عبادت علي ابن ابيطالب

image: 
چگونه عبادت علي ابن ابيطالب از عبادت ثقلين بالاتر است در حاليكه اين جنگها و خدمات او در عملكرد خلفاء نيز وجود دارد؟

چگونه عبادت علي ابن ابيطالب از عبادت ثقلين بالاتر است در حاليكه اين جنگها و خدمات او در عملكرد خلفاء نيز وجود دارد؟
اگر منظورتان حديث معروفي باشد كه در جنگ خندق از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ درباره‌ي علي ـ عليه السلام ـ صادر گرديده كه آن حضرت فرمود: «ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين»[1] با مطالعه و بررسي جنگ احزاب(خندق) كاملا موضوع روشن مي شود. حال براي روشن شدن موضوع در دو محور بحث مي‌كنيم: محور اول: بررسي اوضاع مدينه و كيفيت جنگ احزاب: از بدو ظهور اسلام، كفار و بت‌پرستان قريش به انحاء مختلف كينه و دشمني خود را با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ابراز مي‌كردند كساني را كه اسلام مي‌آوردند مورد اهانت و ضرب و شتم قرار مي‌دادند. حتي پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ نيز مورد آزار و اذيت قرار مي‌گرفتند و به آن حضرت ساحر و جادوگر مي‌گفتند و بارها كوشيدند تا آن حضرت را به قتل برسانند كه موفق نشدند و آخرالامر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ عرصه‌اي زندگي مكه را بر خود و مسلمانان تنگ ديد و به اذن خداوند به مدينه هجرت كردند كه با استقبال اعراب مدينه روبرو شده و در پي آن اكثر مدينه اسلام آوردند و مدينه به پايگاه دين اسلام تبديل شد و روز به روز رو به شكوفايي و گسترش نهاد. اين وضع براي مشركان مكه قابل تحمل نبود به همين خاطر براي نابودي و ريشه كن كردن دين اسلام دست به اقدامات تبليغاتي و اقتصادي و حملات شديد نظامي مي‌زدند و در اين راستا با فرستادن هيئت‌هاي مختلف تلاش مي‌كردند كه يهوديان مدينه را براي دشمني و جنگ با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تحريك كنند، كه تا حدودي نيز موفق شدند به گونه‌اي كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مورد آزاد و اذيت شديد و مداوم بعضي از يهوديان مدينه قرار گرفت. تا اینکه جنگ احزاب شد،ماهيت جنگ احزاب بر خلاف جنگ‌هاي قبل از آن بود. اين بار جنگ‌ كاملا جنبه‌ي عمومي به خود گرفته بود به طوريكه تمام جزيره‌العرب اعم از مشركين و يهوديان در مقابل اسلام قرار گرفته بودند در روز واقعه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «برز الايمان كله علي الشرك كله» يعني ايمان به تمامي، روبروي كفر به تمامي قرار گرفته است.[2] در سيره‌ي حلبيه روايت مي‌كند هنگاميكه عمرو بن عبدود به ميدان آمد فرياد زد: كيست كه به جنگ من آيد: بعد از لحظه‌اي سكوت كه همه‌ي نامداران صحابه سر به گريبان انداخته بودند فقط علي«كرم الله وجه» كه نزد رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ بود برخاست و گفت يا رسول الله: من به جنگ او مي‌روم... و عمرو روي زمين افتاد و مسلمانان با صداي بلند تكبير گفتند، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ از صداي تكبير دانست كه علي«كرم الله وجه» عمرو را به قتل رسانده است. در روايت است كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در آن حال فرمود فضيلت اين كار علي بن ابي طالب(كشتن عمرو) از عبادت جن و انس بالاتر است«مرحوم حلبي در پاسخ ابن تيميه كه گفته است چگونه كشتن كافري فضيلتش زيادتر از عبادت جن و انس و حتي انبياء است، مي‌گويد: براي اينكه اين كشتن دين را ياري كرد و كفار را مخذول ساخت»[3] آيا در چنين حالتي كه دين به تمامي، در مقابل شرك به تمامي قرار گرفته بود شكست علي در مبارزه‌ي با عمرو شكست همه‌ي مسلمانان نبود؟! آيا شكست مسلمانان شكست دين نبود؟! آيا در صورت پيروزي مشركين و يهوديان آنها جز محو و ريشه كن شدن دين اسلام چيز ديگري مي‌خواستند؟ قهرا اينجاست كه هر انسان معتقد به دين، مجاب مي‌شود كه عمل علي ـ عليه السلام ـ در روز خندق حقيقتا بالاتر از عبادت ثقلين است چون در صورت شكست مسلمانان چيزي از دين باقي نمي‌ماند بنابراين عبادت جن و انس موضوعا منتفي مي‌شد. و ديگر مقايسه‌اي معنا نداشت. بحث اين است كه رسول گرامي اسلام پيامبري الهي بود و مانند بشري عادي نبود كه صرفا كلمات عاطفي بيان دارد بلكه آن حضرت با دارا بودن مقام عصمت و مقام تشريع و تقنين تمام كلمات و گفتارش ناشي از وحي والهام بوده است. اين مطلب را در قران كريم تاييد كرده است كه مي‌فرمايد: «و ما ينطق عن الهوي اِنْ هوالّا وحيٌ يوحي»[4]يعني پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بر طبق خواسته‌هاي نفساني حرف نمي‌زد. بلكه منحصرا فرمايشات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ متصل به وحي و الهام الهي بود. اما درباره‌ي خلفا هم نكاتي را عرض كنم. در مورد اينكه در زمان حيات رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ اين سه خليفه در جنگ‌ها حضور داشتند يا نه و يا چه خدماتي مي‌كردند خبر خاصي نقل نشده است. در تاريخ و سيره در باب جنگ‌هاي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از سعد بن عباده و سعد بن معاذ و رافع بن خديج و ديگر صحابه كه به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مشورت مي‌دادند و يا براي سربازان اسلام نان و خرما تهيه مي‌كردند رواياتي نقل شده است ولي از اينان چندان خبري نيست تنها مغازي واقدي در بيان جنگ خندق درباره‌ي عمر بن خطاب مي‌نويسد: «بعد از آنكه عمرو بن عبدود به دست علي بن ابي طالب كشته شد، بقيه‌ي ياران عمرو يعني نوفل و ضرارابن الخطاب و ... پا به فرار گذاشتند به دنبال آنها زبيربن عوام و عمربن خطاب رفتند و با هم درگير شدند تا اينكه ضراربن خطاب مشرك با نيزه به طرف عمربن خطاب حمله‌ور شد و نيزه به بدن عمر خورد ضرار نيزه را از بدن عمر برداشت و گفت اينكه تو را نمي‌كشم منتي است بر گردن تو كه به ياد داشته باشي و من قسم خورده‌ام كه كسي از قريش را نكشم بعد ضرار با كمال آرامش بدون كمترين ترس و واهمه‌اي پشت به عمر كرد و از خندق عبور نمود و به ابو سفيان و يارانش پيوست. آيا اگر عمربن خطاب درمقابل عمروبن عبدود پهلوان معروف عرب قرار مي‌گرفت چه مي‌شد؟

منابع:

1- سيره‌ي حلبيه، جلد 2، ص 319، و ص 320.

2- ينابيع الموده، ج 1، ص 92.

3- سيره‌ي حلبيه، ج 2، ص 319، 320.

4- نجم، آيه 3 و 4.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمائید

 

موضوع: