مخاطبان وحی
آیا وحی به کسی، دلیل می شود که آن شخص پیامبر و نبی است؟
وحی از نظر لغوی وحی به معنای اشاره سریع [1]، سرعت[2]، القای پنهانی مطلبی به دیگران[3] است. این لفظ در قرآن کریم در موارد متعددی به کار رفته است که عبارتند از: الف. اشاره پنهانی: مانند داستان حضرت زکریا که در آن، وحی در معنای لغوی اش به کار رفته است. بدین صورت که پس از بشارت ایشان به فرزند دار شدن، ایشان مکلف به روزه سکوت شد و مقصود خویش را با اشاره به دیگران می رساند. «قال رب اجعل لی آیة قال آیتک الا تکلم الناس ثلاث لیال سویا فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوه بکره و عشیا»[4] ب. هدایت غریزی: مانند الهام غریزی و هدایت طبیعی زنبور عسل برای ساختن خانه هایی در کوه و درخت و غیره. که در قرآن کریم وحی نامیده شده است: «و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر و مما یعرشون»[5] ج. هدایت طبیعی: وحی بر جمادات نیز از دیگر موارد اسعتمال این واژه در قرآن کریم است که در آن، وحی به معنای تفهیم و القای نهایی و تکوینی است. «و اوحی فی کل سماء امرها».[6] د. الهام و القا خداوندی به غیر پیامبران: این اطلاق، مراد وحی غیر تشریعی بر انسان های کامل است که به "وحی تسدیدی و تأدیبی[7]" معروف است. در این موارد، حقیقتی از جانب خداوند در قلب و روان فردی که شایستگی دریافت آن را دارد القا می شود. در این موارد بدون آن که ارتباط کلامی برقرار شود و از طریق دستگاه شنوایی صدایی شنیده شود، انسان به صورت ناخوداگاه از این امر قلبی خود تبعیت می کند. مانند داستان مادر حضرت موسی که به او الهام شد تا فرزند شیر خوارش را در رود نیل بیندازد: «و اوحینا الی ام موسی»[8] و یا الهامی که بر امامان معصوم و اولیای حق می شود: «و جعلنا ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات»[9] ه. القای وسوسه ها و ترفندهای شیطانی: این القائات نیز از آن جهت که پرشتاب، پنهانی و مرموز است، از دیگر استعمالات وحی است: «ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم»[10] تفاوت الهامات الهى با وسوسه های شيطانى اين است كه موقع حصول الهامات الهى، حالت انبساط و نشاط به شخص دست مي دهد، اما وساوس شيطانى بدلیل عدم هماهنگی با فطرت اولیه انسان، هنگام حصول، احساس يك نوع گرفتگى و ناراحتى در خود نموده و از كرده خود متأسف و پشيمان خواهد شد. [11] و. وحی تشریعی بر پیامبران: کلام خداوند که بر پیامبران الهی نازل می گردد و شاخصه نبوت است. بیشتر موارد کاربرد کلمه وحی و مشتقات آن در قرآن، ناظر به این معناست: «کذلک یوحی الیک و الی الذین من قبلک الله العزیز الحکیم»[12] وحی ای که به عنوان یکی از خصائص انبیاء نامیده می شود، تنها مورد آخر منظور است و در اصطلاح دینی به معنای آموزهای ویژه و آگاهی قطعی است که از ناحیه خداوند سبحان، به برخی از انسان های برگزیده افاضه می گردد و گشوده شدن روزنه ای به عالم غیب وافق های نوینی از آسمان معنا به روی انبیاء است. ویژگی های وحی تشریعی: وحی تشریعی بر پیامبران دارای چندین ویژگی می باشد: اول این که آن توسط یک معلم و واسطه غیر بشری به رسولان ابلاغ می گردد: «علمه شدید القوی»[13] دوم حالت استشعار و توجه پیامبر به این است که این فرایند، ناشی از تخیل شخصی خودش نیست، و منشأ آن از بیرون خودش است. آیه شریفه «و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یقصی الیک وحیه» [14] اشاره به همین امر دارد که رسول خدا در حال رسیدن پیام الهی به او، از ترس این که کلمات گرفته شده فراموش نشود آن ها را تکرار می کرد. سومین ویژگی در وحی انبیا این است که در غالب موارد، فرایند ابلاغ پیام الهی توسط فرشته وحی صورت می گرفت: [15] «نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين»[16] با توجه به این مقدمه، وحی اگر از سنخ وحی تشریعی باشد، بله دلیل می شود که این شخصی که مدعی است بر او وحی شده است، پیغمبر است. اما نکته مهم و ضروری در این جا آن است که ملاک تشخیص صداقت این فرد در این ادعایش چیست؟ از آن جا که پدیده وحی، امری است که با شخص نبی با علم حضوری خود آن را می یابد، بنابراین راهی برای تشخیص صادق بودن او در این امر نیست مگر به واسطه معجزه ای که می آورد. یعنی این شخص نمی تواند به دیگران نشان دهد که چگونه بر او وحی می شود، همانطور که انسان حالات درونی خود را به دیگران نمی تواند نشان دهد، اما می تواند از آن ها سخن بگوید. ولی همین که کاری انجام می دهد که دیگران از انجامش عاجزند، نشانه این است که او با عالم غیب و عالم ملکوت در ارتباط است. البته این ملازمه نیز به این واسطه است که اگر چنین شخصی واقعا از جانب خداوند نیامده باشد و با این حال ادعای نبوت بکند و کاری نیز انجام بدهد که دیگران از انجامش عاجزند، بر خداوند لازم است که از باب لطف، جلوی تحقق معجزه او را بگیرد وگرنه موجب لغو غرض او در فرستادن انبیاء صادق می شود.
___________
(1) مفردات راغب، ص 858.
(2) العین، ج 3، ص 321.
(3) لسان العرب، ج 3، ص 37984.
(4) سوره مریم، آیه 10193
(5) سوره نحل، آیه 63.
(6) سوره فصلت، آیه 12.
(7) المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، قم، نشر اسلامی، 1422ق، ج 6، ص 373.
(8) قصص، آیه 7.
(9) سوره انبیاء، آیه 73.
(10) سوره انعام، آیه 112.
(11) انوار العرفان فى تفسير القرآن ، ابوالفضل داورپناه، تهران، کتابخانه صدر، 1369ش، ج 3، ص 370.
(12) سوره شورا، آیه 3.
(13) سوره النجم، آیه 5.
(14) سوره طه، آیه 114.
(15) نبوت، مرتضی مطهری، ص 81-84 (نرم افزار استاد)
(16) سوره شعرا، آیه 193.