ أَنْجَيْناكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْن‏»؛ خدايى كه شما را بر جهانيان (و مردم عصرتان) برترى داد! (به خاطر بياوريد) زمانى را كه از (چنگال) فرعونيان نجاتتان بخشيديم!(9) «وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمين»؛ (به ياد آوريد) هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! نعمت خدا را بر خود متذكّر شويد هنگامى كه در ميان شما، پيامبرانى قرار داد (و زنجير بندگى و اسارت فرعونى را شكست) و شما را حاكم و صاحب اختيار خود قرار داد و به شما چيزهايى بخشيد كه به هيچ يک از جهانيان نداده بود!(10) بنابر این؛ با توجه به این که خداوند مسلمانان و امت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را بهترین امتها معرفی فرموده؛ و نیز آیاتی که پس از بیان فضیلت بنی اسرائیل، نعمت های الهی که به خاطر حضرت موسی به آن ها اعطا شده را بر می شمرد؛ و نیز آیات متعددی که بنی اسرائیل را به خاطر جنبه های اعتقادی و اخلاقی مورد نکوهش و مذمت قرار می دهد؛ روشن می شود که این فضیلت و برتری مربوط به زمان خودشان، و با توجه به آن نعمت ها بوده است. اگر گفته شود قرآن بدون جهت از قومی تعریف و تمجید نمی کند، چرا بنی اسرائيلی كه قرآن از آنان به نيكی ياد كرده خيلی زود به فتنه و گناه دچار شدند؟ در جواب باید گفت خداوند متعال به جهت نعمت های مختلفی که به بنی اسرائیل عطا فرموده بود، آن ها را برتر دانسته، ولی آن ها در مقابل این نعمت ها چیزی غیر از کفران نعمت و ... نداشتند لذا منحرف شدند. لذا این ایراد به قرآن وارد نیست بلکه به بنی اسرائیل وارد است. با توجه به مطالب ذیل، برخی رفتارهای آن ها در قبال این همه لطف الهی، آشکار می شود. همین ها نیز سبب انحراف آن ها شده است: ـ اختلاف نمودن از روی علم و آگاهی به خاطر ستم و برتری جویی: «وَ ءَاتَيْنَاهُم بَيِّنَاتٍ مِّنَ الْأَمْرِ فَمَا اخْتَلَفُواْ إِلَّا مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيَا بَيْنَهُمْ»؛ و دلايل روشنى از امر نبوّت و شريعت در اختيارشان قرار داديم آن ها اختلاف نكردند مگر بعد از علم و آگاهى و اين اختلاف بخاطر ستم و برترى‏جويى آنان بود.(11) ـ تکذیب و کشتن پیامبران از روی هوای نفس: «لَقَدْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني‏ إِسْرائيلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى‏ أَنْفُسُهُمْ فَريقاً كَذَّبُوا وَ فَريقاً يَقْتُلُونَ»؛ ما از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم و رسولانى به سوى آن ها فرستاديم (ولى) هر زمان پيامبرى حكمى بر خلاف هوس ها و دلخواه آن ها مى ‏آورد، عده ‏اى را تكذيب مى ‏كردند و عده‏ اى را مى ‏كشتند.(12) ـ تزلزل در اعتقاد به توحید: «قالُوا يا مُوسَى اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ»؛ (در اين هنگام، بنى اسرائيل) به موسى گفتند: «تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان ‏گونه كه آن ها معبودان (و خدايانى) دارند!» گفت: شما جمعيّتى جاهل و نادان هستيد.(13) ـ برتری جویی و بزرگی طلبی: «وَ قَضَيْنا إِلى‏ بَني‏ إِسْرائيلَ فِي الْكِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبيراً»؛ ما به بنى اسرائيل در كتاب (تورات) اعلام كرديم كه دو بار در زمين فساد خواهيد كرد، و برترى‏ جويى بزرگى خواهيد نمود.(14) ـ کفران و تبدیل نعمت های الهی: «سَلْ بَني‏ إِسْرائيلَ كَمْ آتَيْناهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»؛ از بنى اسرائيل بپرس: «چه اندازه نشانه ‏هاى روشن به آن ها داديم؟» (ولى آنان، نعمت ها و امكانات مادى و معنوى را كه خداوند در اختيارشان گذاشته بود، در راه غلط به كار گرفتند.) و كسى كه نعمت خدا را، پس از آن كه به سراغش آمد، تبديل كند (و در مسير خلاف به كار گيرد، گرفتار عذاب شديد الهى خواهد شد) كه خداوند شديد العقاب است.(15) ـ عصیان و تجاوز از حدود الهی: «لُعِنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن بَنىِ إِسرءِيلَ عَلىَ‏ لِسَانِ دَاوُدَ وَ عِيسىَ ابْنِ مَرْيَمَ ذَالِكَ بِمَا عَصَواْ وَّ كَانُواْ يَعْتَدُونَ»؛ كافران بنى اسرائيل، بر زبان داوود و عيسى بن مريم، لعن (و نفرين) شدند! اين بخاطر آن بود كه گناه كردند، و تجاوز مى‏ نمودند.(16) ـ در مقابل زشتی ها ساکت بودند: «كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنكَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ»؛ آن ها از اعمال زشتى كه انجام مى ‏دادند، يكديگر را نهى نمى‏ كردند چه بدكارى انجام مى ‏دادند.(17) ـ اکثر آنها فاسق بودند: «وَ لَاكِنَّ كَثِيرًا مِّنهمْ فَسِقُونَ»؛ ولى بسيارى از آن ها فاسقند.(18) ـ دوستی با کافران: «تَرَى‏ كَثِيرًا مِّنْهُمْ يَتَوَلَّوْنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ»؛ بسيارى از آن ها را مى‏ بينى كه كافران (و بت ‏پرستان) را دوست مى ‏دارند (و با آن ها طرح دوستى مى ‏ريزند).(19) ـ دشمنی با اهل ایمان: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ الْيَهُودَ»؛ بطور مسلّم، دشمن ترين مردم نسبت به مؤمنان را، يهود و مشركان خواهى يافت‏.(20) ممکن است گفته شود با توجه به ان که بدون اذن خداوند هیچ اتفاقی نمی افتد، پس اگر اکنون یهود قدرتمند و ثروتمند است، با اجازه خداوند و فضل الهی بوده است. در جواب باید گفت چنین استدلالی صحیح نیست. درست است که هیچ چیزی در این عالم بدون اراده الهی انجام نمی شود، لذا از این جهت می توان امور را به خداوند نسبت داد، ولی این معنایش این نیست که ما در افعال خود و در حیطه خود اختیاری نداریم. در امور اختیاری انسان، اراده الهی به آن چیزی که ما در نهایت اختیار خواهیم کرد تعلق گرفته است، لذا در عین این که اراده الهی وجود داشته ما هم به اختیار خود آن را انجام داده ایم. بنابر این از این حیث (تعلق اراده الهی) می توان همه چیز را به خداوند نسبت داد، کما این که از حیث سوء تدبیر و سوء اختیار خود ما، نیز می توان آن را به خود انسان منتسب نمود. به بیان دیگر؛ درست است که خداوند علت فاعلی است ولی این بدین معنا نیست که دست بشر در تحقق امور دخالتی نداشته است، مثل قحطی و گرسنگی در آفریقا که از عوامل عمده آن سلطه و ظلم قدرت های حاکم و غارت ثروت ها و تبعیض قائل شدن بین انسان ها است. لذا وقتی همه چیز به خداوند نسبت داده می شود از باب علت فاعلی بودن خداوند است؛ و علت فاعلی بودن خداوند به این معنا نیست که بشر دخالتی در وقوع و تحقق امور ندارد. اگر هم پرسیده شود پس چرا مسلمانان در عمل کاری کرده اند تا یهود قدرتمند شده و با پول خود مسلمانان بر علیه مسلمانان اقدام به کشتار و دشمنی کند؟ در مقابل و در ابتدا باید گفت روی سخن با قوم بنی اسرائیل است که موسی (علیه السلام) به پیامبری آن ها مبعوث شد، نه صهیونیزم. مطلب دیگر این که خداوند قادر متعال و فعال مایشاء است. او نظام تکوین این عالم را بر اساس نظام اسباب و مسببات قرار داده و خود نیز بر همین اساس عمل می کند: "أبا الله أن یجری الأمور إلا بأسبابها" یعنی خداوند امور عالم را بر اساس اسباب و علل تدبیر می کند. سوء تدبیر و غفلت و کوتاهی مسلمانان از یک طرف، و از سوی دیگر برتری و فزونی خواهی یهود و مستکبران، زمینه ساز بروز این امور است، لذا باز هم به اختیار خود انسان بر می گردد، و علل آن را باید در خود انسان ها جستجو کرد. «ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذيقَهُمْ بَعْضَ الَّذي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»؛ فساد، در خشكى و دريا به خاطر كارهايى كه مردم انجام داده ‏اند آشكار شده است خدا مى ‏خواهد نتيجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شايد (بسوى حق) بازگردند.(21) بنابر این، نمی توان با چنین استدلالی برتری یهود در معادلات جهانی امروز را همان فضیلت و برتری ای که قرآن نسبت به قوم بنی اسرائیل فرموده، دانست. نکته: این فضیلت و برتری دادن بنی اسرائیل که در قرآن بیان شده، جنبه ارزشی و مثبت دارد لذا نمی توان برتری ظاهری امروزه یهود را ـ که همراه با استعمار و ظلم و جنایت است ـ از مصادیق این آیات دانست. نمونه ای از مصادیق نعمت هایی که موجب فضیلت بنی اسرائیل شده، در این آیه بیان شده است: «وَ لَقَدْ آتَيْنا بَني‏ إِسْرائيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمينَ»؛ ما بنى اسرائيل را كتاب (آسمانى) و حكومت و نبوّت بخشيديم و از روزی هاى پاكيزه به آن ها عطا كرديم و آنان را بر جهانيان (و مردم عصر خويش) برترى بخشيديم‏.(22)

___________

(1) بقره/ 47 و 122.

(2) آل عمران/ 110.

(3) اعراف/ 137.

(4) مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، ج ‏1، ص 221.

(5) محسن قرائتی، تفسير نور، ج ‏1، ص 108.

(6) طبرسی، مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج ‏1، ص 221.

(7) ر.ک: طیب، أطيب البيان فی تفسير القرآن، ج ‏2، ص 23.

(8) آل عمران/ 110.

(9) اعراف/ 140 و 141.

(10) مائده/ 20.

(11) جاثیه/ 17.

(12) مائده/ 70.

(13) اعراف/ 138.

(14) اسراء/ 4.

(15) بقره/ 211.

(16) مائده/ 78.

(17) مائده/ 79.

(18) مائده/ 81.

(19) مائده/ 80.

(20) مائده/ 82.

(21) روم/ 41.

(22) جاثیه/ 16.

http://http://www.askquran.ir/thread30886-3.html#post549594

موضوع: