نقد نظریه تکامل

image: 
لطفا این دیدگاه را نقد و بررسی کنید

شنیدم برخی از داروینیستها منشا دین را بر اساس نظریه تکامل توضیح می دهند و دین را محصول طبیعت می دانند. ظاهرا نتیجه منطقی نظریه «داروین» را این می دانند که دین اعتبار ندارد. لطفا این دیدگاه را نقد و بررسی کنید.

ابتدا نظریه تکامل و روانشناسی تکاملی را توضیح می دهیم و سپس به نقد این دیدگاه می پردازیم.

نکته اول: نظریه تکامل(Theory of evolution)
همانطور که مستحضرید نظریه تکامل توسط «داروین» به شهرت یافت.
نظریه تکامل به تقریر «داروین» بدین شرح است:
الف. تغییرات تصادفی کوچک و ظاهرا خود به خودی در میان افراد یک نوع مشهود است.
ب. بعضی تغییرات، امتیاز نامحسوسی در رقابت و تنازع شدیدی که برای بقاء در میان افراد یک نوع و یا انواع گوناگون در یک محیط هست، به بار می‌آورند.
پ. افرادی که از چنین امتیازی برخوردار باشند، بیشتر عمر می‌کنند و زاد و ولد بیشتری دارند، و در نتیجه، سریعتر افزایش می‌یابند.
ت. در دراز مدت، بر اساس انتخاب طبیعی، تغییرات نامطلوب‌تر کاهش می‌یابند و سرانجام محو می‌شوند، تا جایی که تبدیل تدریجی نوع رخ دهد.(1)

نکته دوم: روانشناسی تکاملی(evolutionary psychology)
گروهی از طرفداران نظریه تکامل بر این باورند که نظریه تکامل قانون شکل گیری هر پدیده در طبیعت است و بر همین اساس، باید روان آدمی را نیز تکاملی توضیح داد. در همین راستا، روانشناسی تکاملی (evolutionary psychology) شکل گرفت.
در این دانش سعی می شود که ویژگی‌ها و رفتارهای مهم بشری همچون هنر، عشق، موسیقی، اخلاق و دین، بر حسب ریشه های تکاملی تبیین شود؛ یعنی به این نحو که این ویژگی‌ها فقط به عنوان مزیت‌هایی برای سازگاری بیشتر با محیط، در نظر گرفته شوند.
«دیوید ویلسون» (David Wilson) از حامیان روان‌شناسی تکاملی، دین و اخلاق را به همین شکل توضیح می دهد و آنها را عینی و واقع‌نما نمی داند بلکه آنها را صرفا بر حسب کارکردی که دارند توضیح می دهد؛
به باور او، اخلاق ترفندی از سوی ژن های انسانی است به منظور ترغیب به همکاری، تا از این طریق عملکرد انسان در مواجهه با محیط افزایش یابد.
همچنین وی معتقد است که دین نیز مجموعه ای از اعتقادات جعلی است به منظور کنترل اجتماعی تا گروه‌های انسانی به ‌عنوان واحدهایی سازگار با محیط عمل کنند. به نظر «ویلسون»، اخلاق و دین، محصول انتخاب طبیعی به منظور ایجاد انگیزش برای انجام رفتارهای سازگار با محیط است.(2)

نکته سوم: نقد روانشناسی تکاملی
در نقد این دیدگاه به نکات بسیاری می توان اشاره داشت؛ از جمله:
اولا نظریه تکامل یک نظریه قابل مناقشه است. به باور بسیاری از محققان، شواهدی که «داروین» به سود نظریه تکامل اقامه کرده، قادر به تایید و اثبات این نظریه نیست؛ چرا که مفاد نظریه «داروین» بازه طولانی از تاریخ حیات را در بر می گیرد و چون سیر تکامل، تدریجی است، پس به راحتی نمی توان از اکتشافات پراکنده و با فاصله زمانی زیاد، به اثبات نظریه «داروین» رسید.(3)و(4)
ثانیا این تلقی که دین را ناشی از فرآیند تکاملی بدانیم، ناشی از این انگاره است که دین مقوله بشری و طبیعی است و به همین جهت باید آن را در چارچوب حوادث طبیعی تبیین کرد؛ در حالی که ادعای دینداران چنین است که دین مقوله فراطبیعی است و در قالب وحی و بواسطه فرشتگان بر انسانهای برگزیده نازل می شود. بنابراین، کسانی که دین را بر اساس نظریه تکامل توضیح می دهند، پیش‌تر این فرض را قبول کرده اند که دین الهی و فراطبیعی نیست بلکه پدیده طبیعی است و حالا که چنین است، باید بر اساس نظریه تکامل تبیین شود!
ثالثا پذیرش این کارکرد برای باورهای دینی و اخلاقی که «سبب سازگاری بیشتر با محیط و بقای ما هستند» مستلزم آن نیست که این باورها را جعلی و غیرواقعی بدانیم؛ جز این که پیش‌تر حکم به جعلی بودنش کرده باشیم! «ویلسون» چون این باورها را نادرست می داند، قوه ایجادی این باورها را نیز معیوب و غیرواقع‌نما می داند؛ در حالی که ممکن است گفته شود خداوند با عنایت به همین کارکرد، چنین باورهایی را به ما اعلام کرده است تا از طریق این حقایق، با محیط سازگارتر شویم و بقاء یابیم.(5)

پی نوشت ها:
1. برای مطالعه بیشتر، رک: باربور، ایان، علم و دین، ترجمه خرمشاهی، فصل چهارم: زیست شناسی و الهیات در قرن19، انتشارات علمی فرهنگی.
2. برای مطالعه بیشتر، مراجعه شود به فصل پنجم از این کتاب ارزشمند:
Plantinga, Alvin, (2011), Where the Conflict Really Lies: Science, Religion, and Naturalism, Oxford University Press.
3. مولکی، مایکل، علم و جامعه شناسی معرفت، ترجمه کچویان، نشر نی، 1389، صص177-198.
4. برای مطالعه بیشتر، پیشنهاد می شود به این تاپیک مراجعه بفرمایید که در آن، به نقد و بررسی ریشه های نظریه داروین پرداخته شده است:
http://askdin.com/thread/%D8%B1%DB%8...88%DB%8C%D9%86
5. برای مطالعه بیشتر، مراجعه شود به فصل پنجم از این کتاب ارزشمند:
Plantinga, Alvin, (2011), Where the Conflict Really Lies: Science, Religion, and Naturalism, Oxford University Press.

برای مشاهده مطلب در تاپیک اصلی کلیک فرمایید

 

 

موضوع: