چرا تقلید؟

image: 
چرا باید ما بی چون و چرا از مراجع تقلید کرده، و بدون این که تفکر کنیم، هر چه مراجع می گویند را بپذیریم؟

چرا باید ما بی چون و چرا از مراجع تقلید کرده، و بدون این که تفکر کنیم، هر چه مراجع می گویند را بپذیریم؟ آیا نباید وقتی که نمی دانیم دلیل فتوای مرجع تقلید ما چیست از مراجع دلیل فتوا را بپرسیم تا با آگاهی از آن فتوا پیروی کنیم؟ آیا برخی از احکام خداوند آنقدر گنگ است که نشود به مردم عادی دلیل فتوا را گفت؟
آیا نباید فتواهای مراجع را همراه با دلیل جمع آوری کنیم و با دلیل منطقی به فتوایی که درست تر است عمل کنیم؟ آیا این درست که از مرجع خودمان پیروی کنیم در حالی که می دانیم فتوای مرجعی دیگر از فتوای مرجع ما بهتر است؟

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:
تعبیر «تقلید» نباید ما را دچار سوء تفاهم کند، «تقلید» در اصطلاح فقهی مطلقا به آن معنایی که در عُرف مردم هست نیست، بلکه به پیروی غیر متخصص از متخصص تقلید می گویند. یعنی در نگاه فقهی شما وقتی برای درمان به نزد دکتر می روید اصلا همین را می گویند تقلید، دقیقا همین را!شما وقتی برای تعمیر ماشینتان به مکانیک مراجعه می کنید همین را دقیقا می گویند تقلید.
بنابراین تقلید و پیروی از هر متخصصی فقط در حیطه تخصصش است، هرگز لازم نیست در انتخاب ماشین و خانه و یا نوع فعالیت های اقتصادی یا نحوه لباس پوشیدن و مانند آن از مراجع تقلید کرد چون این ها در این امور متخصص نیستند، همان طور که از پزشک فقط در پزشکی تقلید و پیروی می شود از مراجع هم فقط در فقه پیروی می شود.

نکته دوم:
مراجع مسئول حلال و حرام کردن نیستند، حلال و حرام کردن امور فقط به دست خود خداست، مراجع فقط حلال و حرام الهی را کشف کرده، و به مردم ابلاغ می کنند. بنابراین تفکر در فتوای مراجع و حتی دلیل خواستن از آن ها برای فتوایشان هیچ منع و مشکلی ندارد، همان طور که می شود از پزشک بابت دارویی که تجویز کرده دلیل خواست. این سوال کردن ها منافاتی با تقلید از ایشان ندارد. اما قضاوت در خصوص این که آیا آن متخصص اشتباه کرده یا درست انتخاب کرده در گرو تخصص است.

نکته سوم:
شما قطعا می توانید از حرف مرجع خودتان عبور کرده و به حرف مرجعی که حرف بهتر می زند عمل کنید، اصلا اگر بدانید یک مرجع دیگر دارد بهتر فتوا می دهد واجب است به حرف او عمل کنید، منتهی این بهتر بودن حرف مرجع دیگر را چطور می فهمید؟
مثلا اگر دو پزشک در درمان یک بیمار اختلاف کردند این بیمار چطور می تواند بگوید من خودم با عقل خودم می خواهم نظر درست تر را انتخاب کنم؟ چون ابراز نظر و قضاوت بین اختلاف نظرهای متخصصین خودش نیازمند تخصص است. اگر کسی تخصص پزشکی نداشته باشد چطور می تواند بین دو دیدگاه پزشکی که هر دو طرف متخصص هستند قضاوت کند؟ هم چنین کسی که تخصص فقه ندارد، چطور می تواند بین دو کسی که محاسنشان را در فقه سفید کرده اند قضاوت کند؟

نکته چهارم:
این که ما خودمان مستقیم به سراغ آیات و روایات برویم خوب است و قطعا باید هم برویم اما نمی توانیم با آیات و روایاتی که به نظر ما مخالف نظر مراجع است دیدگاه ایشان را نقد کنیم. چون استنباط یک حکم از آیات و روایات به این سادگی نیست. قطعا آن آیه و روایتی را که ما دیده ایم مراجع هم دیده اند اما در کنار آن ده ها آیه و روایتی را که ما ندیده ایم هم دیده اند. و هم چنین به ادبیات عرب تسلط دارند و خطای ترجمه که در برداشت ما راه دارد در ایشان بسیار ناچیزتر است، و هم چنین به سند روایات هم آگاهی عمیقی دارند، در حالی که ما نمی دانیم روایتی را که داریم می بینیم آیا از سند معتبری برخوردار است یا خیر.
بنابراین ما نمی توانیم با استناد به آیات و روایات نظر مراجع را نقد کنیم، اگرچه می توانیم نظر ایشان را در خصوص این که چرا طبق فلان آیه و روایت حکم نکرده اند بپرسیم و پاسخ ایشان را بشنویم.

نکته پنجم:
وظیفه فقیه بیان حکمت احکام نیست، یعنی اگر از او بپرسید چرا نباید به نامحرم نگاه کرد او صرفا در پاسخ باید آیه و حدیثی که این نوع نگاه را حرام کرده اند برای شما بیاورد. چون وظیفه او فقط کشف حکم اسلام است. اما این که حالا چرا اسلام نگاه به نامحرم را حرام کرده است در بسیاری از احکام از دسترس مراجع هم خارج است. چون مراجع فقط به اصول عقلی برای استخراج احکام و هم چنین مبانی قرآنی و روایی آگاه هستند، بنابراین اگر حکمت یک حکم در آیات و روایات نیامده باشد، و عقل هم بدان دسترسی نداشته باشد طبیعتا مراجع هم نخواهند دانست، اما می توانند بگویند که حرام است چون خدا فرموده.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: