یوم الخمسین

image: 

یوم الخمسین چه روزی است و به چه دلیل این نام انتخاب شده است؟
یوم الخمیس، همان روزی است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) قلم و دوات تقاضا نمودند تا مطلبی بنویسند که مردم گمراه نشوند. بخاری، محدث بزرگ اهل سنت، اين قضيه را در چندين مـوضع از كتاب معروف خود (صحيح بخارى) آورده است. در يكى از اين نقل ها از قـول ابـن عباس مى گويد: هنگامى كه پيامبر (صلی الله علیه وآله) در حال احتضار بود و مردانى در خانه او جمع آمـده بودند، پيامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: قلم و كاغذ برايم بياوريد تا نوشته اى برايتان بنويسم (كه با وجود آن) هرگز گمراه نشويد. در اين حال خليفه دوم گفت: پيامبر (صلی الله علیه وآله) را درد و مرض فرا گرفته است و نزد ما كتاب خدا هست كه ما را كافى است. در اين حال افراد حاضر دچار اختلاف شدند و همهمه آن جا را فرا گرفت، كه در اين هنگام پيامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: برخيزيد و برويد، شايسته نيست در محضر من (كه فرستاده خدايم) اختلاف و تنازع را پيشه كنيد. پس ابن عباس در حال خروج مى گفت: مصيبت (براى اسلام و مسلمين) همان چيزى بود كه بين پيامبر (صلی الله علیه وآله) و آن چه اراده نوشتنش را داشت، مانع ايجاد كرد.(1) در نقل ديگرى، ابن سعد در «طبقات الكبرى» از قول خليفه دوم آورده است كه: ما درنزد پيامبر (صلی الله علیه وآله) حضور داشتيم و بين ما و زنان پرده اى آويخته شده بود، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به سخن آمد و فرمود: مرا با هفت مشک آب بشوييد (ظاهرا منظور از آن تخفيف تب آن حضرت بوده است) و پس از اين كه اين فرمان را اجرا كرديد، كاغذ و دواتى براى من بياوريد تا براى شما نامه اى بنويسم كه با وجود آن نامه هرگز گمراه نشويد. زنان پيامبر (صلی الله علیه وآله) از پس پرده گفتند: خواسته پيامبر (صلی الله علیه وآله) را برآوريد. من (خليفه دوم ) گفتم: ساكت باشيد، شما همانند زنانى هستيد كه اطراف يوسف را گرفته بودند و به او چشم طمع داشتند. شما اگر پيامبر (صلی الله علیه وآله) مريض شود، چشمان خود را مى فشاريد و اشک مى ريزيد، و اگر تندرستى يابد، گريبانش را گرفته و خرجى از او طلب مى كنيد. در اين هنگام پيامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: همانا ايشان (يعنى زنان پس پرده) از شما بهترند.(2) جابر نيز نقل كرده كه پيامبر (صلی الله علیه وآله) هنگام وفات و در آخرين لحظات عمرش، صحيفه اى را طلب كرده تا براى امت خود نامه اى بنويسد كه نه گمراه شوند و نه ديگران را گمراه كنند. كسانى كه اطراف بسترش بودند، آن قدر سر و صدا به راه انداختند و حرف هاى ياوه گـفتند كه پيامبر (صلی الله علیه وآله) از اين كار دست كشيد. ابن عباس مى گويد: پيامبر (صلی الله علیه وآله) در بيمارى مرگ خود فرمود: كاغذ و دواتى بياوريد تا براى شما نوشته اى بنويسم كه پس از آن هرگز گمراه نشويد. عمر بن خطاب سر و صدا راه انداخت و گفت: نخير، اين همه شهرها باقى مانده و فتح نشده است، اين ها بايد گشوده شود، پس چه كسى اين ها را فتح كند؟ زينب دختر جحش؟ همسر پيامبر (صلی الله علیه وآله) گفت: فرمان پيامبر (صلی الله علیه وآله) را اجرا كنيد، مگر نمى بينيد كه مى خواهد وصيت كند؟ بار ديگر سر و صدا برخاست. در اين هنگام پيامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: از جاى برخيزيد و بيرون رويد. همين كه اتاق را ترک كردند، پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) دار دنيا را وداع گفت. اين ماجراى تاسف بار به صورت هاى مختلف در كتاب هاى ديگر نيز نقل شده است(3)، از جمله ابن ابى الحديد روايت مى كند كه عمر گفت آن حضرت مى خواست تصريح به نام على بكند و من مانع شدم.(4) اما چرا آن را «یوم الخمیس» نامیدند، چون این واقعه در روز پنجشنبه اتفاق افتاد، به یوم الخمیس معروف شد. در صحیح بخاری آمده است: «یوم الخمیس و ما یوم الخمیس، ثم بکی حتی خضب دمعه الحصباء، فقال اشتد برسول الله (ص) وجعه یوم الخمیس فقال: ائتونی بکتاب أکتب لکم کتابا لن تضلوا بعده أبدا. فتنازعوا ولا ینبغی عند نبی تنازع؛ فقالوا هجر رسول الله (ص) قال دعونی فالذی أنا خیر مما تدعونی الیه؛ و أوصی عند موته بثلاث: أخرجوا المشرکین من جزیره العرب، و أجیزوا الوفد بنحو ما کنت أُجیزهم، و نسیت الثالثه» ترجمه: (ابن عباس گفت ) روز پنج شنبه و چه روز پنج شنبه ای! سپس گریه كرد به گونه ای كه اشک بر سنگ ریزه ها غلطید (منظور این است که بسیار گریه کرد؛ کاربرد کلمه ی خضب در جمله برای بیان بیش از حد گریه کردن است) سپس گفت بیماری پیامبر شدید شد، ایشان فرمودند برایم كاغذی بیاورید تا برایتان نوشته ای بنویسم، بعداً هیچ گاه گمراه نشوید. اطرافیان نزاع کردند، در حالی که نزد نبی نباید دعوا کرد. در این میان عده ای گفتند پیامبر هذیان می گوید، پیامبر فرمودند: از من دور شوید، حالی که من در آن قرار دارم بهتر است از آن چیزی است که شما من را به آن می خوانید؛ و ... .(5)

________

(1) صحیح بخاری، باب کتابه العلم من کتاب العلم، ج 1، ص 22؛ و باب جوائز الوفد من کتاب الجهاد، ج 2، ص 120؛ و باب اخراج الیهود من جزیره العرب، ج 2، ص 136، بدین لفظ آمده است: «فقالوا: هجر رسول الله صلی الله علیه و سلم».

(2) طبقات ابن سعد، ج 2، ص 244، چاپ بیروت.

(3) صحیح مسلم، باب من ترک الوصیه، ج 5، ص 76؛ و تاریخ طبری، ج 3، ص 193، بدین عبارت آمده است: «ان رسول الله صلی الله علیه و سلم یهجر». مسند احمد حنبل، تحقیق احمد محمد شاکر، حدیث 2992؛ تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 15.

(4) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 97.

(5) کتاب «الجهاد و السیر»، حدیث رقم 2825.

http://http://www.askquran.ir/thread33368.html#post569785

موضوع: