کرامت انسان
در آيه 70 سوره اسراء، از كرامت بنی آدم سخن رفته، اين كرامت چيست؟ خداوند چگونه بنی آدم را كرامت نموده است؟
«وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً»؛ ما آدميزادگان را گرامى داشتيم و آن ها را در خشكى و دريا، (بر مركب هاى راهوار) حمل كرديم و از انواع روزی هاى پاكيزه به آنان روزى داديم و آن ها را بر بسيارى از موجوداتى كه خلق كرده ايم، برترى بخشيديم.(1) انسان تنها موجودى است كه از نيروهاى مختلف، مادى و معنوى، جسمانى و روحانى تشكيل شده، و در لابلاى تضادها مى تواند پرورش پيدا كند، و استعداد تكامل و پيشروى نامحدود دارد. به این روایت توجه کنید: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع): «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رَكَّبَ فِي الْمَلَائِكَةِ عَقْلًا بِلَا شَهْوَةٍ وَ رَكَّبَ فِي الْبَهَائِمِ شَهْوَةً بِلَا عَقْلٍ وَ رَكَّبَ فِي بَنِي آدَمَ كِلْتَيْهِمَا فَمَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَيْرٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ مَنْ غَلَبَ شَهْوَتُهُ عَقْلَهُ فَهُوَ شَرٌّ مِنَ الْبَهَائِم»؛ امام علی (علیه السلام) می فرمایند: خداوند خلق عالم را بر سه گونه آفريد: فرشتگان و حيوانات و انسان. فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حيوانات مجموعه اى از شهوت و غضبند و عقل ندارند، اما انسان مجموعه اى است از هر دو تا كدامين غالب آيد، اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چيره گردد، از حيوانات پست تر.(2) کرامت های داده شده به انسان می توان کراماتی که بر انسان شده را در دو بخش جسمی و روحی، مورد اشاره قرار داد: در ناحیه کرامت های جسمی و مادی می توان به حسن صورت، اندام موزون، مزاج معتدل، راستى قامت و حرکت بر روی دو پا، انجام بسیاری از کارها با دست، غذا خوردن با انگشتان برخلاف اکثر مخلوقات دیگر، قدرت بر کتابت و خط، قدرت بر صناعات، و .... اشاره نمود. در ناحیه کرامت های روحی و معنوی نیز می توان به تولد بر فطرت، اعطاى عقل، فهم، ادراك، علم، ایمان، ارسال رسل، انزال كتب، وعده، وعيد، دارا بودن استعدادهاى مختلف و آزادى اراده و ... اشاره نمود. نکته تفسیری: در این آيه، براى انسان هم كرامت مطرح شده است، و هم فضيلت: «... كَرَّمْنا ... فَضَّلْناهُمْ ...» کتب تفسیری برای تفاوت این دو تعبیر، وجوهی را متذکر شده اند: 1. كرامت، امتيازى است كه در ديگران نيست، اما فضيلت، امتيازى است كه در ديگران نيز هست. 2. كرامت اشاره به نعمت هاى خدادادى در وجود انسان است، بدون تلاش؛ ولى فضيلت اشاره به نعمت هايى است كه با تلاش خود انسان همراه با توفيق الهى به دست آمده است. 3. كرامت مربوط به نعمت هاى مادى است، ولى فضيلت مربوط به نعمت هاى معنوى است. ممکن است پرسیده شود در آیه «فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً»، آن "غير كثير" چه موجوداتی هستند كه انسان بر آن ها فضيلت بيشتری ندارد؟ در جواب باید گفت در این که مراد از «عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا» چیست، اختلاف نظر وجود دارد: 1. برخی از مفسران قائلند که خداوند آدم را بر موجودات این عالم مادی برتری داده یعنی بر حیوان و جن؛ لذا ملائکه را که از عالم مجردات و غیر مادی هستند شامل نمی شود. از این رو آن غیر کثیر، ملائکه و فرشتگان هستند.(3) 2. با توجه به آيات آفرينش آدم، و سجود و خضوع فرشتگان براى او، و تعليم علم اسماء به آن ها از سوى آدم، ترديدى باقى نمى ماند كه انسان از فرشته برتر است، بنا بر اين، "كثير" در اين جا به معنى جميع خواهد بود.(4) صاحب مجمع البیان در این زمینه چنین می آورد: بعضى به اين آيه، استدلال كرده اند كه فرشتگان برتر از پيامبرانند، زيرا از اين جمله استفاده مى شود، كه اولاد آدم بر همه مخلوقات برترى ندارند بلكه بر بسيارى از آن ها، پس آن ها بر حيوانات برترى دارند ولى بر فرشتگان برترى ندارند. اما اين عقيده، به چند دلیل، باطل است: 1. مقصود از اين برترى، ثواب نيست، زيرا ثواب، چيزى نيست كه بتوان ابتداء و بدون عمل به كسى بخشيد و بدان وسيله، او را بر ديگران برترى داد. بلكه مقصود از اين برترى، همان نعمت هايى است كه پاره اى از آن ها را شمرديم. 2. مقصود، از "كثير" جميع است، يعنى ما بنی آدم را بر مخلوقات ديگر، كه بسيارند، برترى داده ايم. نمونه آن در محاورات عرفى بسيار است. 3. هر گاه قبول كنيم كه مقصود از برترى دادن، زيادى ثواب و "مِن" براى تبعيض است، چه مانعى دارد كه جنس فرشتگان، بهتر از جنس بنى آدم باشد؟! زيرا فضيلت فرشتگان، مال همه يا اكثر آنهاست و فضيلت بنى آدم، به گروه كمى (گروه مؤمنان) تعلق دارد. بنا بر اين چه مانعى دارد كه پيامبران برتر از فرشتگان باشند، اگر چه جنس فرشتگان، برتر از جنس بنى آدم است.(5)
__________
(1) اسراء/ 70.
(2) علل الشرائع، ج1، ص 4؛ تفسير نور الثقلين، ج 3، ص 189.
(3) ر.ک: ترجمه الميزان، ج 13، ص 216.
(4) تفسير نمونه، ج 12، ص 199.
(5) مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص 662.