کافران و عذاب جهنم

image: 

آیا خداوند، کافران و انسان های گنهکار را می سوزاند؟ این سوختن تا کی ادامه دارد؟ آيا سوزاندن انسان ها در آتش جهنم، كاری منطقی و عقلی است؟
در این زمینه چند مطلب عرض می شود: ـ مطلب اول: نظام حسابرسی بر اساس آثار تکوینی خداوند نظام حسابرسی و پاداش و جزای اعمال را بر اساس آثار تکوینی اعمال قرار داده است. لذا این مجازات های الهی و پاداش و جزا، بر اساس کوچک و بزرگ بودن آن فعل انجام شده نیست بلکه بر اساس آثار تکوینی عمل است. به همین خاطر قرار دادن مجازاتی بزرگ و ابدی برای یک کار کوچک، مجازاتی ناعادلانه نیست، زیرا معیار پاداش و جزا، تکوین و آثار تکوینی عمل است، نه کمیت و مقدار آن عمل. لازم به ذکر است که اصل وجود جهنم و بهشت، برای مجازات گنهگار و پاداش نیکوکار، عین عدالت است؛ و نبود آن، بی عدالتی است. در ضمن، خداوند هرگز قبل از اتمام حجت و بيان دستوراتش كسى را مؤاخذه و مجازات نمى‏ كند، بلكه ابتدا به بيان دستورهایش مى ‏پردازد، اگر مردم اطاعت نکردند و به فسق و مخالفت برخاستند و همه را زير پا گذاشتند، فرمان عذاب در باره آن ها تحقق مى ‏پذيرد و به دنبال آن هلاكت است: «وَ ما كُنَّا مُعَذِّبينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً»(1) ـ مطلب دوم: همه انسان ها زمینه و فرصت هدایت دارند خداوند زمینه هدایت را برای همه انسان ها مهیا فرموده. فطرت الهی و قوه عاقله، هر کدام می توانند هدایتگر انسان باشند. خداوند از همان ابتدای آفرینش و خلقت انسان، در نهاد او فطرتی پاک و سالم قرار داده است:«فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(2)؛ از طرفی عقل به عنوان رسول باطن، و پیامبران الهی به عنوان رسول ظاهر، در همه حال انسان را به سوی هدایت راهنمایی می کنند. بنابر این، زمینه هدایت برای همه انسان ها فراهم بوده و هست. هر کس مطابق با فطرت انسانی عمل کرده باشد، اگر حجت بر او تمام نبوده است، مأجور است. حجت تمام نبودن یعنی این که اگر حقیقت اسلام برای او بیان می شد حتما می پذیرفت. چنین شخصی اگر در این دنیا بر اساس فطرت انسانی عمل کرده باشد، پس از مرگ و وقتی حقایق بر او آشکار می شود، می پذیرد و وارد بهشت می شود. کافران علاوه بر این که از عقل تبعیت نکرده بلکه از روی تعصب و دنیاطلبی بر باورهای غلط و باطل خود پافشاری می کردند: «وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ»؛ و هنگامى كه به آنها گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است، پيروى كنيد!» مى ‏گويند: «نه، ما از آنچه پدران خود را بر آن يافتيم، پيروى مى‏ نماييم.» آيا اگر پدران آنها، چيزى نمى ‏فهميدند و هدايت نيافتند (باز از آنها پيروى خواهند كرد)؟(3) لذا کسانی که از روی عناد و لجاجت، و نیز بر اساس دنیاطلبی و پیروی از هوای نفس، رسولان الهی را انکار کرده و با غوطه ور شدن در منجلاب گناه و فساد، فطرت الهی و عقل سلیم و راهنماگر خود را سرکوب و نابود کرده باشند، دل و قلب خود را وارونه و دگرگون کرده، به گونه ای که زمینه و قابلیت هدایت را در خود از بین برده و دیگر اصلا قابل هدایت شدن نیستند؛ یعنی هزاران پیامبر و کتاب آسمانی هم برای آن ها فرستاده شود، ایمان نمی آورند، زیرا قصد ایمان آوردن ندارند. ممکن است گفته شود، به تصریح قرآن، کافران هم به خالق بودن خداوند معترفند: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزيزُ الْعَليمُ»؛ هر گاه از آنان بپرسى: «چه كسى آسمانها و زمين را آفريده است؟» مسلّماً مى‏ گويند: «خداوند قادر و دانا آنها را آفريده است».(4) ولی در پاسخ باید گفت اين آيه اشاره است به اين كه كفار نيز مانند همه انسان ها مفطور بر توحيد، و به آن معترفند(اعتراف ناخودآگاه)‏. این اعتراف بر اساس آن فطرت الهی و پاکی است که در وجود هر انسانی نهاده شده است. ولی کافران، این فطرت پاک را بر اثر گناه و نافرمانی، پوشانده و از آن استفاده ای نکردند: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدين‏»؛ و آن را از روى ظلم و سركشى انكار كردند، در حالى كه در دل به آن يقين داشتند! پس بنگر سرانجام تبهكاران (و مفسدان) چگونه بود!(5) لذا مشکل کافران این است که زمینه های هدایت را در خود سرکوب و نابود کرده و قصد ایمان آوردن نداشته و بر اساس هوای نفس و شیطان درون، به دنیا طلبی و نافرمانی پرداخته و خود را مستحق عذاب و مجازات ساختند. عصیان و نافرمانی کافران، آن ها را به حدی از ضلالت و گمراهی رسانده که دیگر قلب آن ها پذیرای هدایت نیست و برای همیشه در گمراهی و ضلالت باقی خواهند ماند. و چون آن ها در انتخاب این راه و این مسیر اختیار داشته اند و با وجود همه زمینه های هدایت، باز هم راه انحراف و نافرمانی را انتخاب کرده اند، گمراهی آنها منتسب به خودشان است. «كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهينَةٌ»؛ هر كس در گرو اعمال خويش است.(6) لذا جهنم و عذاب الهی، نتیجه عصیان و نافرمانی خود کافران است: «مَّنِ اهْتَدَى‏ فَإِنَّمَا يهْتَدِى لِنَفْسِهِ وَ مَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيهَا»؛ هر كس هدايت شود، براى خود هدايت يافته و آن كس كه گمراه گردد، به زيان خود گمراه شده است‏.(7) به این آیه توجه فرمایید: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَةٌ لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ»؛ با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر نشانه ‏اى [معجزه ‏اى‏] براى آنان بيايد، حتماً به آن ايمان مى ‏آورند بگو: «معجزات فقط از سوى خداست (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزه ‏اى بياورم) و شما از كجا مى ‏دانيد كه هر گاه معجزه ‏اى بيايد (ايمان مى ‏آورند؟ خير،) ايمان نمى ‏آورند!»(8) برخی این آیه را ذکر کرده و می گویند کافران معجزه خواستند تا ایمان بیاورند ولی پیامبر برای آنان معجزه نیاورد، و اگر می آورد آن ها ایمان می آورندند. در پاسخ به این ادعا باید گفت اين آيات(9) صدور معجزه را از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به طور كلى نفى نمى ‏كنند و نمى‏خواهند بگويند كه هيچ معجزه‏ اى به دست ایشان ظاهر نگرديده، بلكه مفهوم این آیات اين است كه پيامبر (صلی الله علیه وآله) به پيشنهادهای مشركان در باره معجزه جواب مثبت ندادند و طبق دلخواه آنان، معجزه نياوردند. به بیان ديگر؛ اين آيات تنها آن گروه از معجزات را انكار مى ‏كنند كه مشركان به هواى نفس و دلخواه خويش معجزه ‏اى از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) درخواست مى‏ نمودند و از اين درخواست جز ايذا و مسخره هدفى نداشتند. اين آيات، تنها وقوع اين گروه از معجزات را كه آن ‏ها را «معجزات اقتراحى» مى ‏نامند، انكار مى ‏كنند، نه همه معجزات را. لذا این گونه آيات، مربوط به معجزات ابتدايى كه پيامبران براى اثبات نبوت و هدايت مردم مى ‏آوردند، نمى ‏باشد بلكه مربوط به معجزات اقتراحى و پيشنهادى است كه مشركين بعد از اتمام حجت و تكذيب معجزات ابتدايى، از روى بهانه جويى درخواست مى ‏كردند و خداوند نيز از ارائه چنين معجزاتى خوددارى مى‏ نمود. «وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيهِمُ الْمَلَئكَةَ وَ كلَّمَهُمُ المَوْتىَ‏ وَ حَشرْنَا عَلَيهِمْ كلُ‏َّ شىَ‏ْءٍ قُبُلًا مَّا كاَنُواْ لِيُؤْمِنُواْ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَهُمْ يجْهَلُونَ»؛ (و حتّى) اگر فرشتگان را بر آنها نازل مى ‏كرديم، و مردگان با آنان سخن مى ‏گفتند، و همه چيز را در برابر آن ها جمع مى ‏نموديم، هرگز ايمان نمى ‏آوردند مگر آن كه خدا بخواهد! ولى بيشتر آن ها نمى ‏دانند.(10) ـ مطلب سوم: کسانی که جاودانه در جهنم می مانند برخی از افراد بطور دائم در جهنم می مانند، مانند کافران و تکذیب کنندگان آیات الهی(11)؛ کسانی که آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند(12)؛ کسانی که در حال کفر بمیرند(13)؛ رباخواران(14)؛ کسی که در نافرمانی، از حدود الهی تجاوز کند(15)؛ کشتن مؤمن از روی عمد(16)؛ کافران و ظالمان(17)؛ دشمنان خدا و رسول(18)؛ منافقان و کفار(19)؛ کسانی که غیر خدا را می پرستند(20)؛ سبک اعمالان(21)؛ مجرمان(22)؛ و ... . لازم به ذکر است که خداوند با توبه، همه گناهان را می بخشد: «إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است‏ (23). لذا عذاب جهنم برای کسانی است که در حال کفر و بدون توبه، بمیرند. ـ خلاصه مطالب: 1. اصل وجود جهنم و بهشت، برای مجازات گنهگار و پاداش نیکوکار، عین عدالت است؛ و نبود آن، بی عدالتی است. 2. همه انسان ها در جهنم سوزانده نمی شود بلکه برای گناهکاران و کسانی است که توبه نکرده و بر گناه خود عناد و اصرار داشته اند. 3. هر کس مطابق با فطرت انسانی عمل کرده باشد، اگر حجت بر او تمام نبوده است، مأجور است. حجت تمام نبودن یعنی این که اگر حقیقت اسلام برای او بیان می شد حتما می پذیرفت. چنین شخصی اگر در این دنیا بر اساس فطرت انسانی عمل کرده باشد، پس از مرگ و وقتی حقایق بر او آشکار می شود، می پذیرد و وارد بهشت می شود. 4. خداوند قانون گذار است و نظام حسابرسی و پاداش و جزای اعمال را بر اساس آثار تکوینی اعمال قرار داده است لذا مجازات های الهی و پاداش و جزا، بر اساس کوچک و بزرگ بودن آن فعل انجام شده نیست بلکه بر اساس آثار تکوینی عمل است. به همین خاطر قرار دادن مجازاتی بزرگ و ابدی برای یک کار کوچک، مجازاتی ناعادلانه نیست، زیرا معیار پاداش و جزا، تکوین و آثار تکوینی عمل است، نه کمیت و مقدار آن عمل. 5. درست است که خداوند جهنم را برای مجازات گناهگاران، و بهشت را برای پاداش نیکوکاران قرار داده است؛ ولی اصلا معنایش این نیست که کافران و گناهکاران، مجبور به گناه بوده و یا از همان اول کافر و گناهکار آفریده شده باشند. آن ها مانندسایر افراد (مؤمنان) زمینه هدایت داشته اند ولی به خاطر تبعیت از هوای نفس و پیروی از خواسته های شیطان و دنیا طلبی، راه عصیان و گناه را انتخاب کرده و آن قدر در باتلاق گناه فرو رفتند که دیگر قابلیت هدایت را در خود از بین برده و هزاران پیامبر و معجزه هم برای آن ها می آمد، باز هم آن ها هدایت نمی شدند، زیرا قصد ایمان آوردن نداشتند.

________________

(1) اسراء، 15.

(2) روم، 30.

(3) بقره، 170.

(4) زخرف، 9.

(5) نمل، 14.

(6) مدثر، 38.

(7) اعراف، 15.

(8) انعام، 109.

(9) انعام، 109؛ اسراء، 59؛ و ... .

(10) انعام، 111.

(11) بقره، 39.

(12) بقره، 81.

(13) بقره، 162 و 217.

(14) بقره، 275.

(15) نساء، 14.

(16) نساء، 93.

(17) نساء، 169.

(18) توبه، 63.

(19) توبه، 68.

(20) انبیاء، 99.

(21) مؤمنون، 103.

(22) زخرف، 74.

(23) زمر، 53.

لینک اصلی :http://http://www.askquran.ir/thread4577-7.html#post678583

موضوع: