رابطه علم لدنی و علوم مادی

image: 

می خواستم بدانم که علم لدنی و توحیدی ای که به پیامبران و ائمه اطهار(س) داده شده آیا دربرگیرنده علوم مادی و طبیعی هم می شود یعنی هر کس که علمش را مستقیمأ از خداوند دریافت کند ،«العلم نور قذفه الله فی قلوب من یشاء» می تواند دانشمندترین افراد در علوم مادی هم باشد ؟ویا این علم تنها مختص به عوالم معنوی است و تنها در موضع روحانیت و هدایت مطرح می شود؟
علم لدنّی، علمی است که خداوند بدون اکتساب بندگان، به آنان عطا می‏کند؛ یعنی، علومی که بدون استاد وتعلیم و تعلّم، خداوند به افراد عنایت می‏کند؛ مانند علم پیامبران و ائمه(ع) و بعضی از اولیا اما اينكه آيا شامل علوم مادي هم مي شود ؟ بله علم لدني صرفا مختص امور معنوي نيست و شامل امور و علوم مادي هم مي شود . در واقع علم لدني بدون واسطه و كلاس و درس و تحصيل به فردي افاضه مي شود اما اينكه به دليل اينكه از غيب است و نوع رسيدن به اين مقام از راه معنوي است پس بايد شامل علوم معنوي هم بشود خير اينطور نيست ؛ علم لدني شامل تمامي امور و حوزه هاي علوم ميشود و از اين حيث فرقی بین علوم نیست. مثلا خداوند به حضرت سلیمان علم زبان داده بود که حتی زبان حیوانات را می‏دانست و با مورچگان صحبت می‏کرد و ... اگر در احوالات و زندگي ائمه (ع) دقت كنيم بوضوح مي بينيم كه آنان بتصريح و يا اشاره - بسته به سطح مخاطب خويش - از مسائلي صحبت ميكنند كه مربوط به حوزه علوم مادي مي شود ، مثل طب ، شيمي ، علوم و تكنولوژي ، امور رزمي . قرآن كريم صراحت دارد به اينكه خداوند به حضرت داوود صنعت زره سازي را آموخت : «وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَّكُمْ لِتُحْصِنَكُم مِّن بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شَاكِرُونَ»(1) و به [داوود] فن زره [سازى] آموختيم تا شما را از [خطرات] جنگتان حفظ كند پس آيا شما سپاسگزاريد اين موارد و امور ديگري كه در خبرها از ائمه هدي عليهم السلام در باره علوم روز ، طب علم شيمي و ... به ما رسيده نشان ميدهد كه علم لدني دايره محدودي ندارد و همه ي علوم را شامل مي شود . پرسش: امامان از چه زمانی صاحب علم لدنی میشن،از کودکی؟ موقع تولد؟ یا فرا رسیدن زمان امامت؟ پاسخ: بستگي به اراده و خواست خداوند در خصوص يك فرد دارد . علم لدني تنها به امامان و معصومان (ع) داده نمي شود تا تصور كنيم هر زمان امام (ع) به مقام امامت نائل شدند - چه در كودكي و چه در بزرگسالي - به علم لدني دست يابند بلكه به بسياري از افراد غير معصوم و اولياي الهي علم لدني اعطا شده است . البته علم لدني امام معصوم (ع) با ديگران - هرچند معصوم هم باشند - متفاوت است . آصف ابن برخيا كه تخت بلقيس را قبل از يك پلك زدن نزد حضرت سليمان (ع) حاضر ساخت كسي بود كه به تعبير قرآن كريم بخشي از علم كتاب - يا بخشي از علم لدني - به او عطا شده بود نه همه ي علم كتاب : «قال الذي عنده علم من الكتاب» اين مساله نشان ميدهد كه علم لدني مراتبي دارد كه افراد بر اساس شرايط و موقعيت خويش از آن بهره مند مي شوند . پرسش: به نص صریح قران ، هیچ یک از پیامبران دارای علم لدنی نبودند چه برسد به امامان. یکی از ویژگیهای دارا بودن علم لدنی ، اطلاع مستمر از غیب است و هیچ بشری ولو پیامبران نمی توانند حائز این ویژگی باشند. در قران خضر دارای این ویژگی است و چون دارای این ویژگی است نمی تواند پیامبر ناس باشد و موسی پیامبر نتوانست با او همراهی کند پس چگونه مردم می توانند با پیامبری همراهی کنند که دارای علم لدنی است. پاسخ : علم غيب مثل همه چيزهاي ديگر مختص خداست . غير خدا هيچکس هيچ چيز و از جمله علم غيب ندارد. غير خدا هر که و هر چه باشد، به ذات خود جز فقر محض نيست . از خود هيچ ندارد . هر چه دارد عطاي خداست. اگر انسان ها به حوزه هايي از علم آگاهي دارند و با چشم و گوش و ديگر حواس به زوايايي از جهان آگاهي مي يابند، اين عطاي عمومي خداست اما علم به زواياي پنهان از حواس و علم به جهان هاي برتر از حواس که "علم غيب" ناميده مي شود، اختصاص به خدا دارد . غير خدا را به اين حوزه راهي نيست مگر اين که خدا آگاهي دهد و مشرف گرداند: «قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّه»‏(2) بگو: هيچ كس در آسمان ها و زمين غيب نمى‏داند مگر اللَّه‏. «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو»(3) كليدهاى غيب نزد اوست. جز او كسى را از غيب آگاهى نيست. «ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا»(4) پيش از اين نه تو آن ها را مى‏دانستى و نه قوم تو. إ«ِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّه»‏(5) بگو: هيچ كس در آسمان ها و زمين غيب نمى‏ داند مگر اللَّه‏. و از زبان پيامبران به صراحت اعلام مي کند که ما غيب نمي دانيم و از پنهان آگاه نيستيم: «وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ»(6) اگر علم غيب مى ‏دانستم ، بر خير خود بسى مى ‏افزودم و هيچ شرى به من نمى ‏رسيد. «وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ»(7) به شما نمى ‏گويم كه خزاين خدا در نزد من است. و علم غيب هم نمى ‏دانم‏. اما خداوند که "فعال ما يشاء" هست و اختيار مطلق دارد، مي تواند هر کس را که بخواهد بر همه غيب يا بر بعض از غيب آگاه سازد .کسي هم نمي تواند بر خدا حکم کرده و او را از اين عطا منع گرداند. خداوند اعلام کرده که پيامبران و برگزيدگانش را بر غيب (به صورت مطلق يا محدود) آگاه مي کند: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ»(8) خدا بر آن نيست كه شما را از غيب بياگاهاند، ولى برخى از پيامبرانش را كه خود بخواهد برمى‏گزيند. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُول»‏(9) او داناى غيب است و غيب خود را بر هيچ كس آشكار نمى‏سازد، مگر بر آن پيامبرى كه از او خشنود باشد. همچنين در خصوص حضرت عيسي (ع) آمده است كه ايشان از غيب مردم و آنچه در خانه پنهان و ذخيره كرده بودند خبر ميدادند و اين خود علم به غيب است : «َأَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ» (10) نشانه‏ اى از طرف پروردگار شما، براي تان آورده ‏ام . از گِل، چيزى به شكل پرنده مى ‏سازم. سپس در آن مى‏ دمم و به فرمان خدا، پرنده ‏اى مى ‏گردد. به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى ‏بخشم . مردگان را به اذن خدا زنده مى ‏كنم .از آنچه مى ‏خوريد، و در خانه‏ هاى خود ذخيره مى ‏كنيد، به شما خبر مى ‏دهم .مسلماً در اين ها، نشانه‏ اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد! عیسی بنده برگزیده خداست و به اذن و اراده خدا از غیب خبر می دهد. بنا بر اين آيات، خدا به برگزيدگان و رسولان خود علم غيب مي دهد .بنا بر روايات، امامان جانشينان رسول خدا هستند . همه شؤون رسول خدا جز وحي و نبوت را دارند .طبيعي است که خدا وقتي بخواهد کسي را خليفه و مظهر خود گرداند و واسطه هدايت و فيض خود قرار دهد، به او علم غيب و تسلط بر زمان و مکان و زبان ها و...را خواهد داد . به اراده خدا فراتر از زمان و مکان و ديگر محدوديت ها خواهد بود . همه اين ها به اذن و اراده خداست. بنابراين علم غيب و علم لدني مراتبي دارد و شخصي كه ازاين علوم برخوردار مي شود معنايش اين نيست كه همه ي غيب را ميداند يا مستمرا بايد از غيب مطلع باشد بلكه آنچه پروردگار در حق او صلاح بداند و تا زماني كه ذات اقدسش جل وعلي بخواهد هر يك از بندگانش را كه بخواهد از علوم غيبي و لدني بهره مند ميكند دليلش هم مراتبي است كه آيات كريمه از اعطاي علم كتاب ذكر نموده اند : «قال الذي عنده علم من الكتاب»(11) «ويقول الذين كفروا لست مرسلا قل كفي بالله شهيدا بيني وبينكم ومن عنده علم الكتاب»(12) و نيز آياتي كه قبلا ذكر شد همه دلالت دارد بر اينكه علم غيب مختص خداست اما به هر كه بخواهد و به هر ميزان كه بخواهد عطا ميكند . پرسش : اگر علم لدنی پیامبر وابسته به ارتباط مستمر با وحی نیست پس چرا پیامبر پاسخ افرادی را که از او در مورد گذشته و آینده می پرسیدند موکول به آمدن وحی و جواب الهی می کردند و هیچگاه خود به شخصه پاسخ افراد را نمی دادند؟ پاسخ : ما مدعي نيستيم كه يك فرد براي دانستن غيب نياز دارد از همه ي غيب مطلع باشد يا مستمرا از غيب مطلع باشد بلكه بر طبق آيات قران كريم : «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبي‏ مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ» خدا بر آن نيست كه شما را از غيب بياگاهاند، ولى برخى از پيامبرانش را كه خود بخواهد برمى ‏گزيند. «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُول» او داناى غيب است و غيب خود را بر هيچ كس آشكار نمى ‏سازد، مگر بر آن پيامبرى كه از او خشنود باشد. خداوند هر مقدار از غيب را كه بخواهد به بندگان برگزيده اش عطا ميكند و به همين دليل هر گاه سوالي از پيامبر (ص) مي شد كه پاسخش را نميدانستند ، آنرا موكول به وحي الهي ميكردند . بین آیاتی كه از یك طرف علم غیب را منحصر به خداوند كرده و دسته‌ای كه این علم را برای بعضی از بندگان خود،مانند رسولان، اثبات می‌كند، هیچ گونه منافاتی نیست؛ چرا كه علم به همهٔ غیب‌ها به نحو استقلال،مختص به خداوند است؛لیكن بر اساس مشیتش، بعضی از بندگان خود را به هر مقدار از غیب كه بخواهد آگاه می‌كند، پس علم غیب اولاً علم به همهٔ غیوب نیست و ثانیاً بنده در داشتن آن استقلالی ندارد.(13) علم غیب که خدا به بندگانش عطا ميكند ،با علم غیب خداوند ، تفاوت ذاتی دارد، زیرا علم غیب خدا ذاتی اوست، ولی علم غیب بندگان عطای خداوند می باشد. آنچه به خدا اختصاص دارد ، علم غیب ذاتی است که هیچ کس غیر خدا ندارد . آنچه که به بندگانش عطا نموده ، علم غیب اهدایی خداست که به هر کس بخواهد ، می دهد. پرسش: شما در این بیانات علم لدنی پیامبر (ص) با علم غیب برابر فرض کردید آیا چنین برابری صحیح است یا تفاوتی بینشان وجود دارد؟ پاسخ : خير برابر است .پيامبر(ص) و امام (ع) علاوه بر علم عادي كه براي نوع بشر قابل تحصيل است از علم لدني و خدادادي (علم غيب ) بهره مندند پيامبر (ص) و امام (ع ) به حسب علو رتبه وجودي شان با لطف و اذن الهي به سرچشمه علم الهي متصل مي شوند و از حقايق حوادث عالم همان گونه كه در متن واقع هستند آگاه مي شو ند يعني علم غيب پيامبر (ص) و امام (ع) از سنخ علم الهي و اتصال به منبع علم الهي است. پرسش: بنابراین گفته های شما، علم غیب پیامبر به یکباره و دفعی بر پیامبر نازل نشده بلکه به طور تدریجی و در طول زمان و به اذن خداوند به پیامبر افاضه می شده است . پاسخ : بله اين مساله را از ملاحظه آياتي از قران كريم مي توان دريافت : «وَ لَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَ ما مَسَّنِيَ السُّوءُ»(14). اگر علم غيب مى ‏دانستم ، بر خير خود بسى مى ‏افزودم و هيچ شرى به من نمى ‏رسيد. «وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ»(15) به شما نمى ‏گويم كه خزاين خدا در نزد من است. و علم غيب هم نمى ‏دانم‏.

ــــــــــــــــــــــــــــ

(1) انبياء /80 .

(2) نمل/65.

(3) انعام/59.

(4) هود/49.

(5)يونس/20.

(6)اعراف/188.

(7)هود/31.

(8)آل عمران/179.

(9)جن/26،27.

(10)آل عمران/49 .

(11)نمل/40.

(12)رعد/43.

(13) مقاله غیبت و شهادت از نظر علامه طباطبایی، پروين ايرانپور ، فصلنامه بينات، شماره 55 .

(14)اعراف/188.

(15)هود/31.

لینک بحث اصلی :http://http://www.askquran.ir/thread27423-2.html#post489310

موضوع: