عصمت پيامبر (ص) و بخشش از او ؟
با توجه به معصوم بودن پيامبر، چرا خداوند درباره بخشش از او در آیه اول و دوم سوره ي فتح صحبت مي كند؟
نتائج بزرگ فتح المبين در اين دو آيه قسمتى از نتائج پر بركت ((فتح مبين )) (صلح حديبيه ) كه در آيه قبل آمده است تشريح شده مى فرمايد: هدف اين بود كه خداوند گناهان قبل و بعد تو را بيامرزد و نعمتش را بر تو تمام كند و تو را به راه راست هدايت فرمايد (ليغفر لك الله ما تقدم من ذنبك و ما تاخر و يتم نعمته عليك و يهديك صراطا مستقيما). ((و تو را به پيروزى شكستناپذيرى برساند)) (و ينصرك الله نصرا عزيزا). و به اين ترتيب خداوند چهار موهبت عظيم در سايه اين فتح مبين نصيب پيامبرش كرد: مغفرت ، تكميل نعمت ، هدايت ، و نصرت . 1 - پاسخ به چند سؤ ال مهم در اينجا سؤ الات زيادى مطرح شده و مفسران از قديمترين ايام تاكنون به پاسخ اين سؤ الات پرداخته اند. مخصوصا سه سؤ ال زير درباره نخستين موهبت الهى يعنى موهبت ((مغفرت گناهان گذشته و آينده )) مطرح است . 1 - با اينكه پيامبر به حكم مقام عصمت از هر گناهى پاك است منظور از اين جمله چيست ؟ 2 - به فرض كه از اين ايراد صرف نظر كنيم چه ارتباطى ميان فتح حديبيه و آمرزش گناهان مطرح است . 3 - اگر منظور از جمله ((ما تاخر)) گناهان آينده است ، چگونه ممكن است گناهى كه صورت نگرفته مورد عفو قرار گيرد؟ آيا اين اجازه ارتكاب گناه در آينده نيست ؟ و هر يك از مفسران به نحوى به حل اين اشكالات پرداختهاند، اما براى پى بردن به جامعترين پاسخ و تفسير دقيق اين آيات ذكر مقدمه اى لازم به نظر مى رسد و آن اينكه : مهم اين است كه ما رابطه ((فتح حديبيه )) را با مساءله ((آمرزش گناه )) پيدا كنيم كه كليد اصلى پاسخ به سؤ الات سهگانه فوق در آن نهفته است . با دقت در حوادث و رويدادهاى تاريخى به اين نتيجه مى رسيم : هنگامى كه مكتبى راستين ظاهر مى شود و قد بر مى افرازد، وفاداران به سنن خرافى كه موجوديت خود را در خطر مى بينند هر گونه تهمت و نسبت ناروا به آن مى بندند، شايعه ها مى سازند، و دروغها ميپردازند، گناهان مختلف براى او مى شمرند و در انتظارند ببينند سرانجام كارش به كجا مى رسد؟. اگر اين مكتب در مسير پيشرفت خود مواجه با شكست شود، دستاويزى محكم براى اثبات نسبتهاى ناروا بدست مخالفان مى افتد، و فرياد مى كشند نگفتيم چنين است ، نگفتيم چنان است ؟ اما هنگامى كه به پيروزى نائل گردد و برنامه هاى خود را از بوته آزمايش موفق بيرون آورد، تمام نسبتهاى ناروا نقش بر آب مى شود، و تمام ((نگفتيم ها)) به افسوس و ندامت مبدل مى گردد و جاى خود را به ((ندانستيم ها)) مى دهد!. مخصوصا در مورد پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) اين نسبتهاى ناروا و گناهان پندارى بسيار فراوان بود، او را جنگ طلب ، آتشافروز، بى اعتنا به سنتهاى راستين غير قابل تفاهم ، و مانند آن مى شمردند. صلح حديبيه به خوبى نشان داد كه آئين او بر خلاف آنچه دشمنان ميپندارند يك آئين پيشرو و الهى است و آيات قرآنش ضامن تربيت نفوس انسانها و پايانگر ظلم و ستم و جنگ و خونريزى است . او به خانه خدا احترام مى گذارد، هرگز بى دليل به قوم و جمعيتى حمله نمى كند، او اهل منطق و حساب است ، پيروانش به او عشق مى ورزند، او به راستى همه انسانها را به سوى محبوبشان الله دعوت مى كند، و اگر دشمنانش جنگ را بر او تحميل نكنند او طالب صلح و آرامش است . به اين ترتيب فتح حديبيه تمام گناهانى كه قبل از هجرت ، و بعد از هجرت ، يا تمام گناهانى كه قبل از اين ماجرا و حتى در آينده ممكن بود به او نسبت دهند همه را شست،و چون خداوند اين پيروزى را نصيب پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نمود ميتوان گفت خداوند همه آنها را شستشو كرد. نتيجه اينكه اين گناهان ، گناهان واقعى نبود، بلكه گناهانى بود پندارى و در افكار مردم و در باور آنها، چنانكه در آيه 14 سوره شعراء داستان موسى (عليه السلام ) مى خوانيم كه موسى به پيشگاه خدا عرضه داشت : و لهم على ذنب فاخاف ان يقتلون : ((فرعونيان بر من گناهى دارند كه ميترسم به جرم آن گناه مرا بكشند)) در حالى كه گناه او چيزى جز يارى فرد مظلومى از بنى اسرائيل و كوبيدن ستمگرى از فرعونيان نبود. بديهى است اين نه تنها گناه نبود بلكه حمايت از مظلوم ، بود ولى از دريچه چشم فرعونيان گناه محسوب مى شد. به تعبير ديگر ((ذنب )) در لغت به معنى آثار شوم و تبعات كارى است ، ظهور اسلام در آغاز، زندگى مشركان را به هم ريخت ، ولى پيروزيهاى بعد سبب شد كه آن تبعات به دست فراموشى سپرده شود. هر گاه خانه كهنه و فرسودهاى را كه سر پناه فعلى ما است ، و به آن دلبستگى داريم خراب كنند ممكن است اين كار را تخطئه كنيم ، ولى بعد از آنكه ساختمانى محكم و مجهز بجاى آن ساخته شد، و تمام ناراحتيها بر طرف گشت ، قضاوت ما به كلى دگرگون مى شود. مشركان مكه ، چه قبل از هجرت و چه بعد از آن ، ذهنيات نادرستى درباره اسلام و شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) داشتند كه پيروزيهاى بعد بر همه آنها خط بطلان كشيد. آرى اگر رابطه آمرزش اين گناهان را با مساءله فتح حديبيه در نظر بگيريم مطلب كاملا روشن است ، رابطهاى كه از ((لام )) ((ليغفر لك الله )) استفاده مى شود و كليد رمز براى گشودن معنى آيه است .(1) نکته ی دیگر اینکه ذنب در این آیه به" پیامد عمل " تفسیر شده است و پیامد عمل یعنی امری که دیگران آن را نسبت می دهند ، فلذا این اشکال که چرا در آیه ذکر نشده است که گناه اسناده داده شده از سوی دیگران بوده است ؟ باید گفت :نیازی به تکرار این نیست که دیگران به تو نسبت می دهند . مانند اینکه مثلا به فردی گفته شود مراقب تهمت هایی که دیگران به تو می زنند باش ! واضح است که تهمت را دیگران به انسان وارد می کنند ، و تکرار قید "دیگران" خلاف بلاغت است و اتفاقا اگر بخواهد بلیغ سخن بگوید باید آن را حذف کند و بگوید : مراقب تهمت ها باش . نکته ی دیگری که در پاسخ به این سوال حایز اهمیت است اینکه قبل از تفسیر کردن آیات باید به برخی از سوالات مبنایی پاسخ داده شود . به عبارت دیگر قبل از اینکه در پی یافتن معنایی برای برخی آیات باشیم باید بدانیم که آیا استفاده از معنای غیر ظاهر الفاظ در قرآن مجاز است یا خیر ؟ همچنین باید بدانیم که آیات قرآن را باید در مجموع مورد بررسی قرار داد و از ملاحظه ی همه ی آنها به معنای آیات رسید و اگر در آیه ای امری مطرح شده است که طبق معنایی مخالف اصول دیگر قرآنی است ، باید آن را به معنای دیگرش اخذ کرد . بررسی مطالب اساسی در مورد روش تفسیر ، مطلب بسیار حایز اهمیت است که از موضوع این بحث خارج است . مطلب بعدی در این مورد است که اگرچه برداشت های مختلفی می توان از یک متن ارائه داد ولی این مسئله باعث نمی شود که متن را به کناری بگذاریم و آن را فاقد ارزش بدانیم . به نظر می رسد باید در پی ملاک هایی باشیم که برداشت صحیح را مشخص کند .
1. به نقل از تفسیر نمونه ذیل آیه اول سوره فتح
لينك بحث اصلي : http://www.askquran.ir/thread29465-4.html