زمان وقوع قيامت

image: 

قرآن كريم زمان قيامت را مشخص كرده است و مي گويد روز مرگ براي آنهايي كه مرده اند و خواهند مرد، همان روز قيامت است . آدمي كه ميميرد درست مثل آدمي است كه مي خوابد، زمان را احساس نمي كند لذا بین لحظه مرگ و قیامت فاصله ای نیست و چیزی به نام برزخ وجود ندارد
:«كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» موت عبارت از انتقال از حيات عالم دنيا به حیات عالم برزخ است.و در آيه شريفه به هر دو معنى اشاره شده است: «كُنْتُمْ أَمْواتاً» اشاره به موت به معنى عدم حيات است كه عبارت از دورانى است كه انسان جماد بوده و حس و حركتى نداشته، و «فَأَحْياكُمْ» اشاره به حيوة نباتى و حيوانى و انسانى است كه پس از آن به انسان عنايت شده، و «ثُمَّ يُمِيتُكُمْ» اشاره بانتقال انسان از عالم دنيا به عالم برزخ است، و «ثُمَّ يُحْيِيكُمْ» اشاره به حيات عالم برزخ است كه روح انسانى پس از مردن به بدن نحوه تعلّقى پيدا مي كند(براى سؤال قبر و با زبان روحى تكلّم مي كند و با چشم روحى مى‏بيند و با گوش روحى مي شنود. و پس از سؤال و جواب روح انسانى با قالب مثالى در عالم برزخ متنعّم بنعم روحانى و يا معذّب بعذاب روحانى خواهد بود تا قيامت برپا شود). «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» اشاره به بازگشت روح انسانى و حيوانى به بدن جسمانى است، و معنى رجوع همين است. و بعضى از مفسرين جمله «ثُمَّ يُحْيِيكُمْ» را اشاره به حیات قيامت دانسته‏اند و ثمّ در «ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ» را به معنى واو گرفته‏اند، ولى اين معنى خلاف سياق آيه است كه ثمّ در جملات قبل به معنى تراخى و ترتيب گرفته شود و در اين جا از سياق قبل تغيير داده شود. (1) "وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً"، اين آيه از نظر سياق نزديك به آيه: "قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ، وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ، فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا، فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ"؛(2) مي باشد، و اين از همان آياتى است كه با آنها بر وجود عالمى ميانه عالم دنيا و عالم قيامت، بنام برزخ، استدلال مي شود. براى اينكه در اين آيات، دو بار مرگ براى انسانها بيان شده، و اگر يكى از آن دو همان مرگى باشد كه آدمى را از دنيا بيرون مى‏كند، چاره‏اى جز اين نيست كه يك اماته ديگر را بعد از اين مرگ تصوير كنيم، و آن وقتى است كه يك زندگى ديگر، ميانه دو مرگ يعنى مردن در دنيا براى بيرون شدن از آن، و مردن براى ورود بآخرت، يك زندگى ديگر فرض كنيم و آن همان زندگى برزخى است. اين استدلال تمام است، كه بعضى از روايات هم بدان اهميت داده است. (3) سؤال: محل قيامت يكي از واضح ترين مطالبي است كه در قرآن كريم به آن اشاره شده است. خداوند به آدم در آستانه هبوط اين جمله را مي گويد:"قال فيها تحيون وفيها تموتون ومنها تخرجون" گفت: "در آنجا زندگي خواهيد کرد، در آن خواهيد مرد و از آن بيرون آورده خواهيد شد." با شروع قيامت زمين بطور كامل متلاشي مي شود و كل دنيا از بين خواهند رفت. حال كه ديگر زميني وجود نخواهد داشت، پس مردگان از كجا بيرون خواهند آمد؟ اگر بگوييد خداوند براي اين كار زميني وآسماني ديگر (همانگونه كه در قرآن اشاره شده) خلق خواهد كرد آيه فوق را چگونه توجيه خواهيد كرد؟ چون در اين آيه سه پديده حيات و مرگ و حشر هرسه در يك زمين اتفاق ميافتد. و باز چه لزومي دارد كه خداوند اين دنيارا تخريب كند و جهاني ديگر بيافريند آن هم فقط و فقط براي حساب كتاب و بعدش آن را بدون استفاده رها نمايد . مگر همين دنياي كنوني براي اينكار چه اشكالي دارد؟ آيا خيلي كوچك است و جوابگوي همه آدمها نيست؟! پاسخ:«يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار»؛در آن روز كه اين زمين به زمين ديگر، و آسمانها (به آسمانهاى ديگرى) مبدل مى‏شود، و آنان در پيشگاه خداوند واحد قهار ظاهر مى‏گردند! (4) تبديل زمين و آسمان، به زمين و آسمان ديگر: در رستاخيز اين زمين به زمين ديگر تبديل مى‏شود و هم چنين آسمانها به آسمان هاى ديگر. آيا منظور از اين تبديل، تبديل ذات است، يعنى به كلى اين زمين نابود مى‏شود و زمين ديگرى آفريده خواهد شد و قيامت در آن بر پا مى‏گردد؟ و يا منظور تبديل صفات است به اين معنى كه اين كره خاكى و هم چنين آسمانها ويران مى‏گردند و بر ويرانه‏هاى آنها زمين و آسمانى نو و تازه آفريده مى‏شود؟ كه نسبت به اين زمين و آسمان در سطحى بالاتر از نظر تكامل قرار دارند. ظاهر بسيارى از آيات قرآن معنى دوم را تعقيب مى‏كند. در سوره فجر آيه 21 مى‏خوانيم: «كَلَّا إِذا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكًّا دَكًّا»؛ زمانى فرا مى‏رسد كه زمين در هم كوبيده مى‏شود. و در سوره" زلزال" كه سخن از پايان جهان و آغاز قيامت است چنين مى‏خوانيم: «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»؛ در آن زمان كه زمين به زلزله مى‏افتد و سنگينى‏هاى درونش بيرون مى‏ريزد. و در سوره حاقه آيه 14 و 15 مى‏خوانيم: «وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ فَدُكَّتا دَكَّةً واحِدَةً فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْواقِعَةُ»؛ زمين و كوه‏ها از جا برداشته مى‏شوند و در هم كوبيده مى‏شوند و در آن روز آن واقعه بزرگ تحقق مى‏يابد. و در سوره طه آيه 105 تا 108 مى‏خوانيم: «وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ يَنْسِفُها رَبِّي نَسْفاً فَيَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا تَرى‏ فِيها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْساً»؛ از تو درباره كوه‏ها سؤال مى‏كنند بگو پروردگارم آنها را از هم متلاشى مى‏كند، سپس آن را به صورت زمينى هموار در مى‏آورد آن چنان كه اعوجاج و پستى و بلندى در آن نخواهى ديد، در آن روز مردم از دعوت كننده‏اى كه هيچ انحرافى در او نيست، پيروى مى‏كنند و صداها در برابر خداوند مهربان به خشوع مى‏گرايد آن چنان كه جز صداى آهسته نمى‏شنوى. در آغاز سوره "تكوير" نيز سخن از خاموش شدن خورشيد و تاريك شدن ستارگان و حركت كوه‏ها به ميان آمده. و در آغاز سوره "انفطار" از شكافتن آسمانها و پراكنده شدن كواكب و سپس برانگيخته شدن مردگان از قبرها! گفتگو شده است. از مجموع اين آيات و مانند آن و هم چنين آيات مختلفى كه مى‏گويد: "انسانها از قبرها بار ديگر برانگيخته مى‏شوند"، به خوبى استفاده مى‏شود كه نظام كنونى جهان به اين صورت باقى نمى‏ماند، ولى به كلى نابود نمى‏شود، بلكه اين جهان در هم مى‏ريزد و زمين صاف و مسطح مى‏گردد، و مردم در زمينى تازه (و طبعا كاملتر و عاليتر به حكم آنكه عالم ديگر همه چيزش از اين جهان وسيعتر و كاملتر است) گام مى‏نهند. (5) سؤال:«تَعْرُجُ الْمَلَئكةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ فى يَوْم كانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْف سنَة»؛ فرشتگان و روح در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى او عروج مى كنند. «يدبر الأمر من السماء إلى الأرض ثم يعرج إليه في يوم كان مقداره ألف سنة مما تعدون»؛ از آسمان تا زمين ، امر راتدبير مي كند و سپس در روزي كه مقدارش به حساب شما هزار سال است ، به سوي او عروج مي كند. ...مي توان ازقرآن كريم دلايل محكمي اقامه كرد كه نشان مي دهند منظور از روزي كه مقدارش پنجاه هزار سال و يا هزار سال است ، روز قيامت نيست و در قرآن به هيچ وجه قيامت بدين صورت تعريف نشده است. به راستي منظور از روزي كه به حساب ما هزار سال و يا پنجاه هزار سال مي شود ، چگونه روزيست؟؟ پاسخ:«تَعْرُجُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسينَ أَلْفَ سَنَةٍ»؛فرشتگان و روح [فرشته مقرّب خداوند] بسوى او عروج مى‏كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است! (6) تعبير به "پنجاه هزار سال" از اين نظر است كه آن روز بر حسب سالهاى دنيا تا اين حد ادامه پيدا مى‏كند. بعضى نيز احتمال داده‏اند عدد "پنجاه هزار سال" براى "تكثير" (زیاد بودن) باشد نه تعداد، يعنى آن روز بسيار طولانى است. اين درباره مجرمان و ظالمان و كافران است، لذا در حديثى از "ابو سعيد خدرى" آمده است كه بعد از نزول اين آيه كسى عرض كرد اى رسول خدا! چقدر آن روز طولانى است؟ فرمود: "و الذى نفس محمد بيده انه ليخف على المؤمن حتى يكون أخف عليه من صلاة مكتوبة يصليها فى الدنيا"؛ قسم به كسى كه جان محمد به دست او است آن روز براى مؤمن سبك و آسان مى‏شود آسانتر از يك نماز واجب كه در دنيا مى‏خواند.(7) جالب اينكه علم امروز مى‏گويد مقدار روز در هر كره‏اى از كرات آسمانى با ديگر كرات متفاوت است، زيرا تابع مقدار زمانى است كه آن كره يك بار به دور محور خود مى‏چرخد، و لذا روز در كره ماه به اندازه دو هفته در كره زمين است، حتى مى‏گويند ممكن است با گذشت زمان كره زمين از سرعت حركت وضعى خود بكاهد و مقدار يك روز معادل يك ماه يا يك سال يا صدها سال شود. نمى‏گوئيم روز قيامت چنين است بلكه مى‏گوئيم روز معادل پنجاه هزار سال، حتى با مقياس هاى عالم دنيا چيز عجيبى نيست. (8) سؤال:"ولقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصلحون": ما در زبور و ساير کتب آسماني مقرر داشته ايم کهزمين را بندگان صالح من به ارث برند. از ایاتی که در مورد امام زمان استفاده می شود آیه فوق است. در حالی که تمام این ایات مربوط به بهشت خداست به عبارتی صالحان وارث زمینی که اکنون تبدیل به بهشت شده است می شوند . پاسخ:" أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ" "وراثت" و "ارث" به طورى كه راغب گفته به معناى انتقال مالى است به تو بدون اينكه معامله‏اى كرده باشى. (9) و مراد از وراثت زمين اين است كه سلطنت بر منافع، از ديگران به صالحان منتقل شود و بركات زندگى در زمين مختص ايشان شود. و اين بركات يا دنيايى است كه بر مى‏گردد به تمتع صالحان از حيات دنيوى، كه در اين صورت خلاصه مفاد آيه اين مى‏شود كه: به زودى زمين از لوث شرك و گناه پاك‏ گشته جامعه بشرى صالح كه خداى را بندگى كنند و به وى شرك نورزند در آن زندگى كنند هم چنان كه آيه "وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ ... يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً" (10) از آن خبر مى‏دهد. و يا اين بركات اخروى است كه عبارت است از مقامات قربى كه در دنيا براى خود كسب كردند. چون اين مقامات هم، از بركات حيات زمينى است هر چند كه خودش از نعيم آخرت است هم چنان كه آيه: "وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الْأَرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشاءُ" (11) كه حكايت كلام اهل بهشت است، و آيه "أُولئِكَ هُمُ الْوارِثُونَ الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ" (12) بدان اشاره مى‏كنند. از همين جا معلوم مى‏شود كه آيه مورد بحث، خاص به يكى از دو وراثت‏هاى دنيايى و آخرتى نيست بلكه هر دو را شامل مى‏شود. و مفسرينى كه آن را به وراثت آخرتى اختصاص داده‏اند و به آياتى كه مناسب با آن وراثت است تمسك جسته و چه بسا گفته‏اند همين معنا متعينا مقصود است چون بعد از اعاده ديگر زمينى نيست تا صالحان آن را ارث ببرند، حرف درستى نزده‏اند، زيرا معلوم نيست كه آيه مورد بحث عطف بر آيه قبلى‏اش كه متعرض مساله اعاده بوده شده باشد تا بگوييد بعد از اعاده ديگر زمينى باقى نمى‏ماند. و ممكن است عطف به اول آيات باشد كه مى‏فرمود: "فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ". آن مفسرينى هم كه آيه را به وراثت دنيايى اختصاص داده حمل بر دوره ظهور اسلام و يا دوران مهدى (ع) ـ كه رسول خدا (ص) در اخبار متواتره از آن خبر داده و شيعه و سنى آنها را نقل كرده‏اند ـ نموده‏اند باز راه درستى نرفته‏اند زيرا روايات مذكور هر چند متواتر و مسلم است اما آيه را تخصيص نمى‏زند. كوتاه سخن: همان طورى كه گفتيم آيه شريفه مطلق است و شامل هر دو وراثت مى‏شود. و در نتيجه حاصل كلام اين مى‏شود كه: ما بشر را به سوى دينى واحد دعوت كرديم ليكن ايشان دين را قطعه قطعه نموده در آن اختلاف كردند و مجازاتشان هم مختلف شد، اما در آخرت آنهايى كه ايمان آوردند سعيشان مشكور و عملشان مكتوب شد ـ و از كفار بر خلاف اين شد ـ و اما در دنيا، آنهايى كه ايمان آوردند زمين را به وراثت مالك شدند ـ به خلاف ديگران. (13) سؤال:در روز قيامت طبق آيه شريفه (و اذا الوحوش حشرت) حيوانات هم محشور ميشوند ؟ چرا ؟ مگر حيوانات اختياردارند كه تكليف داشته باشند و بعد ايا بهشت و جهنم هم دارند؟ پاسخ: بهچند نکته توجه نمایید: 1. ثواب و گناه و هم چنین پاداش و جزا، موقعی معنا دارد كه موجود دارای عقل و شعور باشد تا بتواند قابلیت پذیرش تكلیف و مسئولیت را دارا باشد. 2. حال اگر بپذیریم كه حیوانات بر اساس غریزه عمل می كنند و دارای عقل و درك نیستند، پس گناه یا عدم گناه در مورد آنها اصلا معنا ندارد. 3. البته برخی قائل شده اند كه حیوانات نیز به اندازه خود، دارای درك و فهم هستند، از جمله مورچگان، زنبور عسل و ...، كه زندگی آنها از نظام مندی جالب و شگفت انگیزی برخوردار است، و این حاكی از شعور و فهم آنها است. 4. شاید بتوان گفت: مانعی ندارد كه منشأ این گونه اعمال را نوعی عقل و درك بدانیم، ولی عقل و دركی در حدّ و شأن خود؛ چرا كه غریزه معمولا سرچشمه كارهای یكنواخت و مستمر است، اما در برخی حیوانات می بینیم اعمال هوشمندانه در شرائط خاصی كه قابل پیش بینی نیست، به عنوان عكس العمل انجام می شود، و این به فهم و شعور شبیه تر است تا به غریزه بدون عقل. 5. در آیات متعددی از قرآن، مطالبی دیده می شود كه دلیل قابل ملاحظه ای برای وجود فهم و درك در بعضی از حیوانات محسوب می شود؛ مانند داستان فرار كردن مورچگان از لشگر سلیمان و داستان آمدن هدهد به منطقه "سبأ دریمن". 6. در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در وجود نوعی رستاخیز در حیوانات دیده می شود: از ابوذر نقل شده كه می گوید: ما خدمت پیامبر(ص) بودیم كه در پیش روی ما دو بز به یكدیگر شاخ زدند. پیامبر(ص) فرمودند: می دانید چرا این ها به یكدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض كردند: نه. پیامبر(ص) فرمودند: ولی خدا می داند چرا؟ و به زودی درمیان آنها داوری خواهد كرد. (14) در روایتی از اهل سنت از پیامبر(ص) نقل شده كه در تفسیر این آیه فرموده اند: "إن الله یحشر هذه الأمم یوم القیامة ویقتصّ من بعضها لبعض حتی یقتصّ للجماء من القرناء" یعنی خداوند تمام این جنبندگان را روز قیامت برمی انگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی می گیرد، حتی قصاص حیوانی را كه شاخ نداشته و دیگری بی جهت به او شاخ زده است از او خواهد گرفت. (15) 7. در آیه 5 سوره تكویر نیز می خوانیم: « و إذا الوحوش حشرت» یعنی هنگامی كه وحوش محشور می شوند. البته این آیه در صورتی برای این بحث مفید است كه معنی این آیه را حشر در قیامت بگیریم، نه حشر و جمع به هنگام پایان این دنیا.(16) 8. مرحوم مجلسی می فرماید: انسان‏ها بعد از حسابرسى یا وارد بهشت و یا وارد جهنم مى‏شوند، ولى حیوانات، بهشت و جهنم ندارند؛ بلكه بعد از انتصاف و انتقام گیری از یكدیگر مى‏میرند و خاك مى‏شوند؛ یعنی مثلاً حیوان بى شاخ از حیوان شاخ دار در صورتی که ظلمى به او كرده باشد، انتقام مى‏گیرد. (17) سؤال:اگر واقعا من كه الان زنده ام بفهمم 100 هزار سال ديگه قيامت ميشه چه فرقي به حال من داره؟ پاسخ: کسی نمی تواند وقتی مشخص کند و یا پیش بینی صحیح از زمان وقوع قیامت داشته باشد. از طرفی باید توجه داشت که مقدار عمر انسان و به پایان رسیدن آن مشخص نیست و هر لحظه می تواند لحظه پایانی باشد. بنابر این آن چه مهم است ایمان داشتن به اصل وجود قیامت و زمانی برای حسابرسی و برپایی محکمه عدل الهی است. لذا از این جهت، زود یا دیر بودن آن چندان اهمیتی ندارد.

_________

(1) أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏1، ص 488.

(2) مؤمن آيه 11.

(3) ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 171.

(4) ابراهیم، 48.

(5) تفسير نمونه، ج‏10، ص 390.

(6) معارج، 4.

(7) مجمع البيان، جلد 10 صفحه 353؛ تفسیر قرطبى، جلد 10 ، صفحه 6761.

(8) تفسير نمونه، ج‏25، ص 17.

(9) مفردات راغب، ماده" ورث".

(10) نور، 55.

(11) زمر، 74.

(12) مؤمنون، 11.

(13) ترجمه الميزان، ج‏14، ص 465.

(14) "تفسیر مجمع البیان" و "نورالثقلین" ذیل آیه 38 سوره انعام.

(15) "تفسیر المنار"، ذیل آیه.

(16) "تفسیر نمونه"، ج5 ، ص224.

(17) ر.ك. به علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 7، ص 276.

لينك بحث اصلي :http://http://www.askquran.ir/thread26084-5.html

موضوع: