مهلت خداوند به بندگان گناهكار

image: 

علت مهلت دادن خداوند به بنده برای انجام گناه چی می تونه باشه؟
خداوند متعال بر اساس رأفت و عطوفت خویش و بر مبنای رحمانیت و رحیم بودن که خداوند مهربان و بخشنده بر بندگانش است به انسان فرصت می دهد که از گناهان خود توبه کند و برگردد و به همین خاطر در این دنیا باب توبه را باز کرده و خودش را با نام تواب الرحیم معرفی کرده است و فرصت بر بندگان خود می دهد تا حجت را بر ایشان تمام کند تا در آخرت انسان ها حجتی نداشته باشند که اگر بیشتر عمر می کردم توبه می کردم و ... و در تاریخ هم داریم افرادی را که در آخرین لحظات عمر خویش توبه کرده و با پشت پا زدن به گناهان خویش از سعادتمندترین افراد بشریت شده اند مانند داستان حضرت حرّ در کربلا که در عرض چند ساعت از بین شقی ترین افراد روی زمین بریده و به پاک ترین و سخاوتمند ترین افراد انسانی پیوست. مطلب ديگر اينه كارهاى خدا از روى تدريج و مهلت است، اگر بنا بود هر گناهكار بفوريت گرفتار شود، كسى در روى زمين زنده نمى‏نماند. ولى تا رسيدن اجل معيّن در مهلت خواهند بود دنیا محل امتحان و دار تكلیف و مزرعه آخرت است. بنابراین كسانی كه انتظار دارند خداوند متعال گنه كاران و ظالمان را قلع و قمع كند، خلاف سنت الهی می اندیشند، زیرا سنت الهی آن است كه دنیا محل عمل باشد و در آخرت نتایج مشخص گردد. اگر ظالم و ستمگری در دنیا مجازات شود، از عنایات خداوند متعال به اوست، همان طور كه مهلت دادن به اهل معصیت هم استدراج است، چنان كه در آیه 178 سوره آل عمران آمده است. «وَ لَا يحَْسَبنَ‏َّ الَّذِينَ كَفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ خَيرٌْ لّأَِنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلىِ لَهُمْ لِيزَْدَادُواْ إِثْمًا وَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِين‏‏» و البته آنان كه براه كفر رفتند، گمان نكنند كه مهلتى كه ما به آنها مى‏دهيم، به حال آنها بهتر خواهد بود، بلكه مهلت مى‏دهيم براى امتحان تا بر سركشى و طغيان خود بيفزايند و آنان را عذابى رسد كه به آن سخت خوار و ذليل شوند. اگر كسي با وجود گناهان زياد در نعمت به سر مي برد بايستي به خود شك كرده و اعمال خود را مرور كند تا خداي نكرده از افرادي نباشد كه خداوند به ايشان مهلت استدراجی داده است . در مثنوی همچنین قصۀ جوانی آمده است که با شعیب پیامبر می گوید: خدایت را بگوی چون است که من چندین گناه می کنم و مرا هیچ عذاب نیست. خداوند فرمود او را بگوی: کدام عذاب سختتر از این که یاد خود را از دل تو بیرون کرده ام و بر آتش فراقت نشانده ام اما تو از سیاهی دل دود این عذاب را احساس نمی کنی: آن یکی می گفت، در عهد شعیب، که خدا از من بسی دیده است عیب. چند دید از من گناه و جرمها؛ وز کرم یزدان نمی گیرد مرا. حق تعالی گفت در گوش شعیب در جواب او فصیح از راه غیب: عکس می گویی و مقلوب، ای سفیه؛ ای رها کرده ره و بگرفته تیه. چند و چندت گیرم و تو بی خبر در سلاسل مانده ای پا تا به سر. بر دلت زنگار بر زنگارها جمع شد تا کور شود ز اسرارها. مرد آهنگر گه او زنگی بود دود را با روش همرنگی بود. مرد رومی گر کند آهنگری، رویش ابلق گردد از دود آوری. پس بداند زود تأثیر گناه؛ پس بنالد زار و گوید کای الاه

لينك بحث اصلي : http://www.askquran.ir/thread24480-2.html

موضوع: