جایگاه دروغگویی و راستگویی
جايگاه دروغ گوئی و راست گوئی در اخلاق و عرفان چيست؟
دروغ و واژه هاى معادل آن در زبان عربى، از قبيل كذب، افتراء و افک، به معناى خبر مخالف با واقع به كار مى روند. دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقيهان و نزد عرف نيز به همين معنا است. راستى و صدق نيز كه نقطه مقابل دروغ است، به خبر مطابق با واقع تعريف شده است. توجه به اين نكته اهميت دارد كه صدق و كذب، در اصل، صفات خبر هستند؛ از همين رو، گوينده خبر به اعتبار خبرهايش ، به صفت دروغگویی يا راستگویی متصف مى شود. آن گاه كه فردى خبر مى دهد، چنان چه خبرش مطابق با واقع باشد، صادق، و اگر خبرش با واقع مخالف باشد، كاذب و دروغگو خوانده مى شود؛ بنابراين، راست و دروغ صفاتى هستند كه اولا و بالذات به خبر مربوطند، و ثانيا و بالعرض با توجه به خبر، به گوينده خبر نسبت داده مى شوند. دانشمندان اخلاق و فقيهان با توجه به دید خاص خود، دروغ را به اقسامى تقسيم كرده اند؛ فقيهان به ظاهر رفتار نظر داشته، در تكاپو براى يافتن احكام رفتار گوناگون بشر هستند؛ در حالى كه دانشمندان اخلاق، به باطن عمل نظر داشته و به زواياى درونى عمل پرداخته اند. خارج كردن امواج و اصوات از دهان، يگانه راه خبر دادن نيست؛ پس دروغ گفتن نيز فقط به لفظ و گفتارى كه از دهان بيرون مى آيد، محدود نمى شود؛ بلكه ممكن است به شيوه هاى ديگرى همانند اشاره كردن با سر و دست و چشم يا نوشتن و نقش كردن مطالب غير واقعى، صورت پذيرد كه بنابر نظر فقيهان هر سه مورد حرام است. آن چه نزد فقيهان از آن بحث شده، دروغ هاى گفتارى، اشاره اى و نوشتارى است. ـ اما از نظر دانشمندان اخلاق، دروغ بر شش قسم است: 1. دروغ در گفتار: هر زمان انسان خبرى مخالف با واقع را ابراز كند، به دروغ در گفتار دچار شده است؛ البته گاه انسان فقط در موقعيتى ويژه به سراغ دروغ روى مى آورد و در مواقع ديگر، مطابق واقع سخن مى گويد، و گاه خبرهاى مخالف واقع آن قدر از انسان به صورت گفتارى و نوشتارى و علمى سر مى زند كه دروغگويى به شكل يک ويژگى و ملكه در او ظاهر مى شود. در اين حالت، فرد به خلق و خوى دروغگويى مبتلا شده است. در اين زمان، دروغ گفتن و خبرهاى خلاف واقع دادن، رفتارى آسان مى شود، به گونه اى كه شخص، از رفتار زشت خود احساس ناراحتی نمى كند. شخصى كه به خوى دروغگويى مبتلا مى شود، قلم، زبان و رفتارش گرد محور دروغ مى چرخد؛ اما افرادى كه صفت دروغگويى هنوز در وجودشان، ملكه نشده است، بلكه فقط بر اثر اضطرار و موقعيتى خاص، دروغ گفته اند، اگر چه ريشه اين دروغ يكى از رذايل نفسانى است، مايه ناراحتى در وجودشان شده و خوشبختانه هنوز به خوى دروغگويى دچار نشده اند. 2. دروغ در نيت: گاه انسان تصميم مى گيرد كار نيكويى از طاعات، عبادات يا هر امر خير ديگرى انجام دهد؛ اما نيت او بر انجام آن كار، فقط خداوند تبارک و تعالى نيست؛ بلكه تصميم او در خواسته هاى نفسانى و غير خدايى ريشه دارد. به عبارت ديگر، در نيت و قصدش، غير از خداوند امر ديگرى دخالت دارد، كه به اين حالت، دروغ در نيت گفته مى شود. بحث (ريا) نيز در همين جهت و مرتبط با همين موضوع مطرح مى شود. 3. دروغ در تصميم و عزم: گاه انسان تصميم مى گيرد كار خيرى از طاعات و عبادات را براى تقرب به پروردگار انجام دهد، اما در همين تصميم به دليل وجود خللى، سستى مى كند؛ از اين رو صادق نيست؛ البته سر چشمه اين تزلزل و ترديد چيزى جز خواهش هاى نفسانى نيست. در اين حالت او به دروغ در عزم دچار شده است. اين سستى و ضعف پيش آمده، با ادعاى او در تصميم گيرى اش منافى بوده است؛ از اين رو او در تصميم و عزمش صادق نيست. به هر اندازه كه اين سستى و تزلزل وجود دارد، به همان اندازه شخص دروغگو است. 4. دروغ در وفا به عزم: برخى از اعمال خير، بايد در زمانى خاص و با حصول شرايطى ويژه انجام شود، مثل رفتن به حج كه از واجبات است و بايد در زمانى مشخص و پس از تحقق شرايطى خاص، مثل استطاعت مالى انجام شود؛ يا روزه واجب كه از عبادت ها و زمان آن ماه رمضان است؛ و همين طور اداى حقوق واجب الاهى كه با پيدا شدن شرايط خاص بايد به جا آورده شوند. حال گاهى شخص، پيش از حصول شرايط، بر انجام آن كار خير مصمم شده، در تصميم خويش بسيار جدى و استوار است به اين معنا كه در نيت و عزمش دروغ راه ندارد؛ ولى به محض حصول آن شرايط، مانند پديد آمدن استطاعت و فرا رسيدن زمان انجام تعهدات، خواهش هاى نفسانى از هر سو به او هجوم مى آورد و بر او غلبه مى كند تا آن جا كه بر تمام تصميم ها و پيمان ها، پشت كرده، آن ها را زير پا مى گذارد. در اين حالت او به دروغ در وفا به عزم، مبتلا شده است و در آن صادق نيست. 5. دروغ در عمل: كذب در عمل به آن معنا است كه انسان در ظاهر حالتى به خود بگيرد كه گوياى وجود صفتى در باطن او است، حال آن كه از چنان صفتى برخوردار نيست؛ پس عدم هماهنگى حالت ظاهر با صفت باطنى را كذب در عمل مى گويند؛ براى مثال، صفت وقار و سكينه از ملكات زيباى درونى و از صفات بسيار نيكوى انسانى است؛ حال، چنان چه فردى، بدون آن كه از اين صفت برخوردار باشد، نماى انسانى سنگين و باوقار را به خود بگيرد، به دروغ در عمل گرفتار شده است؛ زيرا رفتار او با آن چه در درونش يافت مى شود، هماهنگى ندارد. 6. دروغ در مقامات دين و سلوك: انسان درباره مراحل حركت به سوى خدا و مراتب معنوى و مقامات دين از قبيل ايمان، تقوا، توكل، رضا، تسليم، خوف و رجاء، چه بسا بر اين تصور باشد كه به اين مقامات دست يافته است؛ در حالى كه اين گونه نيست؛ زيرا هر يک از اين مقامات پايه ها، حقيقت، پيامدها و سرانجامى دارد كه دسترسى به آن ها بسيار مشكل است؛ اما برخى از افراد خود را در آن مقامات تصور مى كنند، مانند آن كه حقيقت مقام خوف، در انسان وجود ندارد و لوازم و آثار آن در او ديده نمى شود، اما او خود را خائف مى پندارد؛ بنابراين او نيز به دروغ مبتلا است. اسلام دينى است كه براساس سرشت انسان ها طراحى و برنامه ريزى شده است. راستى و صداقت نيز خواست فطرت انسان است و اين دو با يكديگر پيوندى عميق و ناگسستنى دارند. از اين رو در قرآن و سخنان پيشوايان دين، بر صداقت و راستى حتى در سخت ترين شرايط تأكيد شده است. در نگاه قرآن كريم راست گويان دوستان خدا، و دروغ گويان دشمنان خدا شناخته مى شوند. رسول گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) مى فرمايند: «راستى مبارک، و دروغ ناميمون است.(1) امام صادق (عليه السلام) نيز يكى از علل برانگيخته شدن پيامبران را توجه به راستى و دورى از دروغ مى دانند. آن حضرت مى فرمايند: «خداوند هيچ پيامبرى را برنينگيخت جز با راستى و امانت دارى نسبت به نيكوكار و بدكار.(2)
__________
(1) بحارالانوار، ج 7، ص 67.
(2) بحارالانوار، ج 71، ص 2.