همجنس‌بازی و نعمات بهشتی

image: 
آیه 17 و 18 سوره واقعه می فرماید: " یطوف علیهم ولدان مخلدن باکواب و اباریق و کاس من معین." بر گِردشان پسرانی جاودان [ به خدمت] می گردند، با جامها و آبریزها و پیاله [ها] یی از باده ناب روان. سئوالی که مطرح می شود این است که چه لزومی به حضور پسربچه هایی است که به گرد بهشتیان بگردند و ساقی شوند و بهشتیان از دیدن صورت آنها به وجد آیند؟بهشتیان در این جا با ضمیر مذکر آورده شده ( علیهم )، پس منظور مردان بهشتی است. چگونه مردان بهشتی از جنس موافق لذت می برند؟ این مرا به یاد شاهد بازی های قرون گذشته می اندازد که بخشی از آن در گلستان باب عشق و جوانی آمده است : ... پسر دانست که دل آویخته اوست، و این گرد بلا انگیخته او... ( حکایت 4 ) دانشمندی را دیدم به کسی مبتلا شده و رازش بر ملا افتاده... ( حکایت 9 ) در عنفوان جوانی چنانکه افتد و دانی با شاهدی سری و سرّی داشتم...( حکایت 10 ) ... پسری دیدم نحوی به غایت اعتدال و نهایت جمال در دیوان حافظ نیز از این موارد یافت می شود: ... اگر آن شیرین پسر خونم بریزد...  در دیگر مکتوبات ادبی مانند قابوسنامه نیز شاهد بازی به وفور یافت می شود. عرب جاهلی نیز به شهادت مورخینی که درباره فرهنگ و رسوم آن مردمان به تحقیق پرداخته اند تمایل به شاهد بازی و پسر بازی را در میان اعراب آن روزگار نشان داده اند. آیا آیات مذکور تحت تاثیر فرهنگ غالب بر شبه جزیره عربستان در آن زمان و برای جلب نظر اعراب به بهشت نازل شده است؟ اگر پاسخ منفی است چه توجیهی !! می توان بر ردّ همجنس گرایی در آیات مذکور اقامه کرد؟ و اگر پاسخ منفی است چگونه می توان افراد بسیاری را که از همجنس گرایی متنفرند و آن را پلید می دانند به این نوع نعمت بهشتی راغب کرد؟ و چگونه می توان دامن قرآن را از این لکه ی پلید مبّرا دانست؟ شما از مقدمات نا درست ، نتیجه نادرست گرفتید .در اولین بخش مقدمتون شواهد که از آثار ادبی بر امر همجنس گرایی ارائه کردید غالبا تام نیست و به نظر میاد قریب به اتفاق موارد اصلا به این قضیه اشعار ندارند و بر فرض اشعار هم چیزی رو در رابطه با قران کریم اثبات نمی کنند . در بخش دوم مقدمه فرمودین : " به شهادت مورخین تمایل به همجنس گرایی در میان اعراب وجود داشته " خوب ممکنه اینطور بوده باشه اونهم بنا به گزارش های بسیار بسیار اندکی که تنها برخی بیان کردند ، همونطور که میشه ادعا کرد در تمام جوامع گذشته و فعلی متاسفانه عده ای به امور قبیح و افعال نادرست تمایل دارند ، اما این مساله فرق میکنه با اینکه چنین موارد نادری رو فرهنگ مردم یک جامعه بدونیم ، بلکه بعکس بنا به شهادت همون مورخین و نیز تمامی مورخین دیگر و نیز به شهادت آثار منظوم و منثور باقیمانده از آن زمان ، فرهنگ مردم عربستان و بویژه مردان آنها ، مملو از گرایش به جنس مخالف بوده و این مطلب بقدری در آثار مورخین و اشعار عربی زمان جاهلیت بوفور یافت می شود که نیاز به ارائه منبع خاصی نیست ، شما به هر منبعی در زمینه تاریخ عرب جاهلی بنگرید موارد متعدد آن را خواهید یافت و بنابر این اگر چیزی رو بخواهیم به عنوان فرهنگ مردم آن زمان شبه جزیره معرفی کنیم باید گرایش به جنس مخالف رو فرهنگ غالب و بلکه همه اونها بدونیم نه گرایش به همجنس رو . و اما توضیح آیه ای که به عنوان شاهد آوردید : در قران کریم تنها در دو مورد از کلمه (( ولدان )) نام برده شده ، یکی در آیه 17 سوره مبارکه واقعه : (( یطوف علیهم ولدان مخلدون )) و دیگر در آیه 19 سوره مبارکه دهر : (( و یطوف علیهم ولدان مخلدون اذا رایتهم حسبتهم لولوا منثورا )) . اگر قدری به آیات قبلی در هر دو سوره دقت بفرمایید ، ملاحظه می کنید که این نعمت برای مقربین ذکر شده است و مقربین کسانی هستند که گوی سبقت در اطاعت را از همگان ربوده اند و در عبودیت الهی بر همه پیشی گرفته اند و هرگز در اندیشه چنین مسائل قبیح و خلاف شانی نبودند ، بنابر این شایسته نیست به عنوان جزای عمل و پاداش اخروی ، چنین مسائلی رو به اون بزرگواران نسبت داد . بر طبق مفاد آیات قران کریم و نظر مفسران (( ولدان )) جوانان خوش سیما و نورانی هستند که تا ابد به پذیرایی از اهل بهشت مشغولند 1وآیا هدف قران کریم از مرد بودن و جوان بودن ((ولدان )) بیان تمتعات جنسی – و به بیان شما بیان همجنس گرایی – به عنوان نعمت بهشتی است ؟!! در اینصورت چه کلمه یا ایه یا مطلبی بر این امر دلالت دارد ؟ و یا انکه هدف از جوان بودن و مرد بودن و زیبایی و نورانیت (( ولدان )) چیزدیگری است ؟آیا در بیان قران کریم هرکجا – در مورد نعمت ها ی بهشتی - نام از زن و یا مرد بهشتی برده شد بی درنگ و بی تامل باید تنها به مواردی از قبیل مسائل مذکور منتقل شویم و حتی اون ها رو به همجنس گرایی در قران نسبت بدیم ؟!!! آیه 19 سوره دهر زاویه نگاه به ولدان رو مشخص میکنه که به هیچ تصریح و کنایه و اشاره ای بر مسائل مورد بحث دلالت نداره : (( اذا رایتهم حسبتهم لولوا منثورا )) ( چون آنها را ببینی گو یی مروارید هایی پراکنده اند ) تنها چیزی که از ظاهر آیه بر میاد بیان زیبایی پراکندگی اونها هنگام گردش گرداگرد بهشتیان است و لا غیر. شما چه مطلبی از این ظاهر صریح برداشت می کنید که مشکل داشته باشه ؟ خیلی از نعمتها در بهشت گوش نوازند و برخی چشم نواز و به نظر میاد این مورد که در آیه مطرح شده از موارد نعم چشم نواز بهشت باشه نه چیز دیگر . و آیه 17 و 18 سوره مبارکه واقعه وظیفه اونها رو بیان می کنه : ((یطوف علیهم ولدان مخلدون * باکواب و اباریق و کاس من معین )) (بر گردشان پسرانی جاودان به خدمت می گردند * با جام ها و آبریز ها و پیاله هایی از باده ناب روان ) بنابر این به نظر میاد وظیفه این عده ، پذیرایی از اهل بهشت به گونه ای خاص و زیباست . نكته دیگر اینكه صحیح نیست نوع برخورد ما با مسائل و مطالب قرانی به گونه ای باشد که اگر مساله یا امری در قران ذکر شود که مردم عصر نزول با اون آشنایی داشتند بگیم قران از فرهنگ زمانه متاثر شده و اگر مردم شبه جزیره با اون آشنا نبودن بگیم آرزوی این مساله رو داشتن یا برای ترغیب اهل اون زمان چنین مطلبی در قران آمده سوال : شما را ارجاع می دهم به تمامی تفاسیر معتبر گلستان ذیل حکایات مذکور و همچنین کتاب " شاهد بازی در ادبیات فارسی " از دکتر سیروس شمیسا.انحراف در گذشته بسیار رایج بوده و حتی صورتی عادی نیز یافته بوده است کما این که سعدی خویش را نیز از این لطف بی نصیب نگذاشته!! این گونه نبوده است که بخشی از مردان از جنس مخالف رویگردان بوده اند و صرفاً به جنس موافق بسنده می کرده اند بلکه منظور این است که از جنس موافق نیز خود را بی نصیب!!! نمی گذاشته اند. سئوال من هم همین است که نگاه کردن یک مرد به چهره ی یک پسر بچه ی نوخط مستلزم چه لذتی می تواند باشد؟ چرا این حظ بصر را از دختر بچه ای نمی برد؟ پاسخی دیگر : آیا اگر پدر یا مادری از قد و بالای فرزند زیبای خود لذت ببرند نشان از تمایل جنسی آن ها به فرزندشان است؟ سوال : عشق پدر و مادر چه ارتباطی دارد با پسرکان بهشتی؟ مگر فراموش کرده اید بهشت بر اصل لذت استوار است چه معنوی و چه جسمانی؟ یعنی واقعاً شما این دو را یک می پندارید؟ پاسخی دیگر : فرمایشات حضرتعالی هیچگونه اشعاری به عصر نزول قران ندارد . تمام مورخین و ادیبان و کتب نثر و نظم عرب ( آنهم عرب عصر جاهلیت را ) گواهند بر اینکه عرب در عصر جاهلیت گرایش تام به جنس مخالف داشته و آنقدر این مساله از ادبیات آنها هویداست که اگر تنها اندکی با زبان عربی آشنا باشید این مطلب را به تمامه دریافت میکنید و حتما استحضار دارید که فرهنگ ، به عادات و آداب و رسوم غالب بر یک قوم و ملت اطلاق می شود و نه بر عادات اقلیت نادر یک جامعه . در برخی اشعار تغزل به غیر زن مشاهده میشود ولی معنای انها به هیچ روی چنین مسائلی نبوده است .بوضوح دربرخی اشعار كلمات تغزل را معنا نموده اند این شعر از امام : من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم و یا این توضیح واضح هاتف اصفهانی : از می و بزم و مطرب و ساقی وز مغ و دیر و شاهد و زنار قصد ایشان نهفته اسراریست که به ایما کنند گاه اظهار که یکی هست و هیچ نیست جزاو وحده لا اله الا هو لذا معنای شاهد در اشعار را نمی توانید به نفوذ فرهنگ پرو نوگرافی تعبیر و تفسیر نمایید . استناد شما به گلستان سعدی تنها و تنها در حوزه ادبیات و مسائل ادبی قابل قبول می تواند باشد نه در حوزه دینی . لطفا مسائل را خلط نفرمایید . سعی کنید شواهدتان خارج نباشد شما از کتابی که قرنها بعد در یک مملکت آن هم در حوزه ادبی نگاشته شده برای اثبات گناه مردم هفتصد سال پیش در مملکتی دیگر شاهد می آورید در حالی که هیچ یک از مطالبی که ذکر کردید اشعار بر امر همجنس گرایی در عصر نزول یا عصر جاهلی ندارد . شما برای اثبات مدعای خودتان ابتدا باید اثبات کنید که این عمل قیبح ، فرهنگ مردم عصر نزول بوده است ، فرهنگ. در حالی که تمام شواهد گویای غیر این معناست پاسخی دیگر: این جوانان به عنوان خدمتگزار بهشتیان، عمل می‌كنند. حال باید از شما پرسید خدمتگزار كریه المنظر ، مطلوب است یا زیبا؟ یا به عبارتی دیگر، اگر در همین دنیا شما بخواهید مردی را به عنوان خادم یا به اصطلاح نوكر استخدام كنید كه برای شما كارهایتان را انجام دهد و در این میان، در انتخاب دو نفر كه یكی زشت است و دیگری خوش چهره كدامیك را انتخاب می‌كنید؟ و اگر شخص زیبارو را كه شما تمایل دارید به خدمت بگیرید، منظورتان برقرار كردن رابطه جنسی با اوست؟ قطعا جوابتان منفی است و پاسخ خواهید داد كه تمایل به شخص زیبا و لذت چشمی، یك امر كاملا طبیعی و موافق با طبع و ذات انسان است و لزوما مرتبط با تمایل جنسی نمی‌باشد. همانطور كه از یك نقاشی یا منظره زیبا بیشت‌تر لذت می‌برید تا از یك نقاشی و منظره معمولی. 1- تفسیر نمونه ، ج 23 ، صص 199 – 217 2- ر.ک: پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج 6، ص 261) 3- اسباب نزول القرآن، واحدی، ص 370؛ اسباب النزول، سیدمحمدباقر حجتی، ص 237)
موضوع: