جبر و اختیار

image: 

تصمیمی که ما برای انجام کاری می گیریم خود معلول یک سری علل است، لذا تعیین کننده تصمیم ما صرفا آن علت ها هستند و اختیار جایی ندارد!
در اینکه اراده انسان معلول علتهای دیگری مثل اعتقادات و احساسات می باشد، حرفی نیست، اما مانع اختیار نیست، زیرا احساس و اعتقاد هیچگاه جبر به دنبال ندارد، چه بسا اعتقاداتی که بر خلاف آن عمل می شود، مثلا اگر از فرد گنهکار سؤال کنید چرا دست به چنین عملی زدید و چرا بر خلاف اعتقاداتان عمل کردید پاسخ می شنوید که دوست داشتیم انجام دهیم، همین! زیادند زنان بی حجابی که منکر اصل ضرورت حجاب نیستند، مطمئن هستند عذاب الهی در انتظار آنان است اما دلشان می خواهند چنین بگردند. عمر سعد وقتی سر دوراهی کشتن امام حسین و مُلک ری قرار گرفت، کشتن امام را با علم به جهنم رفتن و برخلاف اعتقاداتش پذیرفت زیرا بگفته خودش نقد را به نسیه نباید داد، مثالها از این دست فراوان است. مثالهای فوق از نوع اعتقادات معنوی است، در اعتقادات و علوم مادی نیز چنین است، مثلا جراح و متخصص قلب و عروق (که از ناحیه علم و عمل آگاهی کامل بر مضرات سیگار بر ریه دارد) اگر سیگار بکشد چه کرده است؟ دقیقا و 100% بر خلاف تمام علم و تجربه و اعتقادش عمل کرده است، پس علم و اعتقاد او نتوانست فرد را مجبور به ترک سیگار نماید. خلاصه اینکه احساس و اعتقاد هیچگاه نمی تواند برای انسان تولید جبر نماید، زیرا انسان در طول سلسله علل افعال خود کاملا مختار است. پرسش2 چه فرقی وجود دارد بین فعل جبری، و فعل ناشی از تصمیمی که آن تصمیم تماما از علل سرچشمه می گیرد؟ عللی مثل محیط و تربیت و آموزش و...، کسی که سر دو راهی قرار می گیرد، لاجرم یکی را انتخاب می کند، اما آن یکی را به سبب دلائلی (که حاکم بر انتخاب هستند) برمیگزیند. پاسخ ما انسانها در مختار بودنمان مجبور هستیم، یعنی در ذات ما اختیار و حق انتخاب داشتن نهادینه شده است، و وقتی چیزی ذاتی شد جبری می شود مثل چرب بودن روغن، روغن مجبور است چرب باشد، این چربی را نمی تواند از روغن گرفت که اگر بگیریم دیگر نامش روغن نخواهد بود، انسان موجود مختاری است اگر اختیار نداشته باشد دیگر انسان نیست، حتما باید مجبور به انتخاب باشد، این جبر در انتخاب مانع از انتخاب نیست زیرا "اختیار" درونی و ذاتی است، و جبر درونی درباره انتخاب بسیار متفاوت است با جبر بیرونی در محدود شدن انتخاب. آنچه امروز به عنوان دفاع از حقوق بشر از آن یاد می شود همه اش به این بر میگردد که هیچ عامل بیرونی حق ندارد آزادی بشر را محدود کند که اگر بکند ضد حقوق بشر نام گرفته و با آن مبارزه می شود، اما اگر همین بشر در محدوده قلمروی زندگی خودش مقرراتی را به دلخواه خودش وضع کند (یعنی عاملی درونی، آزادی را محدود نماید) مثلا قوانین راهنمائی رانندگی را بر خود اجباری نماید، اینجا دیگر صدای مدعیان دفاع از حقوق بشر در نمی آید، چرا؟ چون محدودیت آزادی از درون جامعه جوشیده است، و این ضد آزادی نیست. در بحث ما نیز چنین است، چون از درون خود مجبور به حق انتخاب هستیم پس نه تنها قباحتی ندارد بلکه اوج آزادگی در حق انتخاب می باشد. یکی از مهم ترین دلائل داشتن حق انتخاب و اختیار،‌ اصل شادی پس از اعمال نیک و پشیمانی پس از اعمال زشت است، چرا در روز قیامت عده ای از اهل جهنم انگشت خود را می گزند که ای کاش با پیامبر همراه بودم(فرقان 27) براستی چرا برای بعضی از انتخابهای خودمان شرمنده هستیم؟ مگر انسان مجبور شرمنده می شود؟ تمام اینها (شادی و پشیمانی از گذشته) به خاطر آزاد بودن و حق انتخاب داشتن می باشد. پرسش3 اگر کسی هنگام ارتکاب زشتی ها، ارشادات عقل و وجدان خود را نادیده گرفت، و مدتی بعد پشیمان شد، این به معنای آزادی نمی تواند باشد، زیرا هنگام عمل تحت تأثیر عوامل شهوانی قرار داشته و عمل زشت را مرتکب شده و پس از آن و فروکش کردن غریزه، تحت تأثیر عوامل وجدانی و خدائی پشیمان گشته، در واقع از یک وادی جبر به وادی جبر دیگری منتقل شده است، پس بازهم مجبور شد نه مختار! پاسخ پشيماني دليل بر اين است که انتخاب غلطي صورت گرفته و از حق آزادي حُسن استفاده نشده است، و اگر شخصي مجبور باشد (حتي جبر محيط) پشيماني معنا ندارد، مثلا اگر کسي را در ماه رمضان مجبور به خوردن روزه کنند، گرچه اين شخصي روزه اش باطل شده اما پشيماني معنا ندارد چون حق انتخاب نداشته است، پس پشيماني بهترين دليل اختيار و حق انتخاب داشتن است. افزون بر این، انسان در همه مراحل آزاد و مختار آفريده شده است و هيچ چيز نمی تواند جلوي آزادي او را بگيرد که اگر چنين شود و انتخابي (زشت و زيبا) بکند به او نمي توان خوب و بد گفت، و طبق آن نمي شود او را تشويق و تنبيه کرد. پرسش4 جبر محيط عاملي براي مجبور بودن انسان است، مثلا تأثیر لقمه حرام بر جانی شدن شخص اثر گذاشته و چنین شخصی نمی تواند جلوی تأثیر لقمه حرام را بگیرد، پس لقمه حرام علت وقوع جرم است، حق انتخاب و اختیار کجا رفت؟ پاسخ اگر تأثير لقمه حرام علت تامه (علت منطقي) بر شقاوت اولاد داشته و او را مستحق عذاب إلهي نمايد، در واقع چنين شخصي جهنمي شده بدون اختيار خودش و اگر کسي بدون اختيار وارد جهنم شود، ظلم خدا ثابت مي شود، و چون خدا ظالم نيست پس چنين کسي يا مجبور نيست يا اهل شقات نخواهد بود. ولي ثابت است که اختيار در سراسر انتخابهاي انسان سايه افکنده و بيرون از آن چيزي نيست، زیرا ما انسانها هرچند تحت تأثير احساسات و عواطف و اعتقادات و فرهنگ محيط خود هستيم ولي هيچگاه مجبور در انتخاب نيستيم، يعني تکوينا مجبور نيستيم، تأثير تکويني يعني تأثير مجاورت آب و آتش که به جوشش آب مي انجامد. بله! لقمه حرام و محيط بد اقتضاي انتخاب بد را دارد اما علت تامه انتخاب بد نيست، که اگر بود معنا نداشت همسر نوح بد شود و همسر فرعون خوب!! نمونه هاي اينچنيني در تاريخ فراوان است. خلاصه اينکه ميان علت تامه (منطقي) با مقتضي خلط مبحث صورت گرفته است، وضعيت اجتماعي افراد مقتضي صدور بعضي افعال هست اما علت تامه نيست، و وقتي علت تامه نباشد جبر نيست، چون جبر وقتي است که معلول بدون نياز به چيز ديگري پس از علت صادر شود. موفق باشيد.

لينك بحث اصلي : http://www.askquran.ir/thread27935-2.html

موضوع: